در فیلم خشم و هیاهو، ساخته هومن سیدی، حنا، دختری است جوان که به خواسته یک هنرمند، مرزهای زندگی خصوصی وی را پشت سر نهاد و به عشق او تا اتهام جنایت پیش رفت… . وقتی قرار شد در شماره دوم «فصل حق ملت» به حق حریم خصوصی بپردازیم، روشن بود که از موضوع حریم خصوصی در زندگی شخصی هنرمندان و ورزشکاران و…. خلاصه آنچه این روزها سلبریتی مینامیم، نمیتوان گذشت.
با باد کردن فضای مجازی و شبکههای اجتماعی، سلبریتی های هنری، ورزشی، سیاسی و …. ایرانی گرچه از این فضاهای تازه برای هر چه بیشتر دیده شدن بهره گرفتهاند در همان حال از اینکه مخاطبان، طرفداران و کاربران این شبکهها حد و حدود حریم خصوصی آنها را مراعات نمیکنند گله و انتقاد دارند؛ روسری یکی را باد برده و فیلمی منتشر شده؛ از عروسی آنیکی فیلمی درآمده؛ چتهای یکی دیگر علنی شده و … پس تصمیم گرفتیم ماجرا را با یک سلبریتی در میان بگذاریم و نظراتاش را بشنویم و البته برای اینکه به وادی تکرار نیفتیم، هنرمند شناختهشده را در کنار «مصطفی ملکیان» نظریهپرداز اخلاق بنشانیم. ملکیان درباره حریم خصوصی هر جا گفته و نوشته، بر این موضع پای فشرده که مدام حریم خصوصی ما با منافع اجتماعی در برخورد است؛ میشد حدس زد میان دغدغههای هنرمندان درباره حریم خصوصیشان با ایدههای ملکیان یک گفتوگو درگیرد… «طناز طباطبایی» بازیگر نقش حنا در خشم و هیاهو خودش هنرمندی است اگرچه در سینما خیلی گزیده کار کرده، اما این سالها از پرطرفدارترین بازیگران زن بوده ولی جالب است که او میگوید از چالش سلبریتیها و حریم خصوصیشان در امان مانده؛ حتی میگوید در 15سال کارنامه هنریاش، از سوی مخاطبان و مردم با نگاهها و آزارهای جنسی و جنسیتی روبهرو نشده، اما چطور؟ طباطبایی با دغدغه نگرش ویژهاش درباره حریم خصوصی سلبریتیها در کنار مصطفی ملکیان نشست تا درباره حریم خصوصی یک سلبریتی حرف بزنند؛ گفتوگویی در مرز تجربه زیسته یک هنرمند، ایدههای اخلاقی و نکتههای حقوقی ….
ملکیان: پیشنهاد میکنم ابتدا خانم طباطبایی بهعنوان یک سلبریتی صحبت کنند و من ناظر به سخنان ایشان صحبت میکنم، من از تکرار خوشم نمیآید.
طباطبایی: من آدم اخلاقمداری هستم. اخلاقمداری به معنای جسارت نداشتن نیست. به این معناست که حریم فردیام را تعریف میکنم و با تصویری که در میان طرفداران ام از خویش ساختهام، تماشاگر از جایی به بعد میداند با چه کسی حرف میزند؛ میداند طباطبایی از چه چیزی خوشاش نمیآید؛ به چه سؤالهایی پاسخ نمیدهد؛ چه جاهایی نمیرود و چهکارهایی نمیکند. این محدودهای است که من هم برای آرامش و هم امنیت خودم و هم برای مخاطبام تعریف میکنم. من بهعنوان یک سلبریتی، این تعریف را از روز شروع کارم داشتم. چون میدانستم هر چه جلو بروم، جمع کردن این موضوع سختتر میشود. دوستان دیگری را میبینم که در این مرزگذاری، گاهی گیج میشوند. گاهی فکر میکنند یک کار از نظر تبلیغاتی یا بر اساس شرایط روز، میتواند به آنها کمک کند. اما مثلاً من در شروع فعالیت شبکههای مجازی با اینکه برد تبلیغاتی داشت، ابداً دلام نمیخواست وارد شوم. خیلی خطرناک است که این فضا به مخاطبام اجازه میدهد ناگهان در زندگی من ورود پیدا کند. عکس شام و ناهار خوردن یا مهمانی حتی با حجاب، کاملاً شخصی است و دوست ندارم با مخاطبام به اشتراک بگذارم. وقتی سنگی در آب میافتد موجی ایجاد میکند، اما طول میکشد تا آدمها به موج عادت کنند؛ فرهنگسازی شود و کمکم جا بیفتد که استفاده از اینستاگرام چه جوری است. برای همین من همیشه از شبکههای اجتماعی پرهیز کردهام که شاید محافظهکارانه باشد اما اینجا جایی نیست که در آن جسورانه عمل کنم؛ به نفع من عمل نمیکند؛ حتی به ضررم هم هست. تازه یک سال است که صفحه اینستاگرامام را که دست خودم است باز کردهام. فن پیج هایی بود اما در آنها دخالتی نداشتم. فکر میکنم هر فردی، سلبریتی باشد یا نه، برای خودش، با توجه به خصوصیاتاش محدودهای را مشخص میکند. کسانی هستند که تجاوز به حریمشان را دوست دارند و فکر میکنند برد تبلیغاتی دارد؛ شاید فالوئر زیاد کند و چیزیهای دیگر که برایشان خوشایند است و مشکلی با آن ندارند. بعضیها هم خیلی عقب میکشند و فکر میکنند خیلی اذیت میشوند. به نظرم این کار هم با سلبریتی بودنشان چندان تناسبی ندارد. بالاخره نگهداشتن این مرز، سخت است.
من به مخاطبان برای کنجکاوی درباره مسائل شخصی خودم حمله نمیکنم. من بودهام که باید تعیین میکردم مخاطب چقدر به من نزدیک یا دور باشد. تعدادی جوان برای دیدن تئاترهای من میآمدند و دوست داشتند با من حرف بزنند. بارها بررسیشان کردم که کیستاند.کمکم به من نزدیک میشدند در حدی که خانوادههای شان هم با من صمیمی شدند. فکر میکردم میتوانم به آنها مشاوره دهم یا کمک کنم. برخی مرز را رعایت نمیکنند، ولی میتوانیم با رفتار و سیاست دیگری این حریم را کنترل کنیم و نه با برخورد با آنها. اگر عرف را رعایت نکنم، من خطا کردهام. اگر هم ناخواسته اتفاقی بیفتد، مثلاً فیلمی از یک مهمانی بیرون آید و ماجرا شود، من مقصرم که پیرامونام را امن نچیدهام. در خصوصیترین محافل، همه اطرافیان من میدانند که قواعدی هست. نباید فیلم و عکس گرفته شود. خودم باید امنیتام را تأمین کنم؛ بهجای اینکه بپرسم چرا امنیت من تأمین نمیشود.
میشود گفت شما دو حریم خصوصی دارید؟ یکی حریم خصوصیتری که برای خودتان است، یکی هم شیشهایتر که مردم میبینندش اما حق ندارند از آن شیشه رد شوند. شاید همه هنرمندان اینطور باشند.
طباطبایی: به نظرم حریم خصوصی یعنی حتی در مواجه با مادرم هم مقداری از مرز خصوصی بیرون میآیم و این شرایط، مرحلهبهمرحله وسیعتر میشود. گاهی این حریم خصوصی، برخورد خودم با خودم است. هر چه که بیرون این در برای من اتفاق میافتد، با همسایه، با پدر و مادر، با خواهر و برادر، دیگر آن حریم خصوصی نیست و همینطور بزرگ و بزرگتر میشود. مهم این است که من با خودم درباره حریم خصوصیام چند چندم. اینکه در ماشین باشم و بگویم «چهاردیواری/ اختیاری»؛ یا در خانه بگویم «چهاردیواری/ اختیاری»؛ و صدای موزیک را بلند کنم غلط است. فرض کنید موهایام را رنگ میکنم و عکس میگیرم و به اشتراک میگذارم، بعد میگویم چرا درباره موهای من حرف زدید؛ چرا به روسری من ایراد گرفتید؛ اگر برای من مهم است؛ باید روسری را جلو بکشم، چون خودم را در معرض دید قرار میدهم. زمانی که حتی با یک نفر آدم مواجه میشوم، دیگر حریم خصوصی ندارم. گاهی برخی هنرمندان گله میکنند چرا به من فلان چیز را گفتند یا بهمان رفتار را کردند. اما آیا تکلیفشان با خودشان روشن است؟ ریشههای فرهنگی، جامعهشناختی و فشارهای روانی، اقتصادی یا سیاسی سبب میشود مخاطبان کاری بکنند ولی مهم این است که شما با آن شرایط چه برخوردی میکنید.
به نظرم تعریف خانم طباطبایی از حریم خصوصی و بایدهایی که برای خودشان دارند مقدار زیادی ناشی از قواعد اجتماعی و قانونی ایران است. مثلاً از پدر و مادرتان میخواهید در محفل خانوادگی هم مراعات کنند؛ شاید اگر قانون نظام حقوقی ما شکل دیگری بود، نیازی به این شدت رفتار نداشتید. چیزی که گفتید خیلی محافظهکارانه نیست؟
طباطبایی: حریم خصوصی بسته به شرایط اجتماعی و سیاسی کشور میتواند تعریفهای مختلفی داشته باشد. مثلاً خصوصیترین حریمی که باید داشته باشیم، پوشش من است. وقتی این را ندارم و مجبورم بنابر قوانین آن را مدیریت کنم، پس شرایط حریم خصوصی من در اینجا فرق میکند. آنطرف دنیا هم سلبریتیها را پاپاراتزی ها واقعاً آزار میدهد و باعث میشوند رابطه زن با شوهر یا با فرزندان و دیگران به خطر افتد و دردسر ایجاد شود.
ملکیان: من با دو نکته اصلی صحبت خانم طباطبایی کاملاً موافقام. نکته اول اینکه مسئولیت اولیه حفظ حریم خصوصی، با سلبریتی است. اگر حریماش شکسته شد و به آن تجاوز شد، در اغلب موارد سلبریتی را باید مقصر دانست نه تجاوز کنندگان را. به زبان ساده، من سلبریتی خطاهایی میکنم که در میان طرفداران و مخاطبان کنجکاوی پدید میآورد. وقتی کنجکاوی پیدا شد دیگر نمیتوانم جلوی آن را بگیرم و چون آغازگر آن بودهام، باید خودم را مقصر بدانم. سلبریتی مانند کسی است که بر قله کوه ایستاده. کسی که بر قله ایستاده اختیار دو کار را دارد؛ یا برقله بایستد یا بهطرف پایین بدود. اگر تصمیم گرفت بهطرف پایین بدود، تقریباً ۱۰-۱۲ قدم اول را به اختیار برمیدارد. اما از قدم سیزدهم به بعد، دیگر در اختیار خودش نیست. چهبسا فریاد میزند که نجاتم دهید، من میلغزم و به پایین میسرم، به پایین دره میروم. راست هم میگوید. اما چون بیرون رفتن اختیار از دست او، ناشی از عملی بوده که در اختیار خودش بوده، باید خود را مقصر بداند. اگر نکوهش و سرزنشی است، باید متوجه کسی باشد که آگاهانه قدمهای اول را برداشته است. اگر روزی به حریم خصوصی یک سلبریتی تجاوز شد، اگر روزی کنجکاویهای نابهجا در زندگیاش دید، باید ببیند چه کرده که کنجکاوی کسانی تا این اندازه برانگیختهشده که میکوشند به حریم او تعدی کنند؛ چه سلبریتی های هنری چه ورزشی و چه حوزههای دیگر.
نکته دومی که گفتند و کاملاً درست است، اینکه حریم خصوصی چند مرتبه دارد. من حریم خصوصیای دارم که به معنای دقیق کلمه خصوصی است و شامل اموری است که فقط خودم آنها را میدانم و میخواهم فقط خودم بدانم. کمی گشادهتر، حریم خصوصی است که مثلاً با همسرم دارم. کمی گشادهتر حریم خصوصی است که با فرزندانام دارم و کمی گشادهتر، حریم خصوصی است که با خویشاوندانم، دوستانم و همکارانم دارم. حریم خصوصی، بخشی از زندگی است که میخواهم کسانی که دوست ندارم از آن مطلع باشند، سعی در مطلع شدن از آن بخش نکنند. این حریم خصوصی به تنگترین معنا و البته به مهمترین معناست. حریم خصوصی هم دارم که دوست دارم همسرم باخبر باشد، اما دوست ندارم غیر از او کسی باخبر باشد. حریم خصوصی دیگری دارم که دوست دارم فرزندانم هم باخبر باشند و … به همین ترتیب گسترش پیدا میکند. بنابراین کاملاً میپذیرم فردی مانند خانم طباطبایی، حریم خصوصی دارد که هیچکسی را به آن حریم خصوصی راه نمیدهد، مانند زمانی که من خاطراتم را مینویسم و آن را جایی میگذارم که همسرم هم نبیند. به این معنا، حریم خصوصی چندین مرتبه دارد.
صفر و یک نیست که چیزی یا متعلق به حریم خصوصی است یا بیرون از آن است؛ نه. باید خودمان نوعی ردهبندی بسازیم و به هرکسی بگویم تو از این شعاع به حریم من نزدیک تر نشو! به همسرم میگویم دیگر از شعاع پنجمتری؛ به فرزندانم میگویم از شعاع ۲۰ متری؛ به خویشاوندانم میگویم از شعاع صد متری به دوستانم هم …؛ یعنی خودم شعاعها را روشن میکنم. به زبان ساده، در داستان حریم خصوصی، من مركز دایرهای هستم که واحد نیست، بلکه مجموعهای از دایرههای متحدالمرکز است و باید معلوم کنم شعاع هریک از دایرهها چه قدر باشد. بنابراین خانم طباطبایی هم میتواند بگوید مطالبی هست که هنگامیکه با پدر و مادرم یا با خواهر و برادرم هستم، مشکلی با بیان آنها ندارم. اما دوست دارم در همینجا متوقف بماند. همچنین خانم طباطبایی فرمودند نکاتی وجود دارد که به مخاطب بستگی دارد. یعنی مخاطب، صددرصد مقصر نیست، اما ۱۰ درصدی مقصر است. این درست است. هرچه انضباط شخصی داشته باشید، باز کسانی حدودشان را رعایت نمیکنند؛ میخواهند ناخنک بزنند و به زندگیتان سرک بکشند. نکته دوم اینکه ساختاربندی و ساختارمندی نظام اجتماعی هم در اینکه حریم خصوصی چه کسانی چه قدر رعایت شود و برای چه کسانی رعایت نشود، مؤثر است. وقتی همهچیز در جامعهای از ديد جنسی دیده میشود، کنجکاویها درباره سلبریتی ها هم به مسائل جنسی معطوف میشود. اگر در یک جامعه، بهجای مسائل جنسی به روابط خانوادگی توجه شود، نسبت به سلبریتی ها هم کنجکاو میشویم که نسبت به پدر، مادر، برادر و خواهر و همسرشان چه ارتباطی دارند و سراغ مسائل جنسی نمیرویم. اگر ویژگیهای اخلاقی در یک جامعه مهم باشد، کنجکاوی میشود که آیا سلبریتی متواضع است یا از دماغ فيل افتاده؟ آیا صداقت دارد یا اهل ریا و نیرنگ است ؟ آیا منصف است یا انصاف ندارد؟ وفای به عهدش چه قدر است؛ چه قدر اهل عهدشکنی است و البته همه کنجکاویها به یک اندازه زیانبار نیست؛ وقتی کنجکاوی مضر میشود که تمام امور را از منظر جنسی میبیند، این کنجکاوی زندگی را برای سلبریتی ها، غیرقابل تحمل میکند. اما اگر کنجکاوی این بود که سلبریتی چه قدر فرهیخته است یا نیست، ضررش کمتر است. نمیگویم ضرر ندارد، اما ضرر میزان مداخله در حریم خصوصی، بسته به اینکه حساسیتهای جامعه چه قدر باشد، کموبیش میشود. به نظرم باید تعلیم و تربیتمان را بهکلی اصلاح کنیم. نه فقط وزارت آموزش و پرورش؛ کسانی که آگاهانه یا ناآگاهانه، شهروندان را تربیت میکنند؛ مطبوعات، رادیو و تلویزیون ، سخنرانان ، وزارت علوم، ارشاد و … همه باید دنبال اصلاح این حساسیت باشند که وقتی با کسی روبهرو میشویم، بیشتر از اینکه ذهن روی مسائل جنسی و جنسیتی؛ روی طرز غذا خوردنش؛ طرز لباس پوشیدن و مد باشد، روی این باشد که چه فرهیختگی میتوان از او یاد گرفت؛ چه قدر اخلاقی رفتار میکند و چه حد از سلامت روانی برخوردار است. اگر اینها وجود داشت، سلبریتی ها زندگی آسودهتری میداشتند، نمیگویم زندگی آنها کاملاً آسوده میشد چون هرگونه کنجکاوی در حریم خصوصی، کموبیش آزاردهنده است. اما خیلی فرق میکند که کسی نسبت به مناسبات جنسی یک سلبریتی حساس باشد، تا اینکه کسی به این حساس باشد که فرد موردعلاقه من چه قدر فرهیختگی دارد، چه قدر باوفا است و میتوان به او اتکا کرد. مسلماً خانم طباطبایی همه کنجکاویها را به یک اندازه آزاردهنده نمیدانند؛ اگر کسی از ایشان بپرسد در این هفته چه کتابی خواندهاید، این هم کنجکاوی است اما آنقدر آزاردهنده نیست که بپرسند در این هفته چند مهمانی رفتهاید.
طباطبایی: به نگاه جنسی اشاره کردید، شخصاً در ۱۵ سالی که کار میکنم اتفاقاً کمتر با نگاه جنسی روبهرو شدم. من که از حریم جنسیام محافظت میکنم، با چیزی مواجه نشدم که از لحاظ جنسی آزارم دهد؛ نگاهی که آزاردهنده باشد یا کامنتی آزاردهنده . البته شاید هم من خیلی روی آن فوکوس نکردهام و گفتهام مهم نیست. تعدادش به نسبت به چیزی که به نظرم ریشهایتر و روانشناخیتر در مخاطب است، خیلی کم است. آن نکته اینکه در جامعهای زندگی میکنیم که انگار هرچه زور میزنیم، در سطحی ماندهایم و هر روز، جای اینکه بالاتر برویم، پایینتر میرویم. این فشار و زور زدن و به جایی نرسیدن، بالاتر نرفتن و پایینتر ماندن یا حداقل درجا زدن، ممکن است فشار روانی در فردی ایجاد میکند. این فشار روانی به مرور کهنه و کهنهتر میشود و ناگهان او با زندگی و کار یک سلبریتی در اینستاگرام یا هر جای دیگر مواجه میشود و اخباری مبنی بر پیشرفت او را میخواند؛ از دیده شدن او، محبوبیت بیشتر او؛ موفقیتهای داخلی یا خارجی و…. فرد از خودش میپرسد او چه دارد که من ندارم؟ چرا بالاتر میرود اما من ماندهام ؟ و از این جهت، بهجای اینکه روشنیها را پیدا کند، دنبال سایهها و تاریکیهای سلبریتی میگردد. دنبال سایهها میرود تا به خودش ثابت کند او فرقی با من ندارد و این سلبریتی از فلان جا حمایت میشود یا با فلان کس رابطه دارد و برای اینکه حکم موثق تری برای این شایعهها داده شود، وارد حریم خصوصی سلبریتی میشود تا سوراخهایی از آن پیدا کند. همه ما انسان هستیم و رازهایی داریم که برخیشان وجه تاریک ما هستند، بعضی هم وجه روشن ما، ولی آن آدم آنقدر میجوید تا به خودش ثابت کند، یک سلبریتی حتی آدم بدتر و تاریکتری از او است. آدمیزاد دوست دارد دیده شود؛ محبوب باشد و تشویق شود. چه کسی بدش میآید؟ تماشاچیای که روان سالم داشته باشد و اسیر فشارهای فرساینده نباشد، مشکلی نخواهد داشت. اتفاقاً كيف هم میکند و لذت میبرد از رشد و تشویق یک سلبریتی. این شاید در ریشههای تاریخی فرهنگ ماست که شایستهسالاری نداریم. فکر نمیکنیم شاید جایگاه یک سلبریتی، لیاقتاش بوده . زحمتهایاش را هم نمیبینیم، الان و اینجا را میبینیم، نمیخواهیم تواناییهای او را باور کنیم. میگوییم آن چیزی که او دارد، من هم دارم. همین حس که او دارد و من ندارم، من دارم و او ندارد، باعث درگیری، تخریب و تجاوز به حریم شخصی سلبریتی میشود. من سلبریتی ایرانی هم در میان بازیگران هالیوودی میگردم و نگاه میکنم که او چه دارد و چه کاری کرده که من ندارم یا نکردم؟ شاید پیش خودمان فکر میکنیم پدر ستاره هالیوودی بوده که پول رفتن اش به دانشگاه UCLA را داده تا سینما بخواند، به فلان کمپانی پول داد تا بازی کند و… اما ماجرا این است که آن ستاره تمام توانش را برای موفقیتاش گذاشته …
ملکیان: اما نکتهای که هست وقتی تلویزیون و سینما فقط از برخی قشرهای جامعه فيلم برمیدارد و داستان میسازد و هیچوقت تلویزیون مثلاً به سراغ بافنده قالی یا به سراغ کسی که دو هزار متر زیرزمین در معدن کار میکند نرود، مسلماً جامعه غافل از برخی مردم میماند. جامعه از طریق توجه رسانههای گروهی است که به جایی توجه میکند یا به جایی توجه نمیکند. اگر تلویزیون میتوانست روزی یک ساعت نشان دهد که کارگران در عمق دو هزار متری چه میکشند، فکر میکنم هر انسان باوجدانی میگفت اینها قابلتقدیر هستند و ما سلبریتی های دیگری هم داشتیم.
طباطبایی: بله! به نظرم آنها واقعاً قهرمان هستند.
ملکیان: بله، قهرمان هستند و البته معنایش این نیست کسانی که سلبریتی هستند، نباید باشند. معنایش این است کسان دیگری که سلبریتی نیستند میبایست سلبریتی میبودند و نیستند. این به خاطر ارزشگذاری کجومعوج و واژگونی است که داریم. من میگویم هنر خانم طباطبایی و همکاران ایشان باید کاملاً ارج نهاده شود، ولی کسی که بهتر از تمام رفتگران محله، کوچه ما را رفتگری میکند، سلبریتی رفتگران است و باید به او توجه شود. مأمور آتشنشانی که وارد ساختمانی میشود، جان افرادی را نجات میدهد و سلامتاش را از دست میدهد، به نظرم او سلبریتی است. اما متأسفانه ما دوربین را به آنجا نمیبریم که آدمها بفهمند وقتی کسی میخواهد دیگری را که هیچ علقهای با او نداشته، خویشاوند و دوستش نبوده، نجات دهد و خودش به خطر میافتد، چه انسان ارجمندی است. این کار، سلبریتیهای کنونی را سلبریتی نگه میدارد، ولی سلبریتیهای جدیدی برای ما درست میکند. آدمها به سلبریتیها نگاه میکنند و به گفته جامعهشناسان، یکی از گروههای مرجع، سلبریتیها هستند. وقتی تمام سلبریتیها به حوزههایی مانند ورزش و هنر معطوف شوند، انگار انگیزه اجتماعی در نوباوگان جامعه ، در نوجوانان و جوانان ایجاد میکنم که همه اینجا بیایید، کار ارزشمند فقط اینجاست، اما فیالواقع اینطور نیست. در خاطرم نیست که رومن رولان این جمله را در کدام اثرش گفته است که اگر میخواهید ببینید چه کسی فرانسه را ساخت؟ آنها که انقلاب کبیر فرانسه را انجام دادند، فرانسه را نساختند؛ رجالی که حزب تشکیل دادند، فرانسه را نساختند؛ صنعتگران بزرگ، فرانسه را نساختند؛ دختران نوجوانی که در کارگاههای بافندگی کار کردند و هیچوقت تشویقی ندیدند با نهایت چیزی که در مقابل کار خود دیدند، چیز بخور و نمیری بود، فرانسه را ساختند. فکر میکنم این سخن رومن رولان در باب همه جوامع صادق است.
خانم طباطبایی فکر میکنید در جامعهای مانند آمریکا که شاید این فشارهای روانی نباشد، وضع اینطور نیست؟ به نظرم سرک کشیدن در زندگی کسی که سوپراستار و قهرمان است یا به تعبیر امروزی سلبریتی است امری عادی است. مردم همه جای دنیا با آنها همذاتپنداری میکنند، چون داستان آنها را میبینند یا میخوانند، احساس میکنند که باید داستان را با او ادامه دهند. ذات سینما این است. مثلاً خانم طباطبایی که فلان نقش را در فیلم بازی کرده و کاراکتر دوستداشتنی من در آن فیلم بود حالا چه طور غذا میخورد؟
طباطبایی: یکزمان من بهعنوان سلبریتی مصاحبه میکنم که چلوکباب دوست دارم یا به قول آقای ملکیان فلان کتاب را میخوانم، از فلان نمایشگاه یا گالری دیدن میکنم، اینها را به اشتراک میگذارم و خودم دوست دارم بگویم، اما قطعاً سایههایی دارم که دوست ندارم کسی آن را ببیند. اینکه بخواهم به حریمی که یک سلبریتی دوست ندارد من درباره آن بدانم ورود کنم، معنایاش همذاتپنداری نیست. تخریب است.
ملکیان: پرسشی که مطرح شد این است که یک مخاطب که سلبریتی را دوست دارد، میخواهد از او چیزهایی بداند. اما اگرشخص الف، شخص ب را دوست دارد، لزوماً به این معنی نیست که «ب» هم «الف» را دوست دارد. اگر من یک سلبریتی را دوست دارم، به این معنی نیست که آن سلبریتی هم من را دوست دارد. بنابراین نباید از سلبریتی انتظار داشته باشم همه چیزش را به من بگوید. آن سلبریتی باید به کسانی که دوستشان دارد همه چیزش یا آن مقدار که میخواهد را بگوید نه به کسانی که دوستش دارند. ما فکر میکنیم دوست داشتن، یک رابطه متقارن منطقی است. یعنی اگر «الف»، «ب» را دوست دارد، «ب» هم «الف» را دوست دارد. در صورتی که دوست داشتن رابطه نامتقارن است. رابطه متقارن رابطهای است که اگر آن رابطه را «الف» با «ب» داشته باشد، «ب» هم با «الف» دارد مثلاً اگر خانه من به خانه شما نزدیک باشد، حتماً خانه شما هم به خانه من نزدیک است. نزدیک بودن و دور بودن یک رابطه متقارن است. اما اگر شما پدر کسی باشید، آن شخص پدر شما نیست. چون پدر بودن، رابطه نامتقارن است. خیلیها گمان میکنند دوستی، یک رابطه متقارن است و اگر من شما را دوست دارم، شما هم حتماً من را دوست دارید. آنوقت از شما انتظار دارم با من معامله کسی را که دوستش دارید، انجام دهید. اما اینطور نیست. سلبریتی دوستداران زیادی دارد، اما به این معنی نیست که خودش هم همه آنها را دوست دارد. بنابراین نباید توقع داشته باشم انتظاری که یک سلبریتی نسبت به کسانی که دوستشان دارد برآورده میکند، نسبت به من هم که او را دوست دارم و او لزوماً من را دوست ندارد، برآورده کند. به تعبیر دیگر رابطه سلبریتی با پیروانش، در اغلب موارد یکسویه و یکطرفه است. ما فکر میکنیم این رابطه متقارن است، پس میگوییم من او را دوست دارم اما چرا او به روابط دوستانهاش توجه نمیکند؟ چرا چیزهایی که با دوستانش در میان میگذارد با من در میان نمیگذارد؟
ظاهراً بحث به این سمت رفت که علت میل به سرک کشیدن در حریم خصوص سلبریتیها چیست؟ به بحث حریم خصوصی بهعنوان یک حق بازگردیم. هر دو موافق بودید که خود سلبریتی باید مراعات کند. انگار حق بشری داشتن حریم خصوصی در این نگاه به تکلیف حفظ حریم خصوصی تبدیل شده و در ازای این تکلیف سلبریتی یا هر فرد دیگر، انگار نوعی حق تجسس هم برای دیگران قائل میشوید. قبل از این جلسه گمان میکردم خانم طباطبایی گله کنند از اینکه چرا به حریم خصوصی سلبریتیها تجاوز میشود و تقصیر را بیشتر بر گردن جامعه بیندازند.
ملکیان: من با خانم طباطبایی موافقام. معتقدم ما بسیار بیشتر از حدی که میدانیم بر سرنوشتمان تسلط داریم. اگر حریم خصوصی نسبت به شخص «الف» بیشتر نقض میشود و نسبت به شخص «ب» کمتر، باید چیزی در «الف» نسبت به «ب» کمتر باشد. نمیتوان گفت انسانها بدون توجه به تفاوتهای «الف» با «ب»، بیجهت در باب «الف» کنجکاوی بیشتری نشان میدهند و درباره «ب» کمتر.
خانم طباطبایی شما گفتید چون مسائلی را رعایت میکنید، درنتیجه تجربه شما در زمینه تعرضات جنسی کمتر است. هر دو هم تأکید داشتید اختیار در مسئله حریم خصوصی خیلی مهم است و گفتید برخی مواقع، خود سلبریتیها برای اینکه شهرت بیشتر یا طرفدار بیشتری به دست آوردند يا هر دلیل دیگری، مقداری از حریم خصوصیشان را در معرض نمایش میگذارند. اینکه فردی حریم خصوصی خود را ابزاری برای کسب شهرت قرار دهد را چگونه ارزشگذاری اخلاقی میکنید؟
طباطبایی: من این نکته را تأکید میکنم ، ابداً این منظور را نداشتم که همکاران من ممکن است چنین کاری کنند.
فرض کنیم که یک سلبریتی بخواهد چنین کاری بکند.
طباطبایی: گاهی برخی فکر میکنند به اشتراک گذاشتن چیزی امنیتشان را به خطر نمیاندازد. مثلاً یک خانم بازیگر ازدواج میکند و میگوید امنیت زندگی و شوهرم را دارم، اجازه شوهرم را هم دارم و عکس عروسی خودم را با حجاب به اشتراک میگذارم. اما شاید به اشتراک گذاشتن عکس عروسی در فلان آرایشگاه یا فلان مراسم، شروع مسیری است که آدمها میگویند حالا که این را با من به اشتراک گذاشتی، پس اجازه دارم بیشتر از این به تو نزدیک شوم؛ حالا اجازه دارم راجع به خصوصیات شوهرت بپرسم؛ چند سالش است؛ شغلش چیست؟ کجا زندگی میکند؛ قبلاً ازدواج کرده؟ این کار، موجی از سؤال برای شما میآورد. در لحظهای که آن بازیگر عکساش را به اشتراک میگذارد، کاملاً امن است. فکر میکند این بسته جذابی است که با طرفدارانش به اشتراک میگذارد. طرفدارانش را با خودش بیشتر صمیمی میکند و این میتواند در محبوبیتش به او کمک کند. ابداً منظورم این نیست که سوءاستفاده میکند. او میخواهد از شرایطش، استفاده مناسبی کند، با این فرض که شرایطاش امن است. اما این شروعی برای سوءاستفاده مخاطب است.
اما سلبریتی هایی هم داریم که ظاهراً در مسیر حرفهای، با اثر هنری بهتر و اجرای خوبتر موفق نشدند، شکست خوردند و مسیر دیگری را مخصوصاً با فعالیت در شبکههای اجتماعی برای محبوبیت پی میگیرند.
طباطبایی: این انتخاب آنهاست، شکست نیست.
خب او انتخاب میکند که بهجای کار جدی در حرفهاش در فضای مجازی موفق به کسب شهرت شود.
طباطبایی: شما ارزش هرکسی را با خودتان، با ایدهآل ذهنیتان یا با ایدهآل کلی میسنجید. آدمها در هرشکلی از تفکر، انتخابهایی دارند که به معنای موفقیت یا شکست نیست. او در تفکرش با ارزشهای خودش موفق است، خیلی هم موفق است. باید در انتخاب واژهها دقت کنیم که سوءتعبیر نشود. من مسیری را انتخاب کردم که مسیر پیشرفت مداوم در هنر بازیگری است. هنر بازیگری از نظر من، هنر خودشناسی است. اما فرد دیگری از آغاز ورود میگوید من خواستهای جز معروف شدن ندارم. دوست دارد آدم معروفی باشد به این معنی نیست که چون نتوانسته در موقعیتهای سینمایی به موفقیتی برسد، شکستخورده و حالا رفتارهای دیگری نشان میدهد. هدفاش از آغاز مسیرش را متفاوت کرده.
.
.
حریم سلبریتی
مصطفی ملکیان و طناز طباطبایی
در گفتوگو با روزبه کریمی
منبع: شماره ی دوم ماهنامه حق ملت
تایپ و ویراستاری: سمیرا رحیمی
.
.
سلام
اصلا کاری به محتوای مطلب ندارم و هنوز هم آنرا نخواندهام و قطعا بعد از گذاشتن این کامنت، آن را خواهم خواند.
چیزی که برای من جالبتوجه است و بسیار ارزشمند؛ ایدهی قراردادن این دو نوع شخصیت در کنار هم است. مرهبا و درودتان.
سلام دوستان عزیز هر شغلی یک مزایا و امتیازهایی دارد و یک مضرات و معایبی، مثلاً یک نظامی ممکن است از خانه سازمانی، فروشگاه اتکا، بیمه درمانی و حقوق و مزایا استفاده کند و در مقابل در جنگ و بحران اولین فرد باشد و در خطر شهادت و قطع عضو باشد و یا پزشک و مهندس و هر یک …..
در خصوص سلبریتی هم در مقابل شهرت و پول که مزایای آن است مشکلی به نام حریم خصوصی هم وجود دارد یعنی اصلاً آنها حریم خصوصی ندارند اگر میخواستند داشته باشند نباید دنبال شهرت می رفتند.
اصلا جالب نبود
اصولا یک سلبریتی (به ما هو سلبریتی) چه حرفی برای گفتن در مقابل یک فیلسوف میتونه داشته باشه؟
البته ممکنه نظرات درستی هم داشته باشه، اما اجتماع همه نظرات مثبت هر دو شخصیت برابر با گفته های ملکیان میشه. یعنی برای شنیدن جنبه های حقوقی و فلسفی و اخلاقی حریم خصوصی، واقعا هیچ نیازی به شنیدن نظریات ظناز طباطبایی نیست و مصطفی ملکیان به تنهایی کافیه
به نظرم ملکیان با قبول این مصاحیه ارزش خودش رو در بین مخاطبان خودش پایین آورده و با توجه به شناختی که من از ایشون دارم فکر نمیکنم این مسائل براش مهم باشه. و صرفا هرجا احساس کنه میتونه حرف حسابی بزنه، دعوت رو قبول میکنه
آفرین. دقیقا
درست است که برخی افراد در جهان حاضر دارای شهرت نیستند و در نهایت با گمنامی هم این دنیا را ترک می کنند. اما گمنامی به خودی خود که بد نیست. زمانی که گمنام هستی(حتی اگر به قول استاد ملکیان یک معدن کار قهرمان هم باشی)، مصائب کمتری تمرکز ذهنت را به هم می زند. بنابراین دلیلی ندارد که همه سلبریتی شوند. اصلا سلبریتی نبودن خود یک نکته مثبت در زنگی خیلی از آدمهاست که با تمرکز بیشتر مسیر زندگی راستین را میتوانند ادامه دهند.
گفت و گو را خواندم.
به نظر بنده چندان پربار و همه جانبه نبود.
انتظار بررسی عمیقتر موضوع را داشتم.
با شماموافقم.سائق من در مطالعه این بحث حضور استاد ملکیان بود.توقع بیشتری از استاد در زمینه واکاوی شهرت و سرمایه شهرتی داشتم.
دقیقا
مرحبا به استاد ملکیان که متواضعانه در کنار شخصی سلبریتی قرار گرفتند و به حرف دل این بانوی هنرمند گوش دادند و تبادل افکار کردند… این چنین حرکتی بلنگوی قویتری برای استاد خواهد بود تا افکار زیبا و اخلاقی خودشون رو با افراد مختلف از صنف های مختلف در میان بگذارند…درود
با درود ، لازم نیست اینقدر قهرمان پرور باشید ، قهرمان نشان دادن رفته گر و معدنچی فقط وقت آنها را می گیرد . درآمد بازیگر و رفته گر را جابجا کنید بسیاری از این مشکلات اخلاقی حل می شود ، رفته گران و معدنچیان نیازی به ترحم های قهرمان پرورانه یک سلبریتی و فیلسوف ندارند . هیچ سلبریتی همسایه هیچ معدنچی یا رفته گری هست ؟!، از آن مهمتر ، هیچ فیلسوف اخلاقی همسایه ای معدنچی یا رفته گر دارد . قرنهاست که بسیاری با این ترحم گوییهای شاعرانه کاسبی میکنند . اما رفته گر همانست و معدنچی همان …. بدرود
انتظار داشتم جناب ملکیان در این گفتوگو نگاه و فهم صحیحی نسبت به این موضوع و جایگاه آن ارائه دهند و خانم طباطبایی صرفا به عنوان یک سلبریتی محبوب و موجه با تجربیات شخصیشان یاریگر ایشان در این بحث باشند اما گویا اصلا ایشان مجالی برای صحبت نداشتهاند که بتوانند چنانکه باید و شاید دربارهی موضوع صحبت کنند و بیشتر خانم طباطبایی از نظراتشان گفتهاند!
like for like
یکی از بهترین انتخاب های ممکن برای این رسانه. celebrity در کنار celebrity.
فلسفه همان نقشی را دارد که سلبریتی . هم عمق هم منشاء هم دل . پیام ها یکی .
تنها ظاهر متفاوت است.
مجری حضور پررنگی داشت در حالیکه از چنین جلسهای انتظار یک دیالوگ سقراطی میان دانا و عامی وجود داشت، درحالیکه ابدا چنین دیالوگی شکل نگرفت که از ضعف مجری(خبرنگار) بود که نتوانست آقای ملکیان و خانم طباطباییرا باهم مواجه کند فلذا این شکل برنامه کاملا غیر ضروری و صرفا ویترینی بود.
از مسائل محوری مهمی غفلت شد؛ مثلا اقتضاعات الگو بودن سلبریتی و نسبت آن با حریم خصوصی؛ یا کارکرد و تکالیف اخلاقی یک سلبریتی در جامعه؛ ایضا پرداختن به این مسأله که آیا خطای یک سلبریتی ، به علت الگو بودن و مرجع بودن او، بیش از دیگران قابل ملامت است یا خیر؟ و ارتباط این امر با فضای خصوصی… در کل شروع خوبی بود(کنار هم نشاندن نماینده عوامگرایی با نماینده قشر نخبه و خواص) اما سطح کار خیلی خیلی نازل بود، چه به لحاظ ساختار(و اینکه دیالوگی شکل نگرفت) و چه به لحاظ محتوا(که بسیاری از مسائل مهم مطرح نشد و سخنان در حد کلیگوییهایی بیثمر ماند)
درود …
متن گفتگو رو به طور کامل خوندم، با تفکرات خانم طباطبایی و همچنین تعاریف ایشون از حریم خصوصی کاملا موافق هستم. به خصوص پاسخ انتهایی ایشون در باب انتخاب مسیر و هدف …
از طرفی آقای ملکیان هم بسیار شیوا سخن گفتند.
سپاس از شما
جالب بود. این دو شخصیت تقریباً در 90 درصد مطالب اشتراک نظر داشتند و آنچه گفتند در تأیید یکدیگر گفته اند، اما هر کدام بیان خاص خود را دارند و در مقایسه، می توان فهمید که چرا ملکیان فیلسوف است و طباطبائی، هنرمند. یاد کتاب «چرا میخواهیم پولدار شوید» ترامپ و کیوساکی افتادم. در آن کتاب هم همین وضعیت برقرار است. دو نویسنده در هر فصل به ترتیب صحبت میکنند و محتوای سخنشان یکی است؛ اما بعد از خواندن کل کتاب میفهمید چرا کیوساکی نویسنده ای بسیار عالی و موفق و تاجری کمتر موفق است، و در مقابل، ترامپ نویسنده ای کمتر موفق ولی تاجری بسیار عالی و موفق است.
متاسفانه بحث خبلی جامعیت نداشت .آنجای بحث که آقای ملکیان حرف از هم ذات پنداری زدند و خانم طباطبایی گفتند این نقض حریم خصوصی است بحث می توانست به نحو بهتری جلو برود ولی بحث ناقص ماند.و یک انتقادم به صداو سیما که متاسفانه فقط کار لجن پراکنی و ماله کشی در اخبار را میداند و به جای معرفی اندیشمندان و دگر اندیشان و اهل مطالعه همیشه بازیگران و ورزشکاران را به عنوان سلیریتی معرفی و دعوت به برنامه میکند چون میدانند که بازیگران و ورزشکاران اهل مطالعه نیستند و اساسا حرفی برای گفتن ندارند.