«حجابِ کامل»؛ اسلامی یا ایمانی

«حجابِ کامل»؛ اسلامی یا ایمانی

یادداشت پیش رو از منظری قرآنی و تاریخی، به بررسی آنچه بعنوان «حجابِ کامل» شناخته می شود، پرداخته است. این نوشته در پی پاسخگویی به دو سوال اساسی می باشد؛ یکی اینکه آیا «حجابِ کامل»، امری اسلامی است یا ایمانی؟ و آیا «حجابِ کامل» بایستی در تنظیم قوانین حکومت اسلامی در نظر گرفته شود؟ به منظور پاسخ به این دو سوال، در نظر گرفتن دو فرض مهم است؛ اولاً تمایز اسلام و ایمان با یکدیگر و ثانیاً قانونگذاری در حکومت اسلامی مبنی بر انتخاب های ارادی مردم مطابق با شریعت اسلام. تشریح این دو فرض و پاسخ به دو سوال مطرح شده مبتنی بر قرآن، احادیث، روایات، اندیشه علمای شیعه و بهره مندی از استدلال ها و استنباط های عقلانی می باشد. در نوشته پیش رو پس از بررسی حجاب کامل در قرآن و روایات معتبر، به تشریح تمایز دو مقوله ایمان و اسلام و معیار قانونگذاری در اندیشه شیعه پرداخته شده تا مشخص شود که آیا آنچه امروز بعنوان پدیده برخورد با بدحجابی در جامعه می بینیم، اتفاقی دینی و مبارک است یا خیر؟

مقدمه

«حجابِ کامل»، مبتنی بر معارف دینی قابل تبیین است. یعنی در نظام معرفتی دین با پیش فرض ها، فرضیه­ها و نظریه­های دینی قابلیت بررسی، توصیف و تشریح دارد. چنانچه با دستگاه نظری یا در قالب پارادایمی دیگر به بررسی پوشش و حجاب پرداخته شود، قطعا نتایجی مختلفی حاصل خواهد شد. میزان و نوع نسبت نتایج حاصل شده در پارادایم­های مختلف و دین با یکدیگر در این نوشته، محلِ بحث نمی­باشد. بنابراین در این نوشته صرفاً از موضعی دینی به بررسی حجاب پرداخته شده است. اگرچه پاسخ به این سوال که «دین چیست؟» در فهم این نوشته مهم می باشد ولی بحث دراینباره به آینده سپرده شده است.

«حجابِ کامل» الگویی شایسته برای نوع پوشش انسان می باشد؛ مراد از شایسته آن است که انسان با کمک آن می تواند ظرفیت های مادی و معنوی و نیز فردی و اجتماعی خویش را شکوفا کرده و از آنها بهره ببرد. انسان متدین اعم از زن و مرد، مبتنی بر جایگاه اعتقادی فرد، می تواند انتخاب های متعددی داشته باشد که این انتخاب ها در عین اختلاف و تعدد اما نسبتی طولی با هم خواهند داشت یعنی انتخاب ها نسبت به هم کامل تر و ناقص تر می باشند؛ بعبارتی در نظام معرفتی دین، هر نقصی به معنای شر بودن نیست، بلکه تنها برخی از انتخاب های ناقص نسبت به انتخابی کامل تر، شر می باشند و بسیاری از انتخاب های ناقص، علی رغم ناقص بودن شان نسبت به انتخابی کامل تر در مسائل مختلف، همچنان خیر هستند. بعنوان مثال اگرچه ما نمی توانیم به معرفت نبوی از خدا دست یابیم اما این پایین تر بودن میزان فهم ما از خدا و هستی نسبت به رسول(ص)، ما را از دایره توحید خارج نمی کند اگرچه مراتب حیات اخروی مان نسبت به یکدیگر، می تواند بسیار متفاوت است؛ به هر روی لایکلف الله نفسا الا وسعها(آیه 286، سوره بقره). بنابراین در مساله حجاب نیز ما شاهد تعدد انتخاب هستیم؛ اگرچه الگوی فاطمه(س)، شایسته ترین و کامل ترین الگوی حجاب برای زنان است که در جای خود می توان مفصل محاسنش را برشمرد، اما بسیاری از انواع حجابِ زنان دیگر، آنها را از محدوده دین خارج نمی کند؛ البته مشخص است که در نظام معرفتی دین، جایگاه اخروی ایشان با یکدیگر متفاوت خواهد بود. ذکر این نکته نیز بسیار مهم است که در بیانی بلیغ تر، در محدوده خیر، نقص و کمال مورد نظر نیست بلکه حسن و احسن مطرح است؛ این دسته از مسائل از موضوعات این نوشته نیست و بایستی در یادداشتی جداگانه بدان پرداخت.

از آنجاییکه در جامعه امروز ایران، مساله حجاب، بیشتر درباره زنان مورد حساسیت قرار گرفته است، در این نوشته نیز منظور از حجاب، محدود به نوع پوشش زنان جامعه است. در معرفت دینی، از آنجایی که جایگاهی والا برای زن در نظر گرفته شده است و زن در جایگاه «ام» در نهاد خانواده، یکی از وظایف اصلی جامعه سازی، یعنی تشکیل «امت» را بر عهده دارد، سبک زیستن و پوششی خاص هم برای وی ارائه می­شود. این وظیفه و تفاوتش با وظایف اجتماعی مرد، مبتنی بر تمایزی است که از نظر روانشناختی و فیزیولوژیک در مرد و زن وجود دارد و در نظام دینی، بدان توجه شده است. تمایزاتی که به هیچ وجه، برتری نمی­آورد. زن و مرد تنها بعنوان یکی از دوگانه­ها و زوج­های هستی بوده که با هم متفاوت هستند و در کنار هم اجتماع پذیر و کامل می­گردند. در باب مساله تفاوت زن و مرد در نظام دین نیز می توان بطور مفصل سخن گفت که موضوع این نوشته نیست.

بسیاری از این تنوعات و تکثرات نوع پوشش، در مراتب اسلامی زیستنِ متفاوت و نیز مراتب ایمانی زیستن متفاوت، مشخص و روشن می­گردد (یا ایها الذین آمنوا آمنوا. آیه 136، سوره نسا)؛ البته مراتب اسلامی، ایمانی، یقینی، رضایی و … متفاوت­اند که ماهیت­شان و نسبت­شان با یکدیگر نیز بحثی جدا را می­طلبد. بنابراین در ادامه و پس از بررسی آیات و روایات «حجابِ کامل»، مبتنی بر احادیث وارد شده، تفاوت مراتب اسلامی و ایمانیِ زیستن اشاره خواهد شد تا در نهایت با گذری کوتاه بر معیار قانونگذاری در اندیشه سیاسی شیعه، مشخص شود که آیا می­توانیم «حجابِ کامل» را بعنوان قانون به مردم ارائه نماییم یا خیر.

  1. «حجابِ کامل» در آیات و روایات

در طبقات الکبری (جلد 8، ص 71 و 72) آمده که «خالد بن مخلد، از سليمان بن بلال از علقمه بن ابى علقمه از گفته مادرش ما را خبر داد كه مى‏گفته است حفصة دختر عبد الرحمان بن ابى بكر را ديدم كه پيش عايشه آمد و مقنعه نازكى بر سر داشت كه از زير آن بخشى از گريبانش ديده مى‏شد، عايشه آن مقنعه را بر سر حفصه پاره كرد و گفت مگر نمى‏دانى خداوند در سوره نور چه نازل فرموده است؟ سپس مقنعه ديگرى خواست و بر او پوشاند» خداوند متعال در آیه 31 سوره نور می فرماید:

«وَقُل لِّلْمُؤْمِنَاتِ يَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَارِهِنَّ وَيَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ وَلَا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلَّا مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَلْيَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَى جُيُوبِهِنَّ وَلَا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلَّا لِبُعُولَتِهِنَّ أَوْ آبَائِهِنَّ أَوْ آبَاء بُعُولَتِهِنَّ أَوْ أَبْنَائِهِنَّ أَوْ أَبْنَاء بُعُولَتِهِنَّ أَوْ إِخْوَانِهِنَّ أَوْ بَنِي إِخْوَانِهِنَّ أَوْ بَنِي أَخَوَاتِهِنَّ أَوْ نِسَائِهِنَّ أَوْ مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُهُنَّ أَوِ التَّابِعِينَ غَيْرِ أُوْلِي الْإِرْبَةِ مِنَ الرِّجَالِ أَوِ الطِّفْلِ الَّذِينَ لَمْ يَظْهَرُوا عَلَى عَوْرَاتِ النِّسَاء وَلَا يَضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِيُعْلَمَ مَا يُخْفِينَ مِن زِينَتِهِنَّ وَتُوبُوا إِلَى اللَّهِ جَمِيعًا أَيُّهَا الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُون»

اما سوال آن است که چرا این آیه نازل شد؟ سیوطی در صفحه 390 کتاب «لباب نقول فی اسباب نزول» می­نویسد که «ابن ابوحاتم از مقاتل از جابر بن عبدلله روایت کرده است: اسما دختر مرثد در باغ خرمای خود زندگی می­کرد، زنان دیگر در آن باغ نیمه برهنه داخل می­شدند به طوری که خلخال هاشان آشکار و سینه­ها و گیسوان شان نمایان بود. اسما گفت: این وضع چقدر زشت و ناخوشایند است. پس خدای بزرگ این آیه را نازل کرد» همچنین ابن کثیر در تفسیر خود از قرآن نوشته است که این آیه امر خدا تبارک و تعالی به زنان مومنه بود و در ادامه در باب سبب نزول آیه، همان روایت بالایی را به نقل از جابر بن عبدالله انصاری می آورد.

بنابراین همانگونه که مشاهده می شود این آیه ایست که مخاطبش زنان مومنه هستند و امریست که خدای تبارک و تعالی به مومنات می نمایند، البته حضرت استاد علامه طباطبایی (ره) مخاطب این آیه را “زنان” می­دانند، البته واضح و مبرهن است که آنگونه که ابن کثیر گفته است، مخاطب آیه مبارک 31 سوره نور، “زنانِ مومنه” هستند. اما برای آنکه شکل عمل به این آیه در صدر اسلام و نزد زنان مومنه بیش از پیش آشکار گردد، تعدادی از جریانات اتفاق افتاده در میان مومنین و مومنات در ادامه آورده شده است.

  1. ابن کثیر(تفسیر، جلد6، ص 44و45) مبتنی بر روایتی دیگر به نقل از ام سلمه بیان می­کند: ایشان نزد رسول الله و میمونه بود. پس ابن ام مکتوم که نابینا بود، بر ایشان وارد شد. رسول خدا(ص) به ایشان، امر کردند که حجاب را رعایت کند. پس ام سلمه می­گویند که اما رسول خدا ایشان که بینا نیستند و ما را نمی بیند و نمی شناسد؟ او نابیناست ولی مگر شما نابینایید؟» ترمذی می نویسد که این حدیثی حسن و صحیح است. این روایت را حضرت علامه طباطبایی نیز ذیل همین آیه آورده اند.
  2. در طبقات الکبری(ص 233) آمده است که فضل بن دكين از سفيان از ابو اسحاق از مجاهد ما را خبر داد كه پيامبر (ص) مى‏فرموده است «اى ام ايمن مقنعه خود را نيكو بپوش»
  3. آیه نورانی 59 سوره احزاب نیز اشاره به این امر دارد که زنان و دختران پیامبر و زنان مومنان نیز روپوش های(جلابیب) خود را بپوشند تا شناخته نشوند و مورد آزار و اذیت قرار نگیرند.
  4. همچنین در آیه نورانی 53 سوره احزاب نیز بیان شده است که اگر از زنان پیامبر سوالی داشتید، از پشت پوششی، سخن تان بگویید که این برای دل های شما و ایشان پاک تر است و نباید رسول(ص) را اذیت کنید و زنان ایشان را بعد از ایشان، به همسری نگیرید. لذا واضح و مبرهن است که رسول(ص) برای زنان خویش تا چه حد قابل توجه ای، قائل به رعایت پوشش و حجاب بوده اند.

بنابراین آنچه مشهود است، این است که زنان مومنه انصار و مهاجر، پوشش خاصی را انتخاب کرده بوده اند تا مکمل حیا و عفت ایشان باشد. این پوشش همان است که در آیه 31 سوره نور آمده است. پیامبر نیز دائما نزدیکانشان را به همین نوع پوشش، امر می کردند، ولی هیچ خبری دال بر اینکه این نوع پوشش بصورت امری اجباری در اجتماع، درآمده باشد، در تاریخ گزارش نشده است. اما به هیچ وجه نمی توان انکار کرد که مومنانه زیستن توام با پوششی حداکثری و در قالب “حجابِ کامل” است. اینکه دلایل این امر چه می باشد، لازم و ضروری است که مورد بررسی و توضیح مفصل قرار گیرد که البته مجالی دیگر می طلبد.

  1. اسلام و ایمان

آنچنان که در ادامه آمده است، مشخص است که هم در آیات شریف قرآن کریم و هم در روایات وارد شده، تمایزی میان اسلام و ایمان وجود دارد. حتی مبتنی بر آیات و روایات، خودِ اسلام و ایمان هم یک مرتبه مشخص نیستند بلکه هرکدام مراتب متعددی دارند که بنده در مسیر تکاملی خویش، این مراتب را می پیماید البته چنانکه طالب رسیدن به مقامات عرفانی باشد تا تقربی حاصل گردد.

در اینکه مبتنی بر آیات و روایات شریف، مرتبه اسلامی زیستن و ایمانی زیستن دقیقا از کجا شروع می­شود و تا کجا ادامه می­یابد، سخن بسیار است که نگارنده اکنون به بحث درباره آنها وارد نخواهد شد اما این نکته حائز اهمیت است که هیچگاه دستورات ایمانی متون، در قالب امری قانونی در نیامده­اند بلکه بصورت اموراتی قلمداد شده­اند که موجب تقرب بیشتر بوده­اند و حتی حیات اجتماعی را بسامان تر می نموده اند ولی بصورت آزادانه و با انتخاب فرد توام بوده­اندو نه اجبار حقوقی و قانونی. همچنین اینکه چرا منجر به تقرب می شوند، قابل توضیح است و اینکه با وجود تبعات اجتماعی، امری اجباری نبوده اند، تاریخ گواهی می دهد. اما در ادامه برخی آیات و روایات در باب تمایز اسلام و ایمان خواهد آمد.

  1. خداوند متعال در آیه 14 سوره مبارکه حجرات می فرماید که:

قَالَتِ الْأَعْرَابُ آمَنَّا قُل لَّمْ تُؤْمِنُوا وَلَكِن قُولُوا أَسْلَمْنَا وَلَمَّا يَدْخُلِ الْإِيمَانُ فِي قُلُوبِكُمْ وَإِن تُطِيعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ لَا يَلِتْكُم مِّنْ أَعْمَالِكُمْ شَيْئًا إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ.

[برخى از] باديه‏نشينان گفتند ايمان آورديم بگو ايمان نياورده‏ايد ليكن بگوييد اسلام آورديم و هنوز در دلهاى شما ايمان داخل نشده است و اگر خدا و پيامبر او را فرمان بريد از [ارزش] كرده‏هايتان چيزى كم نمى‏كند خدا آمرزنده مهربان است»[1]

ایمان امریست که در قلب داخل می شود و می توان اسلام آورد، در حالیکه ایمان نداشت. لذا می­توان مسلمان بود، بدون اینکه گزاره های ایمانی را رعایت کرد. اگرچه مهم است که بیان گردد که در نظام فکری دین، ایمان جایگاهی عالی دارد که با آیات و احادیث قابل اثبات است و اسلام مقدمه ایست برای ایمان آوردن البته توام با اراده فرد.

  1. در کتاب شریف اصول کافی(جلد 3، ص 40) اثر شیخ کلینی(ره) آمده است که «سماعه گوید: به امام صادق عليه‏السلام عرض کردم: به من خبر ده آيا اسلام و ايمان دو چيز متفاوت هستند؟فرمود: ايمان شريک اسلام است، ولي اسلام شريک ايمان نيست. عرض کردم: آن دو را برايم وصف کن. فرمود: اسلام شهادت به يگانگي خدا، و تصديق رسول خداست که به سبب آن خون­ها از ريختن محفوظ مي‏ماند و ازدواج و ميراث بر آن اجرا گردد و جماعت مردم طبق ظاهرشان رفتار کنند.ولي ايمان هدايت است و آنچه در دل­ها از صفت اسلام پا برجا مي‏شود و آنچه از عمل به آن هويدا مي‏گردد. پس ايمان يک درجه از اسلام بالاتر است. ايمان در ظاهر شريک اسلام است، ولي اسلام در باطن شريک ايمان نيست، اگر چه هر دو در گفتار و وصف گرد آيند» آنچه در این روایت مشخص است، آن است که می­توان مسلم بود، در حالیکه مومن نبود و بنابراین عملی را که خالص است و خاصِ خاصان یا خاصِ مومنان است، انجام نداد چرا که مومنان مبتنی بر باوری قلبی که سراسر وجودشان را فراگرفته عمل می­کنند.
  2. از حضرت علی علیه السلام نیز در کتاب غررالحکم و درر الکلم(صفحه 87) نقل شده است که فرموده اند: الایمان اخلاص العمل. بنابراین اعمالی وجود دارند که خاص مومنان هستند (خاص بودن شان صرفا به شکل عمل، مربوط نیست بلکه مربوط به نیت و باور هایی است که عمل بر آن استوار شده) و رسیدن به درجات بالای قلبی و ایمانی است که باعث انجام آن اعمال می شود. اگر کسی نخواست یا نتوانست به آن درجات برسد، نبایستی مورد مواخذه و بازخواست قرار بگیرد که لایکلف الله نفسا الا وسعها.
  3. همچنین در کتاب اصول کافی(جلد 3، صفحه 43) آمده است که از امام باقر علیه­السلام پرسیده شد که «آیا مومن را بر مسلمان نسبت به فضائل (بخششها و مواهب دنیوی) و احکام و حدود و چیزهای دیگر فضیلتی است؟ فرمود: نه، هر دو نسبت باین امور یکسانند، لیکن فضیلت مومن بر مسلم باعمال آنها و موجبات تقربی است که به سوی خداوند عزوجل دارند»
  4. دوباره در کتاب اصول کافی(جلد 3، صفحه 44 و 45) آمده که امام صادق علیه­السلام در پاسخ نامه عبدالرحیم قصیر نوشته اند «گاهی بنده مسلمان است، پیش از آنکه مومن باشد (مسلمان است و هنوز مومن نشده است) ولی مومن نشود، جز آنکه مسلمان باشد، پس اسلام پیش از ایمان است و شریک ایمان و چون بنده گناه کبیره یا صغیره ای را که خدای عزوجل از آن نهی فرموده مرتکب شود، از ایمان خارج شود و اسم ایمان از او برداشته و اسم اسلام بر او گذاشته شود، سپس اگر توبه و استغفار کند، بخانه ایمان برگردد و جز انکار و استحلال او را بسوی کفر نبرد، و…»

بنابراین مشخص است که با توجه به خطاب آیه حجاب به مومنات، این سفارشات و فرامین مربوط به مومنات می شود و نه مسلمات. پس اگر کسی عامل به منویات شریف این آیه نبود، از نظر اسلامی نبایستی مورد بازخواست قرار بگیرد چراکه این آیه را کسانی توان اجرا دارند که از نظر قلبی و ایمانی به درجه بالایی در زندگی رسیده باشند و با دو بال اسلام، در آسمان ایمان پرواز نموده باشند. اما سوالی که در ادامه می­آید، این است که آیا حکومت اسلامی، می تواند فرامین و نواهی ایمانی را اجرا کند و اصلا حدود و ثغور قانونگذاری نزد علمای شیعی کجاست؟

همچنین سوال دیگری هم مطرح است؛ اینکه اسلام چیست و از کجا شروع می­شود و تا کجا ادامه می­یابد و …؟ این سوالات، پاسخ­هایی روشن بر اساس قرآن کریم و روایات متعدد و تاریخ دارد که از چارچوب اهداف و سوالات مقاله پیش رو، خارج است.

  1. قانونگذاری در اسلام

شیخ مفید(ره) در کتاب اوائل المقالات فی المذاهب و المختارات (ترجمه: سجاد واعظی، صفحه 112) آوردند«بر این باورم که حکم سرزمین بر اساس اغلب ساکنان آن است. در هر سرزمین که کفر غلبه دارد، دارِ کفر است و هر سرزمین که در آن ایمان غلبه دارد، دارِ ایمان است و هر سرزمین که اسلام بر ایمان غلبه دارد، دار اسلام است» لذا آنچه مشخص است، از نظر شیخ مفید(ره) تعداد مردم یا اکثریت در تعیین احکام یک سرزمین، مبنا و اساس است، لذا قوانین یک جامعه نیز بر همین اساس تدوین می­گردد. اما مسلمین و مومنین نیز در راه رسیدن به امرِ مطلوب خویش و برقراری حکومت تلاش خواهند نمود و با تبلیغات و پشتکار فراوان، اکثریت مردم را با خود همراه خواهند نمود تا زمینه تغییر حکومت فراهم گردد.

بنابراین مشخص است که در سرزمین کفر، حکمی اسلامی اجرا نمی شود و به همین شکل در سرزمینی اسلامی، حکم ایمانی اجرا نمی گردد. آنچه از سیره نبوی بر می­آید، آن است که راه حل اینگونه است که با تلاش و پشتکار، زمینه برای تحقق اکثریت مسلمان فراهم گردد تا قوانین اسلامی از دریچه اکثریت، درخواست شود و حکم دین مورد مطالبه جمعی قرار گیرد و بصورت قانون و قرارداد اجتماعی اجرا گردد. البته آنچه مشخص است و در روایات عدیده هم آمده و مشخص است، آن است که در حکومت اسلامی، به اسم اکثریت، حقوق اقلیت تضییع نخواهد شد بلکه اقلیت نیز حقوق شان محفوظ خواهد ماند و در حکومت اسلامی، دیکتاتوری اکثریت رخ نمی­دهد تا آنجا که اهل کتاب بر اساس کتاب خودشان مورد قضاوت قرار خواهند گرفت و اموراتشان رفع و رجوع خواهد شد. همچنین آنگونه که در تاریخ آمده است حتی حق داشتن بازار نیز خواهند داشت (بازار به عنوان یکی از مهم ترین نهادهای اجتماعی و اقتصادی). همچنین حتی منکرین هم می­توانند بصورت آزاد در جلسات حاضر شوند و سوالات خود را مطرح کنند همانگونه که مرام ائمه علیهم­السلام چنین بود.

درباره حجاب نیز وضعیت اینچنین است. زمینه برای پذیرش روایات اسلامی درباره حجاب با کارِ فرهنگی و پذیرش اکثریت فراهم خواهد شد. اما نکته ای که مهم است، آن است که حجاب در سوره نور، امری ایمانی است و نه اسلامی؛ آیا امر ایمانی با مطالبه اکثریت، می تواند به شکل قانون درآید؟ پاسخ به این سوال، پس از بررسی چند آیه و روایت داده شده است.

  1. در آیات متعددی خطاب به انبیا فرموده شده که بر شما جز ابلاغ آشکار و توام با بینه نیست(آیه 54، سوره نور؛ آیه 48، سوره شوری). تنها پیامبرانی اقدام به تشکیل حکومت کرده اند که یاران فراوان یا اکثریت تحقق یافته را داشته اند. سپس اقدام به تدوین قوانین در جامعه شان نموده اند. اینکه هر پیامبر چگونه عمل کرده و چگونه و بر چه اساس به تدوین قانون پرداخته، بحث مفصل و روشنی دارد که در این مجال نمی گنجد.
  2. شیخ صدوق(ره) در باب امر و نهی و وعد و هشدار از کتاب توحید(ص 623) به نقل از امام صادق علیه السلام آورده است که «خداوند هیچ کس را جز به مقدار توانش مکلف نساخته و افزون از طاقتش بر گردن او ننهاده است» بنابراین چگونه ممکن است جز قراردادها و قوانین اجتماعی که برای تنظیم امور اجتماعی تدوین می­شوند و بایستی نظر فرد در آن دخیل باشد تا منافع و حقوق دنیوی و اجتماعی عموم پاس داشته شود، گزاره هایی بصورت قانون بر مردم در آیند که به قلب انسان ها مربوط می­شود و انتخاب­هایی فردی و درونی هستند و در مرحله اول پذیرش، اجتماعی نیستند اگرچه بعدا تبعات اجتماعی بیشماری خواهد داشت. خداوند بیش از توان را تکلیف ننموده است که لایکلف الله نفسا الا وسعها(آیه 286، سوره بقره).
  3. دوباره شیخ صدوق(ره) در کتاب توحید (باب معرفی کردن، بیان، …، ص 631) آورده است «…از امام صادق علیه­السلام، درباره کسی که چیزی نمی­داند پرسیدم، که آیا بر او چیزی واجب است، فرمود: نه» پس چگونه ممکن است، گزاره ای ایمانی را از کسی در قالب قوانین، طلب کرد در حالیکه از امام صادق علیه السلام نقل است که: «خداوند عزوجل به اندازه ای که به مردم داده و شناسانده، بر آنان احتجاج خواهد کرد» (توحید، ص 630). خوب می دانیم که هدایت با خداست و به هر کس که بخواهد، به هر اندازه خواهد شناساند. معارف قلبی و ایمانی، چون نور تابیده خواهند شد و به نوعی از معارف حضوری هستند. پس اگرچه عالی ترین نوع مواجه شدن با اجتماع و کل هستی هستند ولی نمی توان بصورت قوانین و قراردادهای اجتماعی به مردم تحمیل کرد.
  4. باید بررسی کرد و دید که کدامین گزاره ایمانی که در قرآن کریم و یا در حدیثی شریف، آمده است در زمان حکومت نبوی، علوی و یا حسنی به صورت قانون درآمده است. اتفاقا بسیار گزاره های ایمانی که از طرف مسلمین مورد غفلت واقع می شدند و حکومت در برابر ایشان عکس العملی نشان نمی­داده است. برای روشن شدن این مورد حق است که بحث تفصیلی و تحلیلی عمیقی درباره زندگی سیاسی معصومین در قرن اول پس از هجرت انجام داد که در آینده به روشنی بیان خواهد گردید.

لذا مبتنی بر آنچه تا کنون آمده است، باید گفت که اساس حکومت اسلامی، درک عمیقی از نحوه زیستن و مواجه شدن صحیح با اجتماع است، این شیوه در عصر انبیا، در میان عموم انسان ها کمتر رایج بود و راه مواجهه تمدن ها با یکدیگر بصورت جنگ و منازعه بود، این اندیشه آنگونه که امروز نیز هست، بسیار پیشروانه و مصلحانه بوده است. این درک از زیستن (اسلام) که منادی صلح و دوستی و وحدت است، آنگاه که مورد قبول اکثریت واقع می شد، به حکومت می رسید و از سرزمین کفر، گامی به سوی سرزمین اسلام برداشته می­شد. قوانین به نحوی تنظیم می­شد که حقوق اقلیت ها پایمال نگردد و تنها با شمشیر کشیدن­ها برخورد می­شد و آن هم برای حفظ حقوق اکثریت صلح طلب (مسلمین) بود. این بستر صلح و دوستی(اسلام)، زمینه ای بود تا افراد با انتخاب خود به مراتب ایمانی زیستن شان گام بنهند. پوشش کامل یکی از این انتخاب هاست که در عین حال که می توان توضیح داد چرا انتخاب احسن است ولی به اقتضای اینکه امری قلبی و ایمانی است، باید اشاره کرد که حتی در صورت نظر اکثریت، در قوانین نباید بیاید(قوانین دارای ماهیتِ اجتماعی و عینی هستند و نه درونی و قلبی) و از طریق کار فکری و فرهنگی باید اشاعه پیدا کند چراکه تجربه تاریخی در اسلام نشان می دهد که حتی در مدینه النبی که میزان مومنین به اندازه قابل توجه و بصورت اکثریت بوده است، به صورت قانون در نیامده است.

  1. نتیجه گیری

مبتنی بر آیه شریف 31 سوره نور، نوعی از پوشش بعنوان حجاب اسلامی معرفی شده است. بررسی تاریخ نشان می دهد که برجستگان سنت نبوی و سیره علوی، به این نوع پوشش پایبند بوده و دیگران را نیز به این پوشش و حیا و عفت بسیار توصیه نموده اند. بررسی دقیق این آیه نشان می دهد که مخاطبین گروهی از مردم هستند که خداوند تبارک و تعالی، ایشان را مومنات خطاب می کند. بنابراین باید این نوع از پوشش را «پوشش ایمانی» نامید.

آیات قرآن کریم، مخاطبان متنوعی دارد و آنچه روشن است، آن است که حکمت الهی ایجاب می­کند که کلمات را در جای خود و به دور از هر ابهامی بکار ببرد. بررسی واژه مومنات و بحث پیرامون ایمان، مساله ای مهم را گوشزد خواهد کرد؛ اینکه ایمان امری قلبی است و برعکس اسلام که برای حل مسائل اجتماعی است (اصول کافی، روایت سماعه از امام صادق، جلد 3، صفحه 40)، ایمان مقوله ای انسان ساز، درونی و قلبی است. بنابراین اگر کسی از مسلمات باشد اما به این آیه عمل ننماید، بر اسلامش خدشه ای وارد نیست؛ اما نمی توان انکار کرد که او می تواند اعتلا یابد و رشد کند و به وادی ایمان پای بگذارد.

بنابراین خطاب آیه 31 سوره نور، مومنات می باشند و کسانی که بصورت قلبی به حقیقت تمسک جسته اند و عاشقانه عبادت می کنند و فرامین الهی را اجرا و نواهی را مرتکب نمی گردند. ایشان به حضور روح بر نفس خویش واقف گشته اند و نفس را اعتلا داده اند. اما سوال دیگر آن بود که آیا مسائلی که مربوط به مقوله های روحانی و ایمانی می باشد را می توان در قالب فرامین اجتماعی و قوانین و قراردادهای جمعی وارد کرد؟ مثلا سزاوار است که در قانون اسلامی بیاوریم اگر کسی از جماعت مستغفرین فی الاسحار نبود، باید محاکمه شود؟ مطمئنا هم از قرآن و هم از روایات متعدد بر می آید که امورات روحانی، قلبی و ایمانی را نمی توان در قالب قوانین وارد کرد بلکه اسلام با وضع قوانین حداقلی برای حفظ منافع مردم، هم اقلیت و هم اکثریت، زمینه را برای انسان سازی و رشد درونی، فردی، رسیدن مردم به ایمانی ناب و آزادانه و با اراده و با اختیار، محقق خواهد نمود.

آنچه از این سطور برآمده، آن است که پوشش کامل، امری خجسته و مبارک است که از مقولات ایمانی زیستن است. اسلام به همان وضع حداقلی که پوشش شنیع و زننده نباشد و شان عمومی داشته باشد، بسنده می نماید و در پی تحقق و حفظ عفت عمومی است تا با آراسته شدن به زیور تقوای فردی مردم جامعه، بستری برای تحقق ایمان در یکایک افراد جامعه بصورت آزاد و با میل قلبی، فراهم شود و اجتماع، بدون هرگونه اجباری و تنها مبتنی بر انتخاب ارادی افراد، حجاب کامل را برگزیند.

در پایان باید اشاره نمود که این نوع برخورد با پوشش های متفاوت با پوشش کامل که در خیابان هایمان اتفاق می افتد، پیامدی دارد که امری دین گریزانه و بلکه دین ستیزانه است که نه آیات شریف و روشنگر قرآن کریم و نه سنت نبی صل الله علیه و آله و نه سیره ی علی علیه السلام و فاطمه زهرا سلام الله علیها و واولادش سلام الله علیهم، آنها را تایید نمی نمایند. لذا پیشنهاد این است و خجسته است که قوانین اسلامی بصورت اسلامی که مطابق با شان و عفت عموم و مبتنی بر سنت نبوی و سیره علوی در امرِ حکومت داری و امرِ اجتماعی می باشد و نه مبتنی بر انتخاب های ایمانی و قلبی افراد، وضع گردد.

[1] – سوره حجرات؛ آیه 14، ترجمه فارسی فولاوند

.


.

«حجابِ کامل»؛ اسلامی یا ایمانی

نویسنده: رضا دشتی

.


.

2 نظر برای “«حجابِ کامل»؛ اسلامی یا ایمانی

  1. همه دلایل واسه حجاب اجباری بود اما بجز استدلال منطقی از بعد جامعه شناختی سیاسی و غیره هم موضوع باید بررسی شوداگر این استدلالات برای اول انقلاب بود عالی بود اما در حال حاضر جوابگو نیست چون فرهنگ جامعه تغییر کرده و یورش فرهنگی غرب بسیاری را از فرهنگ دینی خارج نموده و همکنون اگر حجاب اختیاری شود به برداشتن روسری ختم نخواهد شد شما دختران بی روسری را ملاک قرار ندهید انها در زمان حجاب اجباری هستن و پوششان کامل است بجز روسری و قطعا فردا اینگونه نخواهد بود این گام نخست است و بعد از آن شما با هیچ استدلالی نمیتوانید جلوی حرکتهای بعدی را بگیرید مثل آزادی همجنس بازان و یا عریانی بیشتر و یا آزادی مشروبات و قمار و غیره و غیره که اینها با حکومت کنونی جور در نمیاید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *