اخیرا مناظره ای در باب تمدن سازی و دین از برنامه زاویه پخش شد که برخی قسمت های آن بیش از هر چیزی تداعی گر مباحثات جدلی و جمله ی دیوجانس “diogenes ” در مورد آنتیستنس “antisthenes” بود که او را- شیپوری که جز خود هیچ نمی شنود- می خواند ،ابتدا خلاصه ای از دیدگاههای دو طرف مناظره ارائه میدهم و سپس مایلم برخی نکات در نقد طرفین مناظره مطرح نمایم.
خلاصه ای از دیدگاه های استاد رضا بابایی:
ایده ی تمدن سازی مسأله نماست و به هیچ وجه مساله ی امروز این دیار نیست و ما را ازاولویت ها دور می کند.
تمدن سازی بنا بر نگاه تمدن شناسان بسترهایی می طلبد که الان فراهم نیست
اختلاف ما در تعریف نظم است، نظم لازم برای تمدن سازی نظم ارگانیک است یعنی همگان در آن شرکت داشته باشند و همه احساس خود شکوفایی داشته باشند. که این نظم ارگانیک پیش لازمه ی تحقق تمدن است. و ما به نظم پس از تشکیل نظام نرسیدیم وگرنه نظم حداقلی و روبنایی حاصل از سیستم در قبایل هم هست نمونه ی آن نظم عراق بود که با رفتن دیکتاتوری صدام ،جامعه نشان داد که نظم ارگانیک ندارد. ما (بجای مدیریت نظم جهانی و تمدنی) در این مرحله هستیم که پا برهنه نباشیم هوای سالم تنفس کنیم و از قطحی نمیریم.
سه مورد از پیش زمینه های ضروری در تحقق یک تمدن عبارتند از:
➖ مدارا
➖ گفتگو
➖ بنیان های تئوریک فلسفی
بدین توضیح که:
اولا یک فلسفه ی یونانی وارد شد که سه روایت از آن شد.
ثانیا به اجماع همه کارشناسان ،جهان اسلام در اندیشه ی سیاسی،تئوری، آثار و محتوا ضعیف است.
خلاصه ای از دیدگاه های دکتر ابوطالبی:
تمدن یک پروژه است ( به این دلیل که انسان موجودی مختار است) بنابرین برای آن برنامه ریزی می کنیم.
غرب هم مانند عراق فاقد بستر تمدن سازی است چون فی المثل در غرب با نبود نظارت کامل و رفتن برق ،جامعه دچار هرج و مرج می شود. من معتقدم پیش زمینه های تمدن وجود دارد و تفاوت های اصلی تمدن غرب و شرق در نگاه خدا محور و انسان محور است و در غرب فقط دنیا دیده می شود.
در جواب سه شرط تحقق تمدن ،بیان داشتند:
مدارا باید مدارای اسلامی و اشداء علی الکفار باشد
زمینه ی گفتگو برای تمدن سازی(مطلقا در سراسر ساختار قدرت و نهاد های علمی و فرهنگی ) وجود دارد چون ما در فراخوان و نشر مقالات خود از همه ی تفکرات استقبال کردیم. لذا همینجا از شما هم دعوت می کنیم.
تمدن سازی اسلامی از مخالفان دعوت می کند؛ تمدن سازی مورد بحث ما ربطی به کار اجرایی ندارد، ثانیا مجریان آن درعمل باید شرایط دولت اسلامی را داشته باشد.
ما معتقدیم که مدارا تا حدی است که از اندیشه ی دیگران استفاده کنیم و هر کس که تمدن اسلامی را قبول ندارد طبعا در این پروژه جایی نخواهد داشت. باید از دولت اسلامی به جامعه اسلامی و از جامعه اسلامی به تمدن اسلامی برسیم و شرط آن هم داشتن چشم انداز تمدنی است.
چند نکته در باب تمدن سازی
به نظر نگارنده ملاحظاتی بر دیدگاههای طرفین وارد است:
اخلاق امری عقلی و مستقل از نقل است. و دین در معنا دادن و تربیت و تهذیب انسانها بر اساس فهم فطریشان به اخلاق می پردازد.
لذا اگر مدارا اصلی اخلاقی باشد، مفهوم لیبرال و غیر لیبرال و یا دینی و غیر دینی در مورد آن صادق نیست.
نسبت دادن بنیاد گرایی ملایم به پیامبر ( که مخالفان را باید حذف کرد و امروزه در شهودهای اخلاقی عقلای عالم رذیلتی اخلاقی محسوب می شود) به بهانه ی اشداء علی الکفار، علاوه بر وهن دین و بی احترام کردن پیامبر اسلام، به جهت منطقی مخدوش است چون روح شریعت محمدی صلی الله علیه و آله، غیر از عرضیات تاریخی آن در اجتماع قبیلگی حجاز است.
نگرش خدا محور داشتن یا نداشتن به معنا داری هستی مربوط است و از مقوله ی ایمان است نه عمل، عمل صالح حتی بدون ایمان نیز همچنان صالح است. لذا تمدن غربی را به مجرد اینکه فرضا نگاه مادی داشته باشد نمیتوان گفت عمل آن هم فاسد است. در نقش اخلاقی دین این مقدار می توان گفت که دین هم میتواند توجیه اخلاقی بودن باشد و هم میتواند نتیجه اخلاقی بودن باشد. اما خود اخلاق امری کاملا عقلی و فطری است،و لذا تمدن ها از لحاظ رویکرد اخلاقی ( اخلاق به معنای همه رویکردهای مدیریتی و هنجاری) می توانند بین همه ی انسان ها مشترک و مبتنی بر خرد جمعی باشند، هر چند هر قلمرویی با مختصات خود در عمل به تجویز نوعی نسخه ی بومی از خرد جمعی می رسد. بنابرین نگاه الهی منطقا پیش شرط ساختن تمدن نیست و اساسا نمی تواند باشد، زیرا تمدن سازی در نقطه جنینی و بلکه در ادامه حیات خود به خرد جمعی نیاز دارد و ایمان در عین اصالت داشتن، رقیب آن نیست بلکه محتاج عقل و خرد جمعی است.
چنانچه برخی صاحب نظران( همچون دکتر ابوالقاسم فنایی) نیز آورده اند از تفاوت های جدی دنیای سنت و مدرن این است که در دنیای سنت عدالت وصف شخص بود و معتقد بودند اگر ثروت و قدرت و… در دست انسان عادل باشد، عدالت اجتماعی هم بر قرار خواهد شد اما در نگاه مدرن عدالت صفت ساختار و نهاد است(ر.ک: اخلاق دین شناسی)؛ و در نتیجه بدون اینکه به الهی یا مادی بودن جهان بینی یک نهاد اجتماعی نظر شود رویه ی عادلانه ی مقرارت و عملکرد آن ارزیابی می شود، به تعبیر دیگر حسن فعلی عدالت هدف است نه حسن نگاه فاعلان؛ البته این تفکیک که عدالت را صفت نهاد می داند، بدان معنا نیست که معنویت انسان ها مهم نیست، بلکه علاوه بر تضمین عدالت که آن را از تنفر و خوش آمد مسئولین محفوظ می دارد نوعی تقسیم وظایف است که اموری که در ذات خود فردی هستند را در رفتار اجتماعی دخیل نمی داند.
طرفه آن است که ایشان علاوه بر ارائه ی تصویری خشن و حذف گرا از پیامبر اسلام، مدعی نهایت مدارا و فضای آزاد برای همه ی منتقدان می شود، تصویر کاملا خودساخته از غرب را مبنا قرار داده و میکوشد تمام مردم را همچون اول انقلاب ،معاند تمدن جدید معرفی کند و به جای پاسخ به نقدهای منتقد مبنی بر اینکه نظم ارگانیک در جوامع ما نهادینه نشده به فرافکنی و خرده گیری از غرب می پردازد، از طرفی همین مدعی گفتگو و آزادی ، باب مدارا با نزدیک ترین افراد به خود یعنی روشنفکران دینی که فهمی عقلانی از شریعت محمدی دارند را می بندد و تا آخر مناظره به تکرار مدعاء خویش پرداخته و گرم کار دمیدن در شیپور ناشنیدن خویش است و پای می فشارد که به نمایندگی ازتمام مسلمین می خواهد با دیگر یاران أشعری مسلک خود برای سرنوشت همه ی مردم -که نمی دانم ایشان مردم را به چشم حقارت و سفاهت می بیند یا نه- تصمیمات تاریخی اتخاد فرماید.
.
.
باد تمدن سازی در شیپور اشعری گری
نویسنده: الف_آزاد
منبع: کانال ماه نو
.
.