اجازه دهید این درآمد را با نقل قولی از سوگندنامۀ دامپزشکی آغاز کنیم که در آن هدف از این رشته در آن اینگونه آمده است: “اکنون که به پیشۀ دامپزشکی گام مینهم سوگند یاد میکنم با محافظت از سلامت حیوانات و کاهش درد و رنج آنها . . . دانش علمی و مهارتهای خود را در راستای مصالح جامعه به کار گیرم. من در انجام وظایف حرفهای خود همواره به وجدان، شرف و اصول اخلاقیِ علم دامپزشکی پایبند خواهم بود.”
همانگونه که در سوگندنامۀ دامپزشکی آمده است، هدف این علم «محافظت از سلامت حیوانات و کاهش درد و رنج آنها» با «پایبندی به وجدان، شرف و اصول اخلاقی» است. اما تا چه اندازه میتوان استفاده از حیوانات زنده را به عنوان مدلهایی برای آموزش مهارتهای دامپزشکی به لحاظ اخلاقی موجه دانست؟ این کار تا چه اندازه در جهت کاهش درد و رنج حیوانات و محافظت از سلامتِ آنهاست؟ برای اینکه به این پرسشها پاسخ دهیم بهتر است آنها را در خصوص گونهای که خود بدان تعلق داریم، یعنی گونۀ انسانی، بکار بندیم؛ در این صورت، تا چه اندازه میتوان از انسانهای زنده به عنوان مدلهایی برای آموزش مهارتهای پزشکی، آنهم بدون رضایتِ آنها یا به زور و اجبار، استفاده کرد؟ بدون رضایت آنها یا به زور و اجبار به این دلیل که این کاری است که ما در روند انجام آزمایش روی حیوانات یا استفاده از آنها به عنوان مدلهای آموزشی انجام میدهیم. پاسخ ما به این پرسش قطعا منفی است، یا امید میرود که اینگونه باشد. ما استفاده از مدلهای زندۀ انسانی را به منظور انجام انواع آزمایش، تشریح، مثله کردن و غیره به منظور آموختن مهارتهای پزشکی تحت هیچ شرایطی نمیپذیریم، مگر آنکه به اختیار و ارادۀ کامل آنها و تحت شرایط کاملا منصفانه صورت پذیرد، که حتی در مواردی از این دست نیز آنرا تاب نیاورده و ناقض کرامت انسانی میدانیم. ما وقتی به موردی همچون موردِ مطالعۀ سیفیلیس در تاسکیگی توجه میکنیم، موردی که در آن بین سالهای 1932 تا 1972، 399 مرد فقیرِ آفریقایی-آمریکایی که داوطلب دریافتِ بدون هزینۀ آنچیزی شده بودند که به آنها گفته شده بود که «درمانِ خاص» «خونِ مسموم»شان است، بدون اینکه بدانند در واقع از بیماری سیفیلیس [1] رنج میبرند و اینکه «دارویی» که به آنها داده میشد اصلا دارو نبود و هیچ اثر درمانی نداشت، آنهم با هدف عدم درمانِ بیماران به منظور درک عوارضِ بلندمدت بیماریِ سیفیلیس در صورت درمان نشدنِ بیمار، که در اثر آن بیست و هشت مرد از این بیماری جان باختند، یکصد نفر از عوارضِ مرتبط با آن مردند، چهل همسر آلوده شدند، و نوزده کودک با این بیماری متولد شدند، [2] آنرا به شدت محکوم کرده و ناقض کرامت انسانی میدانیم.
براین اساس، اگر ما آزمایش و استفاده از انسانها را برای مقاصد آموزش پزشکی نمیپذیریم، ولو فرض هم بر این باشد که با این آزمایشات به نتایج مثبتی برای دیگران میرسیم، پس چگونه میتوانیم همین منطق را نسبت به گونههای دیگر و در علمی دیگر، علم دامپزشکی، صادق بدانیم؟ مگر نه اینکه، در هر دوی این موارد، با موجوداتی سر و کار داریم که صرفنظر از گونهای که بدان تعلق دارند، نسبت به احساس درد و رنج توانمندند، از منبع ترس و درد گریزانند، و نفعشان در سالم بودن و آسیب ندیدن است؟ اگر موردی همچون موردِ تاسکیگی از تبعیض براساس نژاد [3] رنج میبرد، مورد استفاده از حیوانات به عنوان مدلهایی آموزشی که پژوهشگران هرچه بخواهند به نام علم بر سرشان میآورند آنهم به این دلیل که آنها به گونۀ ما تعلق ندارند و در این راستا خود را مقید و محدود به هیچ اصلی نمیدانند، از نگرش تبعیضآمیز دیگری رنج میبرد که میتوان آنرا تبعیض براساس گونه، یا گونهپرستی [4] نام نهاد. اما اگر موردِ تاسکیگی در حدود هشتاد سال قبل رخ داد، محکوم شد و اکنون دیگر از «خوکچههای انسانی» در روند درمان و آموزش استفاده نمیشود، استفاده از حیوانات در امر آموزش متاسفانه همچنان در برخی کشورها و به خصوص کشور ما وجود داشته و با سماجت و شدت و حدت خاصی انجام میگیرد. بدینگونه جای تعجبی ندارد که پژوهشگر و دامپزشکی که در این شرایط آموزش میبینید در آینده در کلینیکِ دامپزشکی خود اقدام به فروش و عرضۀ محصولاتی همچون «چسب موش» کند [5] و خود یاری-گرِ سیستمِ سرکوبی شود که تمامیِ آحادِ جامعه، خواسته یا ناخواسته، برای آن به نوعی بسیج شدهاند: سرکوب حیوانات. معلوم نیست در چنین شرایطی چگونه دامپزشکی که قرار است هدفش کاهش درد و رنج حیوانات باشد میتواند به این هدف خود پایبند بماند! دامپزشکی که در روند آموزش خود به خاطر کثرت مشاهداتش از درد و رنجِ بیهوده به حیواناتی که دچار هیچ بیماری و آسیبی نبودهاند مشخص نیست چگونه میتواند به این سوگند خود وفادار باشد؟ و این مسئله زمانی به لحاظ اخلاقی بغرنجتر میگردد که روشهای مشفقانۀ جایگزین و نوینی برای کاهش این فرایندها وجود دارد اما واکنشِ جامعۀ دامپزشکیِ کشور نسبت بدان بیمیلی و انکار است.
اگر قرار بر این است که هدفِ سوگندنامۀ دامپزشکی محقق شود، قطعا رویۀ تبعیضآمیزِ استفاده از حیوانات زنده در امر آموزش رویهای نیست که بتواند باعث تحقق آن شود. در چنین شرایطی تغییراتِ بنیادین در سیاستهای کهنه و منسوخ امری ضروری است که امکانِ آن به اثبات رسیده است.
.
.
[1] syphilis
[2] بنگرید به: «حق حیوان، خطای انسان»، تام ریگان، ترجمۀ بهنام خداپناه، ص. 127، نشر کرگدن. (این کتاب در دست چاپ است.)
[3] racism
[4] speciesism
[5] بله! این چیزی بود که در یکی از کلینیکهای بزرگ کرج به آن برخوردم!
.
.
فایل pdf کتاب جایگزینهای حیوانات زنده در آموزش نوین دامپزشکی
تهیهکننده و گرداوری کتاب: موسسه جایگزین های آزمایش روی حیوانات
نویسنده متن مقدمه فوق: بهنام خداپناه (مترجم و پژوهشگر فلسفه)
.
.
سایت موسسه جایگزین های آزمایش روی حیوانات
کانال تلگرامی به جای آزمایش روی حیوان
کانال تلگرامی آموزش نوین علوم زیستی
.
.
بسیار عالی و تکان دهنده. تشکر بسیار آقای خداپناه
می توان به مورد غیراخلاقی فوق موارد دیگری نیز افزود:
http://www.bartarinha.ir/fa/news/535352/5-آزمایش-علمی-غیراخلاقی-که-روی-انسانها-انجام-شدهاند