افراط گرایی و ترور

افراط گرایی و ترور

تری ایگلتون، دانشور بریتانیایی، تروریسم را یک «عقیده-کنش» معرفی می نماید. بدین معنا که ترور ، عملی آگاهانه و مبتنی بر نوعی پیشینه و عقبه فکری است. به همین خاطر است که به قول این نویسنده، یک شخص به دلیل خشم آنی ناشی از بلندی صدای تلویزیون همسایه و بدون داشتن زمینه فکری پیشین، خانه او را منفجر نمی کند. (ایگلتون و دیگران،1390: 9) من در این گفتار، ابتدا به هستی شناسی و گونه شناسی تروریسم می پردازم و سپس عقبه های فکری افراط گرایی در خاورمیانه را مورد کنکاش قرار خواهم داد.

هستی شناسی ترور

فرهنگ انگلیسی آکسفورد، تروریسم را استفاده از خشونت به منظور دستیابی به اهداف سیاسی و یا مجبور ساختن حکومت به انجام عملی خاص، معنا می کند. وزارت دفاع آمريكا نیز تروریسم را «تهديد يا توسل غير قانوني به زور يا خشونت بر ضد افراد يا اموال، براي مرعوب ساختن حكومت­ها يا انسانها، به قصد دستيابي به اهداف سياسي، مذهبي و يا ايدئولوژيك» معرفی نموده است. (قربان نیا، منبع اینترنتی) در مجموع می توان گفت خشونت آگاهانه و ایجاد رعب برای دستیابی به اهداف سیاسی، عمده ترین اهداف ترورگرها را تشکیل می دهد.

تروریسم ریشه درازی در تاریخ دارد، اما در دوران مدرن، اولین بار توسط انقلابیون فرانسه به کار گرفته شد. از مه 1793 تا ژوئیه 1794، هزاران تن در فرانسه به گیوتین سپرده شدند که به دوره «حکومت ترور» معروف شد. (آشوری، 1384: 99) در ایران نیز فرقه اسماعیلیه و رهبر پرحشمت آن، از این شیوه برای ایجاد وحشت در دل مخالفان بسیار سود برد. معروف است که آنها خواجه نظام الملک طوسی، سیاستمدار و متفکر معروف ایرانی را نیز ترور کردند. حتی برخی صاحب نطران اعتقاد دارند، لغت «Assassin»، به معنی ترور در زبان اروپایی، دگرگون شده «حشاشین» اسماعیلی است. داستان هایی که از قلعه الموت نقل می شود، بی شباهت به حال و روز ترورگرهای امروزی نیست. پیروان حسن صباح، چنان اعتقاد راسخی به او داشتند که حاضر بودند به فرمان او دست به انتحار هم بزنند. گفته می شود هنگامی که خلیفه بغداد، سفیری را برای مذاکره به نزد رییس فرقه اسماعیلیه فرستاد، در حین مذاکره، حسن صباح به یکی از سربازانش اشاره کرد تا خود را از دیوار بلند قلعه به پایین پرت کند و سرباز نیز بدون چون و چرا، امر او را اطاعت نمود. (طایفی و گشتاسبی به نقل از نراقی، 1395: 67)

در ابتدای قرن بیستم، فاشیستها در ایتالیا و آلمان، از تروریسم برای دستیابی به قدرت به گونه ای موثر و موفق استفاده کردند. هواداران موسولینی در ایتالیا، برای ایجاد وحشت، به دفاتر احزاب و روزنامه های مخالف حمله می کردند و دست به خشونت خیابانی می زدند. آنها تا بدانجا پیش رفتند که در سال 1924، دست به ترور فیزیکی یکی از رهبران سوسیالیستها به نام «جیاکومو ماتئوتی» زدند. بعدها معلوم شد که دستور این قتل را شخص موسولینی صادر کرده است. به این ترتیب، فاشیستهای ایتالیایی با آمیزه ای از ترور و استفاده از قانون اساسی، به قدرت رسیدند. آنها به محض فتح قدرت، روزنامه ها و احزاب مخالف را تعطیل و انتخابات را لغو کردند. (Britannica, The Fascist Era)

نازیهای آلمانی نیز کارنامه ای شبیه همتایان ایتالیایی خود داشتند. آنها علاوه بر استفاده وسیع از ابزارهای تبلیغاتی و مغزشویی، از ارعاب و خشونت نیز بهره بسیاری می بردند. حزب نازی علاوه بر دارا بودن تشکیلات منطم، مستظهر به پشتیبانی یک گروه شبه نظامی به نام «اس.آ» هم بود. وظیفه «اس.آ» حراست از اجتماعات حزب نازی از یک سو و برهم زدن اجتماعات رقبا و تهدید آنها از سوی دیگر بود. آنها حتی از حذف فیزیکی مخالفان نیز روگردان نبودند. (پویا، 1389: 145)

گونه شناسی تروریسم

صاحب نظران، تروریسم را به گونه های مختلفی از جمله تروریسم پیشامدرن، تروریسم مدرن، تروریسم پسامدرن و سایبرتروریسم (تروریسم مجازی) تقسیم می کنند. تروریسم مجازی، در نتیجه کوچک شدن سیاره ما و گسترش اینترنت رخ نموده است. امروزه شهروندان از بکارگیری اینترنت گریزی ندارند و دقیقا در همین نقطه است که تروریستها ضربه خود را وارد می کنند. حملات سایبری به قصد ایجاد هراس و یا وارد کردن زیان اقتصادی به جامعه مقصد طراحی    می شود. شاید حادترین مورد سایبر تروریسم در کشور ما، ویروس استاکس نت بود که برای ضربه زدن به تاسیسات هسته ای ایران طراحی شد.

اما علاوه بر اینها، امروزه از گونه های دیگری با عنوان تروریسم نرم و یا بدون خونریزی هم نام برده می شود. بدین معنا که در این نوع از دهشت افکنی، ترورگرها از ابزارهای خزنده و پنهان سود می برند. به گونه ای که شاید حتی خود جامعه هدف نیز آن را درک نکند و ناخودآگاه به پیشبرد آن کمک نماید. (آقایی خواجه پاشا، 1392: 240) این نوع تروریسم در نتیجه افزایش دانش و مراودات جهانی پدید آمده است. تروریسم سایبری و یا تروریسم مواد مخدر(نارکو تروریسم)، از جمله خطرناک ترین این شیوه هاست.

امروزه، دانشوران برای تحلیل پدیده تروریسم از رهیافتهای گوناگونی از جمله رهیافت های مذهبی، روان شناختی، فلسفی و یا منطقی-عقلانی سود می برند. صاحب نطران رهیافت روان شناسی اعتقاد دارند، تروریسم پدیده ای غیرعقلانی است و غالبا اشخاص منزوی، شکست خورده و ناکام، در دام گروههای تروریستی می افتند. در واقع از نظر این کارشناسان، جوانانی که دارای مشکلات شخصیتی هستند و یا توانایی همنوایی با روندهای اجتماعی را ندارند، از بیشترین بخت برای پیوستن به تروریستها برخوردارند. (فیرحی و ظهیری، 1387: 158)

برخی متفکران نیز از رهیافت فلسفی برای تحلیل تروریسم سود می برند. یورگن هابرماس، تروریسم را نتیجه و پیامد جهانی شدن می شمارد. از نظر وی، جهانی شدن علاوه بر دارا بودن برخی جنبه های مثبت، پیامدهای منفی زیادی نیز دارد. این متفکر، بی عدالتی را خصلت اصلی جهانی شدن و دنیای مدرن می داند و تروریسم را واکنش اقلیت ها و گروههای ستم دیده، در برابر این پدیده ارزیابی می کند. رابرت. اِ. پاپ،[1] تروریسم را دارای منطقی استراتژیک می داند. بدین معنا که تروریستها اشخاصی بی عقل و ناتوان نیستند، بلکه به هزینه، فایده و کارآمدی اقدام خود فکر می کنند و نتایج آن را محاسبه می نمایند. وی معتقد است، تروریستها در فرآیند رسیدن به هدف، محاسبه گرایانه عمل می کنند و تلاش می کنند با کمترین هزینه، بیشترین وحشت را در جامعه هدف ایجاد نمایند. (همان، 161)

امروزه تروریسم در خاورمیانه، بیشتر از ریشه ای هویتی و مذهبی برخوردار است. به عنوان نمونه، پیدایش القاعده و یا داعش را نمی توان به دلایل روان شناختی و یا فلسفی فروکاست. این گروهها از سازمانی پیچیده و عقبه ای دینی برخوردارند، ضمن این که ایدئولوگها و دانشوران خاص خود را نیز دارند. بن لادن، در اعلامیه ای مذهبی-سیاسی اعلام کرده بود که جنگ با آمریکایی ها بر هر مسلمانی واجب است و این اقدام را در جهت آزادسازی بیت المقدس و     بیت الله الحرام و سرزمین های اسلامی از چنگ کفار ارزیابی نمود. (آقایی خواجه پاشا، 1392: 242)

افراط گرایی در خاورمیانه

همان گونه که در سطور پیشین آوردم، افراط گرایی در خاورمیانه، منشا هویتی و دینی دارد. واقعیت این است که در دوران کنونی، سبک زندگی و نوع تفکر غربی، به موقعیتی مسلط در کل دنیا دست پیدا نموده است. صدای غرب، به گفتمانی مسلط و هژمونیک بدل شد و جا را برای سایر هویتها به شدت تنگ نمود. امروزه بسیاری از مسلمانان و دانشوران آنها اعتقاد دارند که فرهنگ، سبک زندگی و تفکر آنها زیر ضربات تمدن غربی قرار گرفته است. تمدن اسلامی، تمدنی بزرگ و ریشه دار است و بسیار طبیعی است که پیروان آن نتوانند سلطه فرهنگی و یا نظامی «دیگری» را بر خویش تحمل کنند. علاوه بر اینها، اشغال بیت المقدس در سال 1967 توسط اسراییل و حمله به افغانستان و عراق توسط آمریکا، تمام سرزمین های اسلامی را با خشم ناشی از تحقیر شکست در مقابل غیرمسلمانان مواجه ساخت. در چنین وضعیتی، بروز خشونت و بنیادگرایی امری طبیعی محسوب می شود، چرا که ایدئولوژیهای افراط گرا همواره در پاسخ به وضعیت بحرانی آشکار می شوند. به گمان نگارنده، گروههای سلفی-تکفیری حاضر در صحنه خاورمیانه از سه سرچشمه عمده فکری برخوردارند. «خوارج»، «ابن تیمیه» و «سید قطب»، اصلی ترین منابع تغذیه کننده این گروهها بشمار می آیند.

خوارج، یکی از افراطی ترین گروههایی است که در تاریخ اسلام به وجود آمد. این گروه، در پی مشاجرات کلامی پس از جنگ صفین پدیدار شد. آنها علی(ع)، عثمان و کسانی که به حکمیت راضی شدند را کافر شمردند و خروج بر سلطان ستمکار را واجب دانستند. این گروه، «عمل» را جزء مکمل ایمان می شمارند و مرتکب گناه را مرتد و کافر    می دانند. یکی از فرق خوارج به نام «ازارقه» تا جایی پیش رفت که قتل گناهکار را به همراه اولاد و زنانش واجب دانست. (فاخوری و جر، 1393: 111) اصلی ترین مولفه فکری خوارج، «لا حکم الا لِله» و تعلق حاکمیت به خداوند است. از نظر آنها، پروردگار متعال، تنها مرجع صاحب حاکمیت بشمار می آید. به همین دلیل، خوارج، پذیرش حکمیت توسط امام علی(ع)، در جریان جنگ صفین را گناه کبیره و سبب خروج از دین دانستند و از ایشان خواستند که راه توبه را در پیش گیرد. (قادری، 1379: 63) بعدها فکر حاکمیت خداوند، توسط «سید قطب»، نظریه پرداز جمعیت اخوان المسلمین، مورد بهره برداری وسیع قرار گرفت و تنومند شد.

قدیمی ترین جنبش اسلامی در قرن بیستم را حسن البناء در سال 1928 پایه گذاری کرد. اخوان المسلمین در ابتدا، بازسازی نظام خلافت اسلامی را به عنوان فکر اصلی خود، دنبال نمود. نظام خلافت، پس از شکست امپراتوری عثمانی در جنگ جهانی اول، در سال 1924 دچار فروپاشی شد. بناء، معتقد بود مسلمانان باید تلاش کنند تا به دولت واحد اسلامی(امت)، تحت زعامت یک رهبر عالی برسند، نه این که جمعیت مسلمان، میان دولتهای مختلف تقسیم شود. (Bunzel, 2015: 8) اما بیشترین تاثیر را «سید قطب»، بر مبارزان جوان اخوانی گذاشت و باعث شد تا بسیاری از آنها وارد مرحله مبارزه مسلحانه شوند. وی در سال 1951، به اخوان پیوست و عاقبت در سال 1966، به اتهام توطئه علیه دولت ملی گرای جمال عبالناصر، اعدام شد.

در اینجا و پیش از ورود به آرای «سید قطب»، لازم می دانم به توضیح مختصر برخی اصطلاحات مانند «دارالاسلام»، و «دارالحرب» بپردازم. در جهان امروز، معمولا کشورها بر مبنای ملیت و یا مرزهای تاریخی، تقسیم بندی می شوند. اما فقهای اسلامی، ملتها را بر مبنای «عقیده»، به قلمروهای مختلفی چون «دارالاسلام» و «دارالکفر» تقسیم می کنند. در تعریف «دارالسلام»، دانشوران اسلامی دو دسته می شوند. گروه نخست، «دارالاسلام» را جایی می دانند که در آن، مردم به اسلام گرویده اند و مبادی احکام اسلام هستند. جایی که در آن نمادهای اسلامی مانند اذان، مسجد و یا نماز جماعت وجود دارد و مسلمانان در آن از نفوذ کلام و آزادی عمل برخوردارند. دیدگاه دوم، بیشتر معطوف به سلطه و حکومت است. از نظر این دسته از دانشمندان اسلامی، دارالاسلام، سرزمینی است که در آن، حاکمیت در دست مسلمانان باشد. بدین تعبیر، اگر در یک کشور غیر مسلمان، عده ای مسلمان حاکم باشند، آنجا، قلمرو اسلام خواهد بود، اما اگر عده ای غیر مسلمان، بر کشوری با اکثریت مسلمان حاکم باشند، آن سرزمین، اسلامی تعریف نمی شود. هر جا هم که «دارالاسلام» نباشد، «دارالکفر» تلقی می گردد. «دارالحرب» نیز به سرزمین هایی اطلاق می شود که تحت حاکمیت غیر مسلمانان قرار داشته باشد. نکته مهم در اینجا، نوع رابطه میان این قلمروهاست که می تواند صلح آمیز، بی طرفانه و یا خصمانه باشد. (موسوی بجنوردی و دانش پور، 1385: 93)

«سید قطب» به عنوان یک متفکر پرنفوذ اسلامی، در کتاب تاثیر گذار خویش به نام «نشانه های راه»[2]، جوامع جهان را به دو دسته «جامعه جاهلی» و «جامعه اسلامی» تقسیم کرد. از نظر وی، هر جامعه ای که حاکمیت خدا در آن برقرار نباشد، طاغوتی و مصداق جامعه جاهلی به شمار می آید. قطب، جامعه جاهلی را «دارالحرب» معرفی می کند، که باید با آن جهاد کرد. وی اعتقاد داشت، برای تبدیل جامعه جاهلی به جامعه اسلامی، باید گروه پیشتازی از مبارزان، حضور داشته باشد، تا زمینه استقرار حاکمیت «الله» را فراهم نماید. این دانشور اسلامی، فکر گروه پیشتاز را از هجرت عده ای از مسلمانان فداکار از مکه به مدینه و همراهی با پیامبر اسلام گرفته بود. قطب، لازم می دانست که مسلمانان، خود را از جامعه جاهلی جدا نمایند و با پیروی از الگوی هجرت پیامبر اسلام، این گروه پیشتاز را تشکیل دهند. در مجموع مولفه های اصلی تفکر قطب را می توان چنین خلاصه کرد:

«1_ سیستم اجتماعی-سیاسی مسلط بر جهان اسلامی و غیر اسلامی معاصر، سیستم جاهلیت آمیخته با گناهکاری، بی عدالتی، رنج و انکار ارشاد الهی اسلام است.

2_ وظیفه مسلمانان با ایمان این است که برای تبدیل جامعه جاهلی از طریق دعوت و جهاد پیکارجویانه به تجدید حیات اسلام دست بزند.

3_ تبدیل جامعه جاهلی به جامعه راستین اسلامی، به عهده مسلمانان پیشتاز فداکار است.

4_ هدف نهایی مسلمانان متعهد باید استقرار حاکمیت خداوند در روی زمین باشد، تا به این وسیله تمام گناهان، رنجها و فشارها رفع شود.» (دکمجیان، 1377: 167-166)

واقعیت این است که نوع تفسیر «قطب» از مفاهیم «دارالاسلام» و «دارالحرب» تاثیر بسیاری بر تفکر و نگاه گروههای سلفی خاورمیانه از جمله داعش برجا نهاد. یکی از ایدئولوگهای سلفی به نام «ابو محمد مُقدسی» می گوید، دارالکفر با دارالحرب برابر است، بدین معنا که تمام کشورهایی که از اکثریت غیر مسلمان برخوردارند، هدفی مشروع برای حمله هستند. وی از آنجا که نظام خلافت را تنها نظام مشروع می داند، معتقد است در دنیای امروز، هیچ کشوری را نمی توان مصداق دارالاسلام شمرد. بنابراین به همه آنها می توان حمله کرد. مقدسی، مهاجرت به سرزمین های دولت اسلامی (داعش) را برای تمام مسلمانان، یک ضرورت می داند و از آنها می خواهد، هرچه سریع تر به این کار اقدام نمایند. (National Centre of Excellence for Islamic Studies, 2016: 35)

اما واقعیت این است که تفسیر داعش از سرزمین کفر و سرزمین اسلام، تفسیر دقیقی نیست. همان گونه که اشاره شد، بسیاری از فقهای مسلمان، هر جایی که در آن نمادهای اسلامی از جمله مسجد، اذان و نماز جماعت حضور داشته باشد را «دارالاسلام» می شمارند. با این تعبیر مُوَسع، شاید هیچ نقطه ای در جهان را نتوان دیار کفر بحساب آورد.

همان گونه که در سطور پیشین آوردم، «ابن تیمیه» فقیه تندروی حنبلی، دیگر کسی است که تفکرات او بر گروههای سلفی تاثیر زیادی برجا نهاد. چند سال پیش از تولد وی، بغداد در اثر حمله هولاکوخان مغول سقوط کرد و نظام خلافت اسلامی دچار فروپاشی شد. این واقعه در او تاثیر بسیاری برجا نهاد. وی علاوه بر نظریه پردازی، در عرصه عمل سیاسی نیز حضور فعالی داشت. ابن تیمیه، نه تنها با شیعه دشمنی زیادی داشت، بلکه در طول حیات خود بارها با دیگر مذاهب اهل سنت نیز درگیر شد و چندبار به زندان افتاد. او با استفاده از استعاره صراط، مردم را به سه دسته مغضوبین، ضالین و مُهتدون تقسیم می نمود. ابن تیمیه پیروان تشیع را در ذیل «مغضوبین» دسته بندی می کرد. ایشان، شیعه را بدعت گذار می دانست و مقوله هایی چون عید غدیر خم، جشن میلاد پیامبر اسلام و سوگواری برای واقعه کربلا را مصادیق این نوع بدعتها معرفی می کرد. وی، صراط مستقیم را پیروی از صحابه پیامبر و تابعین می دانست و تنها اهل سنت را هدایت یافتگان (مُهتدون) به شمار می آورد. (برزگر، 1391: 31)

ابن تیمیه را پدر جنبشهای سلفی در جهان اسلام بشمار می آورند. تمایلات ضد شیعی او در بیان برخی رهبران جنبش های افراطی خاورمیانه، انعکاس آشکاری یافته است. از جمله می توان به نامه ابومصعب زرقاوی، بنیان گذار القاعده در عراق اشاره کرد. این نامه در سال 2004 خطاب به رهبران القاعده در افغانستان نگاشته شد و بعدها به دست آمریکاییها افتاد. وی در این نامه، حملات سختی به شیعه نمود و به نقل از برخی علمای سنی مذهب از جمله ابن تیمیه، شیعه را خارج از قلمروی اسلام دانست. زرقاوی، شیعیان را در سقوط بغداد همدست مغولان خواند و برپایی سلسله صفویه در قرون 17-16 میلادی در ایران را خنجری بر پیکر اسلام دانست. با وجودی که در آن زمان، عراق در اشغال آمریکا قرار داشت، زرقاوی، شیعه را دشمنی خطرناک تر از آمریکا معرفی کرد و گفت که نیروهای صلیبی دیر یا زود از صفحه روزگار محو می شوند، اما شیعه می ماند. وی، شیعیان را متهم نمود که قصد دارند تمام منطقه خاورمیانه را به زیر سلطه خود درآورند. با عنایت به همین منطق بود که زرقاوی حمله به اجتماعات شیعه را مجاز می شمرد و امید داشت که این حملات، واکنش جامعه تشیع را نسبت به سنی ها برانگیزد و آنان نیز به اجتماعات سنی ها حمله کنند و در نتیجه، اهل تسنن بیدار شوند و به «جهاد» علیه بدعت گذاران شیعه برخیزند. (Bunzel, 2015: 14)

کلام آخر

تروریسم نه تنها با جنگ های کلاسیک میان دو کشور متفاوت است، بلکه مساله ای فراملی و فرامرزی است. در گذشته برخی تصور می کردند، تروریسم منشایی اقتصادی و روانی دارد. بدین معنا که حاشیه نشین های فقیر و یا اشخاص منزوی، به جرگه دهشت افکنان می پیوندند، اما بررسی دقیق تر، حاکی از بطلان این فرضیه است. واقعیت این است که بخش عمده افراط گرایی در خاورمیانه، ریشه ای هویتی و مذهبی دارد. ضمن این که حضور فاجعه آفرین غرب در منطقه ما، کار را بیش از پیش به نفع تروریستها چرخانده است. به گمان من، مقابله با این بلای جهانی، نیازمند توجه به ریشه های فرهنگی آن و داشتن عزمی بین المللی است.

.


.

منابع

1_ آشوری، داریوش (1384)، دانشنامه سیاسی، تهران، مروارید

2_ آقایی خواجه پاشا، داود (1392)، تحلیلی بر راهکارهای سیاسی- حقوقی مقابله با تروریسم بین الملل، فصلنامه سیاست، دوره 43، شماره 1

3_ ایگلتون، تری و دیگران (1390)، ترور و تفکر، گرد آوری و ترجمه: امیر هوشنگ افتخاری راد و نادر فتوره چی، تهران، نشر چشمه

4_ برزگر، ابراهیم (1391)، استعاره صراط در اندیشه های سیاسی ابن تیمیه، فصلنامه پژوهش های راهبردی سیاست، سال اول، شماره سوم

5_ پویا، ناصر (1389)، پیدایش فاشیسم، تهران، اطلاعات

6_ دکمجیان، هرایر، اسلام در انقلاب، جنبشهای اسلامی در جهان عرب، ترجمه حمید احمدی (1377)، تهران، انتشارات کیهان

7_ طایفی، شیرزاد و گشتاسبی، مولود (1395)، جزم اندیشی و اقتدار گرایی در تاریخ بیهقی، فصلنامه اطلاعات سیاسی-اقتصادی، سال سی و یکم، شماره 305

8_ فیرحی، داود و ظهیری، صمد (1387)، تروریسم؛ تعریف، تاریخچه و رهیافت های موجود در تحلیل پدیده تروریسم، فصلنامه سیاست، دوره 38، شماره 3

9_ فاخوری، حنا و جر، خلیل، تاریخ فلسفه در جهان اسلامی، ترجمه: عبدالمحمد آیتی (1393)، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی

10_ قادری، حاتم (1379)، اندیشه های سیاسی در اسلام و ایران، تهران، انتشارات سمت

11_ قربان نیا، ناصر، مواجهه با تروریسم؛ رویکرد نظامی، سیاسی و یا حقوقی، بازیابی در تاریخ 3/4/1396، به آدرس:

http://www.ensani.ir/fa/content/262927/default.aspx

12_ موسوی بجنوردی، محمد و دانش پور، افتخار (1385)، بررسی فقهی حدود دارالاسلام و دارالکفر با رویکردی بر اندیشه امام خمینی، فصلنامه متین، شماره 32 و 31

13_ Britannica, the Fascist era, the rise of Mussolini, from https://www.britannica.com/place/Italy/The-Fascist-era, Accessed June, 25, 2017

14_ National Centre of Excellence for Islamic Studies (The University of Melbourne Australia), (2016), ISIS (Islamic State of Iraq and Syria), Origins, Ideology, and Responses, From http://arts.unimelb.edu.au/__data/assets/pdf_file/0006/2297733/ISIS_Origins,-Ideology,-and-Responses-by-Mainstream-Muslim-Scholars.pdf, Accessed June, 25, 2017

15_ Bunzel, Cole, (2015), From Paper State to Caliphate: The Ideology of the Islamic State, From https://www.brookings.edu/wp-content/uploads/2016/06/The-ideology-of-the-Islamic-State.pdf, Accessed June, 25, 2017

.


.

[1] .Robert. A. Pape

1_ معالم فی الطریق

.


.

افراط گرایی و ترور

نویسنده: حسن توان

دو ماهنامه چشم انداز ایران، شماره 105

.


.

8 نظر برای “افراط گرایی و ترور

  1. فکر نمی کنم تروریسم با منشاء دینی و مذهبی در خاورمیانه علاج و چاره ای داشته باشد تا وقتی که باعث و بانی این اختلاف ها باقیست! قرن ها پیش برزویه طبیب نوشت: هر چه بررسی و اندیشه کردم به این نتیجه رسیدم، ادیان حاصلی جز تفرقه و دشمنی در میان فرزندان بشر ندارند.

    1. ادیان توحیدی “وحدت ویکپارچگی”ایجاد می کنند.وقتی انسانها در دام جهل و آن هم ازنوع”جهل مرکب”گرفتارباشند,دچار تفرقه می شوند.اشکال از ادیان توحیدی نیست,اشکال از ماانسانهاست…

      1. دقیقا مثل شما که گرفتار جهل مرکب شده اید کدام ادیان توحیدی وحدت ویکپارچگی ایجاد میکند؟ مثل اینکه شما از جنگهای صلیبی چیزی نمیدانید جنگهای بین مسلمین ومسیحیان ودیگر جنگهابین یهودیان ومسلمانان وحتی بین مسلمین هم بین شیعه وسنی ودرمیان اهل تسنن هم ودرمیان شیعیان هم نزاع ودرگیری وکشتار بوده است بعد شما از وحدت ویچارچگی میگویید ؟!دقیقا اشکال از ادیان توحیدیست چون منابع تاریخی هستند وصراحت ندارند وتفسیر پذیرند هرکدام بسویی گرایش پیداکرده دیگری را تکفیر میکند متون ادیان توحیدی دعوت به جنگ وکشتار میکند بعد شما از وحدت ویکپارچگی میگویید ؟ مثل اینکه کاملا با متون دینی بیگانه هستید

        1. آیا دلیل همه جنگها درجهان ازابتدای تاریخ بشریت “ادیان توحیدی”است؟!

          من آرزوی “صلح جهانی”رابه عنوان آرزوی جنگ نکردن می فهمم.بنابراین پرسش متقابل من این خواهد بود:چرافکرمی کنید که این واقعیت که همیشه اختلاف وتعارض وجوددارد به این معنی است که همیشه جنگ وجوددارد؟
          مطمئناً راههای دیگری برای حل وفصل اختلاف های جزئی پیدا میشود.
          من گمان می کنم موانع واقعی برای صلح ،چیزهایی مانندحرص،طمع،غرور،خودبرتربینی و میل به قدرت درانسانهاست،وبه نظرم دلیل اصلی “جهل مرکب “است که موجب جنگ می شود.

          1. خیر یکی از مهمترین دلایل جنگها در تاریخ بشری ادیان توحیدی هستند
            فقط اختلاف وتعارض وجود ندارد رسما دستور جنگ با اهل کتاب داده شده میدانید که اهل کتاب مسیحیان ویهودیان هستند در سوره توبه ایه 29 دستور قتال با اهل کتاب داده شده چون انان مشرک هستند وحکم داده شده که انقدر انها را بکشید تا تسلیم شما شوند وبا ذلت وخواری به شما جزیه دهند
            دوست گرامی همان ابتدا که ادیان توحیدی خود را وفقط خودرا دین برتر میدانند وبقیه را باطل میانگارند وانتظار دارند بقیه دین خود را رها کنند وبه دین انان بگروند همان ابتدا اتش جنگ را افروخته اند دینی که خود را حق مطلق بداند اماده جنگ افروزیست مبلغ جنگ افروزیست چون دیگران را بر نمیتابد وتحمل نمیکند

          2. مشکل اصلی نه از ماست نه از خود کانسپت دین… مشکل ما برداشت غلط از دین و روابط بین انسان هاست… کی میدونه شاید ما اگه جای سنی ها در جایگاه قدرت بودیم دست به خشونت به صورت گسترده میزدیم، وقتی که جعل روایات (که تقریبا جای قرآن رو به کلی گرفته) به راحتی انجام میشه شاید در اون زمان روایتی بر حمله به سنی جماعت پیدا میکردیم… مشکل دیدگاه من حق و بقیه باطل همه‌ی ماست به قول یک دوستی حق اونقدری بزرگ هست که شاید تیکه ای ازش دست همه باشه…

  2. فرخزاد توی قطعه عصیان از وجود خشم و قهر خدا شکایت می کنه و اخوان ثالث توی قطعه گزارش از نبود خشم و قهر او…. احساس می کنم هر چه تاریخ می گذرد جلوه های محسوس و ملموس خشم خدا کمتر میشه و یه جورایی واگذار به آخرت و زندگی بعد از مرگ میشه…به روی قوم های عاد و ثمود عذاب نازل میشه ولی بعد از خاتم پیامبران ،این حسین و خانواده و یاران او هستند که قتل عام میشن…. یه جورایی خدا با زبان بی زبانی میگه :ببینید خشم من خودخواهانه نیست . آیا اگه خود شما جای من بودید آنها را مجازات و تنبیه نمی کردید ؟یعنی ولایت و اتوریته ظاهر خدا در طول تاریخ به سمت ولایت و اتوریته معنوی جا به جا میشه. به نظر من ،تکنولوژی و فضای مجازی جا را نه تنها برای مسلمان ها بلکه اصلا برای ادیان بلکه ذات دین ،اخلاق و زندگی معنوی تنگ کرده…. و متاسفانه یا شاید خوشبختانه دیر یا زود ما باید منتظر خشونت های خود آگاهانه یا ناخود آگاهانه در برابر این وضعیت باشیم…

  3. کشتار میلیونها نفر بیگناه بدست کشورهای اروپایی و ایالات متحده بعنوان نمونه کشوری لیبرال دموکرات نشان می دهد که بزرگترین عامل کشتار دسته جمعی چه بوده است.
    100میلیون نفر فقط در جنگ جهانی دوم بواسطه افکار لیبرال دموکرات کشتار شدند.
    رقمی عظیم در جنگ جهانی اول بوسیله کشورهای مدعی دموکراسی
    پنج و نیم میلیون نفر در جنگ ویتنام بوسیله ایلات متحده کشته شدند.
    سرکوب بیرحمانه انقلاب مردم فرانسه علیه نظام سرمایه داری چهره لیبرالیسم را در زمان بحران رسوا می سازد.
    فلسفه غرب ایدئولوژی نفرت و کشتاری که با حرف های زیبا نسل کشی براه می اندازد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *