کتاب روشنفکری و اصل گرایی فلسفی از جمله کتابهایی است که می تواند برای اشخاص علاقه مند به فضای روشنفکری ، شناخت و بررسی مفهوم و تاریخچه ی آن و همچنین وضعیت روشنفکری در ایران معاصر و آشنایی با اشخاصی همچون دکتر شریعتی ، شهید مطهری و تیپولوژی روشنفکری در ایران ، بسیار مفید باشد . دکتر عماد افروغ ، جامعه شناس و استاد دانشگاه که بیش از ده کتاب در حوزه مسائل اجتماعی و جامعه شناختی در ایران را قلم زده است در این کتاب ، به صورت گفتگوهای متفاوتی ، دست به شناخت و روشن تر شدن مسائل فوق زده است.
به عنوان مثال در بخشی از گفتگوهای این کتاب به معرفی و دسته بندی تیپولوژی روشنفکران ایرانی زده اند :
« بهترین کار برای تعیین خاستگاه فکری روشنفکران آن است که ابتدا یک تیپولوژی ، هم به لحاظ عرضی و هم به لحاظ طولی و تاریخی ، از آنها ارائه شود . در کل ما چهاردسته روشنفکر در ایران تجربه کرده ایم . از روشنفکران نسل اول به عنوان روشنفکران سنت گریز و غرب گرای غیر انتقادی یاد می شود . دسته دوم روشنفکران بومی گرا ، سنت گرای انتقادی و اسلام گرا هستند . روشنفکران نسل سوم ، روشنفکرانی هستند که به نوعی درصدد احیای نسل اول روشنفکری هستند که می توان از آنها به عنوان سنت گریز و غرب گرای نوین یاد کرد . نسل چهارم در احیا و تداوم نسل دوم روشنفکری در حال شکل گیری است که از آن به عنوان اسلام گرای نوین یا بومی گرای نوین یا سنت گرای انتقادی نوین می توان یاد کرد که ممکن است هنوز به صورت یک جریان درنیامده باشند ، ولی می توان گفت که به صورت جداگانه فعالیتهایی دارند و سعی می کنند روشنفکری بومی را در کشور احیا کنند . هر کدام از اینها ، خاستگاه فکری و معرفتی خود را دارند …»
همچنین در بخش دیگری از کتاب ، پیرامون مرحوم شریعتی ، اینگونه وارد بحث می شوند :
« مرحوم شریعتی اهداف خود را در آثارش روشن بیان کرده است . در واقع ، هدف او استقرار نظامی بود که دست کم بتواند سه وجه عرفان ، آزادی و برابری را در کنار هم داشته باشد . من شخصا معتقدم این آرمان ، بسیار متعالی است . ایشان نه نگاه روشنگرانه مربوط به عصر روشنگری را داشت ، که صرفا دل مشغول آزادی های فردی باشد ، و نه صرفا دل مشغولی سوسیالیست ها را داشت ، که توجه آنها معطوف به وجه برابری در بُعد اقتصادی بود . فکر می کنم اگر بخواهیم یک نگاه متعادل ، بینابین و دینی به مقوله آرادی و عدالت داشته باشیم و بخواهیم این دو را در کنار هم داشته و آن را بومی کنیم ، باید با یک پیوندی این کار را انجام دهیم . باید اذعان کرد که حلقه پیوند آنها تنها عرفان و عشق است . فکر میکنم یکی از شاهکارهای شریعتی ، همین نکته است . »