در این مقاله رویکردهای متفاوتی که علمای اسلام در مقابل نظریه داروین از زمان آغاز آن در 1859 اقتباس کردهاند، با توجه به استدلالهای الهیاتی که، به طور صریح یا ضمنی در آنها به کار گرفته شده است، مورد بررسی قرار میگیرد. طیف گستردهای از دیدگاهها و استدلالها از رد کامل تا پذیرش کامل مورد بررسی قرار گرفته اند که شامل «استثناگرایی انسانی» (فرگشت در مورد همه موجودات زنده کاربرد دارد به جز انسان) میشود.
بدین ترتیب دو استدلال الهیاتی که از بحثهای عالمان مسلمان استخراج شدهاند اینها هستند: 1) آیا خدا خارج از پارادایم فرگشت است یا اصطلاح «آفریننده» نیاز به تعریفی نو دارد؟ 2) آیا آدم هنوز در این سناریوی فرگشت انسان وجود دارد و چگونه میتوان داستان قرآن در مورد آدم را در این سناریوی علمی وارد کرد؟
موضوعاتی علاوه بر اینها اما با اهمیت کمتر، گاه در مباحث اسلامی در مورد فرگشت مورد بررسی قرار میگیرند: الف) آیا انقراض گونههای بیشمار در تاریخ زندگی روی زمین با دیدگاه سنتی در مورد آفرینش خداوند در تعارض است؟ ب) دادشناسی الهی[1] («مسئله شر») با فرگشت تشدید میشود یا اینکه تبیین میشود؟ ج) آیا «گونههای جانوری» موجودات تعریفشده و مقولات زیستی مهمی در جهانبینی اسلامی هستند؟ د) آیا تصادفی بودن را که گویا در فرآیند فرگشت ذاتی است میتوان با یک نقشه آفرینش الهی آشتی داد؟
این پرسشها در اینجا از طریق نوشتهها و استدلالهای علمای مسلمان مورد بررسی قرار گرفته و در نهایت نتیجهگیری کلی گرفته میشود که چرا منکران فرگشت برایشان غیرممکن است که این موضوعات را به طوری که با اصول و روشهای دینیشان سازگار باشند مورد خطاب قرار دهند و چرا علمایی که مترقیترند و کمتر نصگرا هستند میتوانند این موضوعات را با تصوری انعطافپذیرتر از خدا و جهان جای دهند.
سازگاری میان آموزههای اسلامی و نظریههای زیستشناسی و فرگشت انسانی، یکی از چالشبرانگیزترین موضوعاتی است که امروزه اسلام با آن روبهرو است. در واقع، این امر با چند مورد از مهمترین ابعاد فرهنگ اسلامی امروزی ارتباط دارد: الف) نقش و جایگاه شواهد علمی در اندیشه و الهیات اسلامی، ب) جایگاه و وضعیت دانش علمی و ارجاعات به متون دینی در فرهنگ عمومی، ج) اصول (و متعاقبا محتوای) آموزشی که مسلمانان امروزه دریافت میکنند (یا باید دریافت کنند). این جنبههای چندگانه ، نه تنها این موضوع را مشخص میکنند که علمای مسلمان چگونه به بررسی قابل پذیرش بودن تکامل میپردازند، بلکه بر مناظرات در این مورد که در سالهای اخیر بیش از پیش شدت گرفته و تکرار میشوند حکمفرماست.
پیمایشهای اخیر در مورد دیدگاه مسلمانان به فرگشت نشاندهنده تفاوتهای مهمی میان پاسخدهندگان است اما به طور کلی پیمایشها نشان میدهند که تقریباً سهچهارم مسلمانان یا فرگشت را به طور کامل رد میکنند یا اختلافنظرهای جدی با این ایده که گونهها از یکدیگر فرگشت یافتهاند –به ویژه در مورد انسانها- دارند.[2]
نوشتههای پژوهشی درباره اسلام و فرگشت هنوز هم خیلی کمیاب هستند، و بیشتر آنهایی که در زبانهای بومی مسلمانان (عربی، باهاسای اندونزی، فارسی، اردو و ترکی) نوشته شدهاند، نشاندهنده عدم درک جنبههای علمی مسئله –به ویژه در مورد سنتگرایان- یا دیدگاهی سطحی از اصول عقاید و الهیات اسلامی هستند. تعداد بسیار اندکی مقالههای خوب تحقیق شده، عمیق و منسجم را در این زمینه در این زبانها میتوان یافت؛ کتابهای خوب از مقالات خوب هم کمترند. علاوه بر این، طنینی عوامفریبانه و عامهپسند در اغلب این نوشتهها وجود دارد؛ به گونهای که گویا نویسندگان موضوع را چنان مناقشهبرانگیز و حساس در نظر میگیرند که هیچ دیدگاه دیگری غیر از دیدگاهی که عموم همیشه آن را شنیدهاند بیان نمیکنند؛ یعنی دیدگاهی که بر اساس آن فرگشت «نظریه»ای خداناباورانه است که از نظر علمی چندان استوار نیست و به روشنی منکر پایههای آشنای باورهای اسلامی است و بنابراین باید انکار شده و نادیده گرفته شود. هرچند چند نفر از علمای اسلام آن را اساس مبانی الهیاتی به طور جدی مورد بررسی قرار دادهاند.
البته که دلالتهای الهیاتی روشنی در رابطه با نظریه فرگشت داروین و شواهد علمی در مورد فرگشت انسانی که در چند دهه گذشته جمع آوری شده اند وجود دارند. دلالتهای الهیاتی کلی فوراً پس از آن که داروین کتاب تاریخی اش را (در 1859) به چاپ رساند مورد بررسی قرار گرفتند، و زمانی که دانشمندان سازوکارهای فرگشت را (با این فرض که آنها کم و بیش ثابت هستند و دگرگونی های تصادفی نقشی اساسی دارند) و شواهد راجع به فرگشت انسانی و زیست شناختی را (این که هزاران، شاید میلیون ها گونه در طول تاریخ حیات منقرض شده اند؛ شباهت ژنتیکی نزدیک میان انسان ها، میمون ها و دیگر حیوانات و…) درک کردند، این دلالتها تقویت شدند.
در این مقاله من به مرور رویکردهایی که علمای مسلمان به فرگشت داروین داشته اند می پردازم؛ ابتدا رویکردهای مخالف و بعد رویکردهای موافق مورد بررسی قرار می گیرند. سپس مسائل الهیاتی که در بحها بوجود میآیند را برجسته خواهم کرد، بخصوص مسائلی که با شواهد فرگشت انسانی و زیستی آنقدر زیاد شدهاند که نمیتوان نادیده شان گرفت یا ردشان کرد. و در پایان با چند ایده در مورد اینکه بهترین راه برای بررسی این موضوع توسط علمای مسلمان و جامعه به طور کلی –از جمله در ابعاد آموزشی- چیست، بحث را به پایان خواهم رساند.
مروری کوتاه بر نظرات مخالف
در مقاله ای با عنوان «پاسخ های مسلمانان به فرگشت»، عبدالمجید[3] علما را در رابطه با مسئله فرگشت در به سه گروه تقسیم میکند: 1) منکران که فرگشت را به طور کامل متعارض و ناسازگار با خوانش نصگرایانه از آموزه های اسلامی می دانند؛ 2) موافقان فرگشت که اصرار دارند آن را باید به طور کامل پذیرفت؛ و 3) «میانه روها» که فکر می کنند برخی از جنبه های نظریه ولی نه همه آنها را می توان در اسلام جای داد.
در اولین گروه او افرادی مانند شهاب الدین ندوی[4]، وحیدالدین خان[5] و هارون یحیی را قرار می دهد که تمرکزش روی علمای غیرعرب است. به این فهرست می توان فیلسوفان چون سید حسین نصر، مارتین لینز و فریتیوف شوئون (که در غرب مشهورتر هستند) اضافه کرد، علاوه بر این فهرستی طولانی از علمای عرب معاصر بسیار تاثیرگذار که با حدت مخالف فرگشت هستند مانند عبد العزیز بن باز، صفر الهوالی، عبدالمجید الزندانی، محمد متوالی الشعراوی، محمد س. ر. البوطی و دیگران هم در این دسته جای دارند. به طور خلاصه به مرور نظرات و سخنان برخی از این علمای مهم با تاکید بر اعتراضات الهیاتی آنان می پردازم.
عبدالعزیز بن باز (1999-1910) یکی از مشهورترین و مورد احترام ترین علمای سلفی است؛ او از 1993 به عنوان مفتی اعظم عربستان سعودی مشغول به کار بود و به فتوا دادن در مورد موضوعات مختلف از جمله موضوعات مدرن تر مشهور است. او در مورد فرگشت گفته است: «داروین اشتباه کرده: انسان ها از دیگر موجودات تکامل نیافته اند، آنها به همین شکلی که امروزه دارند آفریده شده اند. آدم به طور کامل انسان بود، اما قدش 60 ارش [27.4 متر] بود و انسان ها بعدها کوچک تر شدند… میمون ها و دیگر حیوانات گونه های متمایزی هستند (قرآن آنها را امم یعنی ملت ها می خواند)؛ آنها روز رستاخیز به بارگاه خدا آورده خواهند شد… مسلمانانی که این ادعا را [فرگشت انسان از گونه های شبیه به میمون] می کنند در حالی که می دانند متون دینی چه می گویند، کافر هستند!»[6]
صفر الهوالی (متولد 1955 در عربستان سعودی)، عالم مسلمان وهابی چنین گفته است: «می دانیم که انسان ها همه نوادگان آدم و حوا هستند- در این بحثی نیست! اما برای دیگر موجودات زنده اگر مردم بگویند «آنها از نسل یکدیگرند» ما شاید با این مشکلی نداشته باشیم، اما اگر آنها بگویند که «آنها از هیچ به وجود آمده اند» یا افسانه های دیگری مطرح کنند، در این صورت ما با استفاده از متون دینی مان به آنها پاسخ خواهیم داد (و هر کس در موردشان شکی داشته باشد به مثابه کافر است) و از شواهد علمی که ضدفرگشت ها در غرب ارائه کرده اند هم استفاده خواهیم کرد.»[7]
عبدالمجید الزندانی (متولد 1942 در یمن) بنیان گذار و رئیس دانشگاه ایمان و یکی از اعضای بنیان گذار آژانس بین المللی محتوای معجزه آسای علمی قرآن و سنت است که پیش تر در مصر (دهه های 1950 و 1960) در رشتههای زیست شناسی و شیمی تحصیل کرده است. در سال 2009، در نتیجه سردرگمی حاصل در مورد معنا و دلالتهای کشف فسیل اسکلت آردی[8]، او ادعا کرد: «نظریه داروین تبدیل به یک افسانه شده است… آردی آخرین مدرک در مورد شکست نظریه داروین و آفرینش ویژه انسان هاست… هیچ شواهدی وجود ندارد که انسان ها از میمون ها تکامل یافته اند… فرگشت حتی نظریه هم نبود، فقط فرضیه ای بود که ماتریالیست ها از آن علیه کلیسا دفاع کردند و قدرت های استعماری آن را در جهان اسلام پخش کردند تا سیطره دین را در آنجا تضعیف کنند.»[9]
محمد متولی الشعراوی (1911-1998) فقیه، مفسر و واعظ محبوب مصری بود. او در مورد فرگشت گفته: «این یک نظریه است نه واقعیت. فرگشت رد شده است؛ ما نباید به آن وفادار باشیم…. چرا میمون به انسان تکامل یافت؟ چرا هنوز میمون ها وجود دارند؟ چرا امروز شاهد تکامل میمون دیگری نیستیم؟»[10]
محمد سعيد رمضان البوطي (2013-1923) دهه ها و تا زمان مرگش یکی از مشهورترین و مورد احترام ترین علمای مسلمان جهان عرب بود. او سنت گرایی محافظه کار بود اما تلاش می کرد تا جایی که میتواند رویکردی نظام مند از استدلال و توجیه منطقی استفاده کند. به ویژه، او تلاش کرد تا سنت استدلال الهیاتی اسلامی را در مورد اصول و عقاید اسلامی احیا کند، مهم ترین نمونه این کار را می توان در کتاب مهم او، کبری الیقینیات الکیوانیه (مهم ترین امور یقینی در مورد جهان) مشاهده کرد. در این کتاب او یک فصل کامل را به مسئله فرگشت اختصاص داده و در برخی بخش ها نقدی «علمی» از «داروینیسم» ارائه می کند. جای شگفتی نیست که تمرکز او روی «انسان» است. اولین خطوط این فصل بدین قرار هستند:
مسلمان باید با این حقایق در مورد انسان و واقعیت او آشنا باشد: وی سپس باید از آن ها یقین حاصل کرده و بر اساس معنای آن ایمانش را به خدا بنا کند:
- انسان بهترین و شریف ترین موجودات است؛
- انسان –از نظر ماهیت [جسمی]- از گل خلق شده و حاصل زادولد از آدم، رحمت الله علیه، است؛
- انسان از همان ابتدا در بهترین ظاهر و کامل ترین شکل آفریده شده است؛ او در طول تاریخش آن گونه تکامل نیافته است که به طور تدریجی از یک گونه به گونه دیگر تبدیل شده باشد.[11]
چند صفحه بعد او به خواننده مسلمان هشدار می دهد که: «و مواظب باشید که به آن چه برخی صوفی ها می گویند توجه نکنید که پیش از آدم رحمت الله علیه که آفرینشش در قرآن نقل شده است، آدم های بسیاری وجود داشته اند.[12]
سید حسین نصر (متولد 1933)[13] بدون شک امروزه یکی از مشهورترین و نامدارترین فیلسوفان مسلمان است. اما، او همواره با نظریه فرگشت بر اساس مبانی فلسفی و الهیاتی مخالف بوده است، گرچه گاه او تلاش می کند که آن را از دید علمی بررسی کند. اما اغلب او بر استدلال های فلسفی تمرکز می کند:[14] «[اول] مسئله ماهیت[15] و نهایی بودن آن است. یک مثلث، مثلث است و هیچ چیزی به مثلث تکامل نمی یابد؛ تا زمانی که یک مثلث تبدیل به مثلث نشود، مثلث نیست. بنابراین، اگر سه خط جدا داشته باشیم که به طور تدریجی به هم می رسند، تا زمانی که یک هزارم میلی متر میان آنها فاصله باشد، مثلث وجود ندارد. تنها یک مثلث، مثلث است. و ماهیات زیستی هم نهایت خود را دارند.» به طور مشابه «انسان، از زمان ورود انسان ها به جهان انسان بوده است. انسان ها از دیگر موجوداتی که استخوان هایشان با آنها شباهت هایی دارد تکامل نیافته اند [که] به این معنا نیست که بدن انسان بر اساس عوامل کاملاً مادی از شامپانزه تکامل یافته است. روشن است که یک عدم پیوستگی وجود دارد که نشان دهنده نمود موجودی از درجه ای بالاتر است.»[16]
او هم چنین به استدلالی اشاره می کند که آن را «نقد منطقی» می خواند: «چطور ممکن است چیزی برتر از چیزی پست تر به وجود بیاید؟» در واقع، نصر اصرار می کند که تنها خداوند، دهنده حیات (المحیی، یکی از نام هایی 99گانه خدا) می تواند ماده بی جان را به چیزی زنده تبدیل کند. او «نقد ریاضیاتی فرگشت» را که توسط «آن افرادی که از طراحی هوشمند سخن می گویند» مطرح شده به استدلال خودش اضافه می کند و آن را «یکی از مهم ترین انتقادات علمی به نظریه زیست شناختی فرگشت می داند.»[17]
او در پاسخ به سوال این که آیا آدم (اولین انسان) روی زمین آفریده شده است می گوید: «این کفر محض است، از بدترین انواع آن، زیرا مسلمانان را از امیدشان به رستاخیز محروم می کند. [بهشت] توصیف شده توسط خدا در قرآن به زمینی که ما می شناسیم شباهتی ندارد، حتی اگر زمین در ابتدا بهشت بود (این امر دیگری است) و حتی اگر زمانی که خدا زمین را آفرید، در الهیات مسیحی به آن بهشت روی زمین گفته می شد.» او نتیجه می گیرد: «هر فردی که بهشت را با جایی در افریقا که آدم در آن به تدریج تکامل یافت یکی بداند، از نظر الهیاتی بدترین نوع کفرگویی را مرتکب شده است. چنین افرادی دیگر مسلمانان جدی نیستند.»[18]
به طور خلاصه، او فرگشت خرد[19] را قبول دارد ولی به شدت با فرگشت کلان[20] مخالف است. از نظر او «فرگشت توحیدی[21]، بدتر از ایده داروینی است» زیرا «دیگر فرگشت علمی نیست و زیست شناسان ندانم گرا[22] یا خداناباور[23] را راضی نخواهد کرد» و «توانایی خدا را از طریق فرآیندی که فکر می کنیم می شناسیم ولی واقعاً آن را نمی شناسیم محدود می کند.» او به مسلمانان هشدار می دهد که «مانند بسیاری از الهیات دانان مسیحی که متاسفانه تسلیم پارادایم فرگشت شدهاند تسلیم نشوند» و «الهیات دانان مسلمان» را فرا می خواند «تا نه تنها فرگشت زیست شناختی بلکه فرگشت مسیحی –یعنی درک مدرن مسیحی از فرگشت زیستی- را مورد انتقاد قرار دهند.»[24]
مظفر اقبال (متولد 1945)، تحصیل کرده شیمی و عالم اسلامی پاکستانی-کانادایی است که اخیراً مسیر سید حسین نصر را پیموده است. او در مقاله ای در مورد فرگشت می نویسد: «این ایده اکنون در سراسر جهان پراکنده شده است، گرچه ریشه آن مفهومی مبهم در مورد گونه ها است –مفهومی که در مورد آن در اجتماع دانشمندان [فرگشت] هم هیچ توافقی وجود ندارد… دلالت منطقی [فرگشت] چیزی جز نابودی تقدس گونه ها نیست – چیزی که کتاب کریم آن را اعطا کرده است… مورچه و زنبور عسل همیشه مورچه و زنبور عسل بوده و همواره چنان باقی خواهند ماند.» او اضافه می کند: «از اجزای اصلی معنای کلمه امه (ملت، جمع آن امم) مفهوم تقدس گونه ها است. چنان که قرآن به ما می گوید نه تنها هر گونه ای ویژگی هایش را حفظ می کند، بلکه وحی الهی را هم دریافت می کند و بر اساس آن عمل می کند. مورچه و زنبور عسل همواره مورچه و زنبور عسل بوده اند و همواره چنان باقی خواهند ماند.»[25]
هارون یحیی[26] دست به انتشار کتاب ها و مقالات به نسبت ابلهانهای در مورد فرگشت نموده است، از جمله: فریب فرگشت: سقوط علمی داروینیسم و پیش زمینه ایدئولوژیک آن[27] (1999)؛ فجایعی که داروین برای بشریت به بار آورد[28] (2001)؛ «کشف فسیلی جدید نظریه های فرگشتی را بی اعتبار می کند[29]» (2005)؛ «ترمودینامیک فرگشت را ابطال می کند» (فصل 11 کتاب فریب فرگشت). نوشته های ضدفرگشتی هارون یحیی، به فرگشت بر اساس دلایل علمی و نه الهیاتی –مانند مثال های قبلی- حمله می کند. از جمله استدلال های «علمی» او این موارد هستند: 1) «اطلاعاتی که گونه ها را مشخص می کند در حال حاضر در ژن ها وجود دارند و غیرممکن است که انتخاب طبیعی گونه های جدیدی را از طریق تغییر ژن ها بوجود بیاورد.»[30] 2) «زمانی که لایه های زمین و سوابق فسیل ها مورد بررسی قرار می گیرند، مشاهده می شود که ارگانیسم های زنده به طور هم زمان پدیدار شدند …[در] واقعه ای معجزه آسا [که] در ادبیات علمی به آن «انفجار کامبرین» گفته می شود.»[31] 3) «حتی یک نوع واحد انتقالی که بتواند آن چه توالی[32] مهره داران –از ماهی ها به دوزیستان، خزندگان، پرندگان و پستانداران- نامیده می شود اثبات کند، هرگز یافته نشده است. هر گونه زنده به طور آنی و در شکل کنونی آن، کامل و تمام، در تاریخ فسیل ها یافت می شود. به عبارت دیگر، موجودات زنده از طریق فرگشت بوجو نیامدند، آنها آفریده شده اند.»[33] 4) «سازوکارهایی که فرگشت ارائه می دهد قانون دوم [ترمودینامیک] را کاملا نقض میکند»[34]؛ 5) «احتمال این که یک مولکول پروتئین متشکل از 500 اسید آمینه در مقدار و ترتیب صحیح قرار گیرد و امکان این که همه اسید آمینه هایی که آن را تشکیل می دهد دست چپی باشد و تنها با نوارهای پپتید ترکیب شود 1 به بیش از 10 است.»[35]؛ و دیگر استدلال های از این قبیل.
اقبال به نصگرایی، در سال های اخیر در جبهه الهیاتی کمتر نشده است. در مقاله ای با عنوان «آدم نبی و فرگشت انسان» شیخ دکتر هیثم الحداد[36]، اصرار دارد که دستور الهی «باش! پس می شود»[37] باید به گونه ای درک شود که دلالت آن آفرینش آنی است؛ او می نویسد: «اعراب فکر نمی کردند که عبارت کن فیکون دلالت بر زمانی غیرقطعی دارد، زیرا در واقع این عبارت ترسیم کننده قدرت و توان الهی است که اراده او به طور فوری و نهایی و بدون تاخیر ظاهر می شود. حتی عبارت «باش! و می شود/است» در زبان انگلیسی، متضمن این معناست که (هرچه که باشد) به طور آنی اتفاق می افتد.»[38]
الحداد با نصگرایی خود پیشتر هم میرود: «قرآن به طور واضح بیان می کند که آدم توسط خدا و به دست خود او آفریده شده است، «او گفت، ای ابلیس چه چیز تو را از سجده بر موجودی که من با دو دست خود آفریدم منع می کند؟» علاوه بر این، صحابی معروف عبدالله بن عمر گفته است که «خدا چهار چیز را به دست خود آفرید: عرش، قلم، باغ بهشت و آدم. در مورد باقی آفرینشش او به آنها گفت: «باش! و چنین شدند.» این روایت به روشنی نشان می دهد که صحابه باور داشتند که این چهار چیز از جمله آدم، به گونه ای متفاوت از دیگر حیوانات و مخلوقات آفریده شده اند.»[39]
یک مورد جالب، کتابی به نام ابی آدم (پدرم آدم) است که در سال 1998 توسط عالم دینی مصری، عبد الصبور شاهین (2010-1929) به انتشار رسید. تز او دو وجه داشت: 1) در طول میلیون ها سال، رشد انسان ها ادامه داشته است، اما آنها از گونه دیگر جانوری تکامل نیافته اند؛ و 2) فرگشت کلان وجود نداشته و گونه ها از یکدیگر تکامل نیافته و تولید نمی شوند. او اصرار دارد که به هیچ وجه داروین را قبول ندارد. اما آنچه جالب است این است که او می گوید که قصدش این بوده که فرهنگ اسلامی را از دو «ویروس» رهایی بخشد: «تمام داستان های «بنی اسرائیلی» که در درک مسلمانان از انواع مختلف موضوعات تاریخی به زور چپانده شده اند؛ و 2) رویکرد لفظی به متون اسلامی.
کتاب شاهین پر از غلط است، در واقع در مورد همه نکتههای علمی اشتباه کرده است؛ به طور مثال، او دوران های زمین شناختی را با مقیاس دهها میلیارد سال نام می برد (مثلاً طول دوران پیش کامبرین 71.125 میلیارد سال ذکر شده است). او برداشت های نادرست جدی از نظریه فرگشت داشته و از منابع غیرقابل اعتماد نقل قول می کند که عمدهترین منبع او کتابی از سال 1956 است که ادعا کرده نظریه داروین را ابطال کرده است. او سپس نظریه فرگشت را «ادعایی بسیار ضعیف» می خواند که «هیچ ربطی به خاستگاه آدمی ندارد، گرچه ممکن است به زیست شناسی و انسان شناسی کمک های زیادی کرده باشد.»
با این همه، این کتاب پیشرفت های مهم الهیاتی و فرهنگی در مورد خاستگاه انسان و فرگشت دارد: 1) شاهین به جای ادعای معمول آفرینش گراهای سنتی که قدمت انسان را هزاران یا ده ها هزار سال می دانند اصرار داشت که انسان ها قدمتی چند میلیون ساله دارند؛ 2) او پذیرفت که آدم ها (انسان های) زیادی قبل از آدم داستان معروف آفرینش وجود داشتند؛ 3) او پذیرفت که بهشتی که آدم از آن رانده شد، روی زمین بوده است شاید جایی در شرق افریقا؛ 4) او ادعای تمایزی مهم در لغات قرآن در توصیف انسان ها داشت، «بشر» در اشاره به پیشاانسان ها و «انسان» اشاره به آدمیان دارای روح؛ و 5) او اصرار داشت که بسیاری از بخش های داستان آفرینش را باید به طور استعاری و با رویکرد هرمونوتیکی خواند. در نتیجه می توان درک کرد که چرا کتاب طوفانی به راه انداخت و باعث شد نویسنده اش در چندین دادگاه حاضر شود.
بنابراین، این مورد جالب از تلاش تا حدودی موفق الهیات دانی مسلمان در پرداختن به دانش مدرن است؛ در واقع، روشن به نظر می رسد که مطالعات او در مورد فرگشت انسان باعث برانگیخته شدن علاقه او به بررسی دوباره داستان های سنتی در مورد آدم و حوا و تاریخ انسان گشت. اما نکته چشمگیرتر این است که علی رغم تمایل نویسنده به پرداختن و بازبینی داستان ساده انگارانه و سنت گرایانه خاستگاه انسان، رویکرد غیر قابل انعطاف او به داروین (نامی تابو در فرهنگ اسلامی) مانع از برداشتن آخرین گام شد: پذیرش این که انسان ها از دیگر گونه ها فرگشت یافته و دارای نیاکان مشترک با میمون ها و دیگر نخستیان و حیوانات هستند.
اثر جالب دیگر متعلق به داود سلیمان جلاجل[40] است که در کتابش با عنوان «اسلام و فرگشت زیست شناختی: کاوش منابع و روش شناسی های کلاسیک» هدفش را «تفحص در چارچوب دانش پژوهی کلاسیک اسلامی می داند، تا [دریابد] عقیده اسلامی در مورد فرگشت چه می تواند باشد… گستره این پژوهش شامل سنت های دانش پژوهی است که حداقل توسط پیروان آنها بخشی از سنت اسلامی محسوب می شود… شامل آثار علمایی مانند اشعری، ماتوریدی و مکاتب فکری سلفی می شود.» نویسنده برای این محدودیت در پژوهشش استدلال می کند که «این سنن برای اغلب مسلمانان نماینده تفکر اسلامی «جریان اصلی» هستند و از این رو، ارتباط بیشتری در تعیین این که چشم انداز کلی اسلامی به فرگشت چه می تواند باشد، دارند.» او دیدگاه های علمای عقل گرا، چه قدیمی (مانند معتزله) و چه معاصر (که نویسنده آنها را «مدرنیسم اسلامی» می خواند) را با این ادعا که ارتدادی هستند کنار می گذارد.»[41]
جلاجل با محدود کردن خودش به مکاتب سنتی الهیات اسلامی، به ویژه در مورد انسان ها، مجبور به رسیدن به نتایج ضدفرگشتی می شود. نتیجه گیری نخست و کلی او تا حدی مثبت است: فرگشت زیست شناختی لازم نیست رد شود («اسلام می تواند در برگیرنده این ادعا باشد که خداوند بسیاری از گونه های حیوانی و گیاهی را در مراحل تدریجی آفریده است») و فرگشت چه از نظر علمی چه درست یا نادرست باشد – و چه هر نظریه ای در مورد فرگشت معلوم شود که درست است یا نیست- هیچ تاثیری روی باورهای مسلمانان نخواهد داشت.» [42] با این وجود، او اصرار دارد که آدم چون آفرینشی معجزه آسا در نظر گرفته شود. باور او در مورد این امر در راستای باور الهیات اشعری است که رابطه علت و معلولی قوی را انکار می کند؛ در واقع، او با پیروی از این مکتب فکری غالب، اصرار می کند که ما تنها شاهد الگوهایی در عمل الهی و نه قوانین سفت و سخت طبیعت در جهان می تواند باشیم؛ بنابراین، خدا می تواند آنها را هرگونه که بخواهد، هر وقت که میل کند، بشکند یا به حالت تعلیق درآورد و «علم هرگز نمی تواند امید داشته باشد که چگونگی آفرینش آدم به طور خاص را معلوم کند… آنچه متون مقدس در مورد آفرینش آدم می گویند باعث شده است که علمای قدیم به این نتیجه برسند که آفرینش او منحصر به فرد و حتی معجزه آسا بوده است.»[43] او اضافه می کند: «هیچ دلیلی وجود ندارد که فرض کنیم که آفرینش آدم باید پیرو همان الگوی آفرینش دیگر گونه های زنده بوده باشد.» لازم به گفتن نیست که این سخن نه تنها به طور کامل متعارض با چشم انداز کلی علمی در مورد این موضوع است، بلکه در تعارض با شواهد تجربی فراوانی هم هست.
اما جالبترین نکته در مورد این اثر این واقعیت است که نویسنده آن، تقریباً به طور بی سابقه به بحث در مورد موضوعاتی می پردازد که فرگشت مدعی مطرح کردن آنها در الهیات است. این موضوعات شامل این سوالات هستند: چرا به نظر چنان «اسرافی» در حیوانات و گونه ها در تاریخ فرگشت جهان وجود داشته است (انقراض) و چرا شر در جهان طبیعی وجود دارد. ما بعداً دوباره به بررسی این موضوعات که به ندرت، و تقریباً اصلاً، در رابطه با پارادایم فرگشت، در ادبیات اسلامی به آنها پرداخته می شود، باز خواهیم گشت.
پیش از آن که به مرور نوشته های نویسندگان مسلمانی که فرگشت را پذیرفته و آن را منطبق با اسلام یافته اند، باید به گروهی اشاره کنم که می توان آنها را «استثناگرایان انسانی» دانست: افرادی که فرگشت زیست شناختی را برای همه موجودات به جز انسان ها می پذیرند. مهم ترین استدلال آنان این است که انسان ها روح/ذهن خاصی دارند که نمی توان با فرآیندهای تکاملی توضیح داد. از جمله آنها این افراد هستند: عبدالمجید به نقل قول از محمد رفیع الدین می پردازد که این دیدگاه را در کتابش «قرآن و علم جدید» اقتباس نمود؛ اسرار احمد با رفیع الدین در «ایجاد و ابداع علم» موافقت نمود؛ و احمد حافظ، از شاگردان اسرار احمد که دیدگاه های استادش را با مقاله ای منسجم و تند با عنوان «قرآن و فرگشت انسان» دنبال کرد. به این شخصیت ها می توان حسین الجسر، فردی مهم در این زمینه، و ابوالمجید اصفهانی را اضافه کرد که هر دو را به طور مفصل در ادامه مورد بحث قرار خواهم داد.
مروری کوتاه بر دیدگاه های موافق
شاید جای تعجب باشد که واکنش های اولیه اعراب/مسلمانان به انتشار کتاب داروین و نظریه او چندان خصمانه نبودند. در واقع، عادل ا. ضیادت در مطالعه اش در مورد واکنش اعراب به ایده های داروین از 1860 به 1930 اشاره می کند که «متفکران مسلمان قرون وسطی که ایده فرگشت را از یونانیان باستان گرفته بودند، تاملات زیادی در مورد ایده های فرگشت زیستی و تحول گرایی[44] در قلمروی حیوانات و گیاهان داشتند. […] نوشته های اعراب تا حدودی نزدیک به آرای چارلز داروین بود.»[45] البته این نکته بسیار اغراق شده است اما برای ضیادت پذیرش مثبت (یا حداقل غیرمنفی) کلی نظریه داروین را توضیح می داد. در واقع، او می نویسد: «تعدادی از اندیشمندان عرب تاثیرگذار دوران مدرن […] این واقعیت را نفی کردند که نظریه فرگشت اکتشاف داروین و والاس بود. دیگران اشاره داشتند که توضیحات داروین بخشی از تفصیلات اعراب در مورد مفهوم کلی تراجهش گونه ها[46] است.»[47]
بنابراین، نباید تعجب کرد که بحث میان متفکران عرب در مورد نظریه فرگشت از 1870 با ذهنهایی گشوده شروع شد و ادامه پیدا کرد. گفتگوها بیشتر بر دلالتهای فلسفی، مذهبی و اجتماعی تمرکز داشتند تا بر جنبه های بخصوص نظریه. با این وجود، باید تاکید کنیم که رویکردهای اندیشمندان شامل طیفی گسترده ای از رد ساده لوحانه تا پذیرش بی قید و شرط بود. در واقع، برخی از عربهای سکولار، داروینیسم را تجسم روحیه مدرن علمی دوران دیده و آن را راه بیرون کشیدن جهان عرب از ذهنیت متحجر و غیرعقلانی اش (که تصورشان این بود) میدانستند.
اولین پاسخ به داروینیسم، متعلق به مسلمان غیرعرب، جمال الدین افغانی (1897-1838/1839)، رهبر مشهور جنبش پان اسلامی اصلاح طلب است. در سال 1881، هنگامی که افغانی در هند بود «رد ماتریالیست ها» را به فارسی منتشر کرد؛ که به زودی به عربی ترجمه و از عربی به زبان های دیگر ترجمه شد. این کتاب عمدتاً واکنشی به جنبش اسلامی طرفدار مدرنیته سر سید احمد خان بود که مکتب فکری اش بر اهمیت طبیعت گرایی تاکید داشت (و در نتیجه همه معجزات را، کوچک و بزرگ، رد می کرد). برخی نویسندگان بیان کرده اند که از این کتاب بر میآید که افغانی در واقع آثار داروین را مطالعه نکرده بود؛ زیرا توصیف نظریه فرگشت در آن اغلب اشتباه و سردرگم است. در سال های بعد او نظریاتش را تعدیل کرد و نوشت که ایده های داروین پیش تر توسط «دانشمندان عرب» عصر طلایی اسلام پیشنهاد شده است.
مهم ترین و کامل ترین واکنش اسلامی به نظریه داروین، کتابی از حسین الجسر (1909-1845)، عالم سنی لبنانی مورد احترام و موثر است. کتاب او با عنوان «الرساله الحمیدیه فی حقیقه الدیانه اللاسلامیه و حقیقت الشریعه المحمدیه» در 1887 منتشر شد و بحثی دقیق و روشن در مورد فرگشت با رویکردی قاطع و مثبت اسلامی داشت. الجسر باور عمیقی داشت که اسلام همواره حقایق را در همه موضوعات مورد حمایت قرار داده و تفکر مترقی را، از جمله طبیعت گرایی تا زمانی که اصل مرکزی آفریننده را زیر سوال نبرد؛ تشویق کرده است؛ این امر در نتیجه باعث شد که او تمام فرآیندهای فرگشتی و حتی آنچه را که ما امروزه «ماتریالیسم روش شناختی» می نامیم بپذیرد. گرچه، الجسر تاکیید داشت که نظریه داروین در زمان او هنوز ثابت نشده است، اما خوانندگان مسلمانش را آرام کرد و به آنان اطمینان داد که حتی اگر در آینده نظریه به قوت تایید شود، از آن آزاری به اسلام نخواهد رسید؛ بلکه برعکس، تا زمانی که جهان بینی توحیدی در پارادایم فرگشت حفظ شود، به آسانی آن را در خود جای خواهد داد.
در واقع، الجسر برخی از آیات قرآن را برای نشان دادن تطابق آنها (در اصول و قواعد) با فرگشت نقل قول کرد و حتی اشاره داشت که قرآن به آفرینش حیات از ماده بی جان اشاره داشته است. او علاوه بر این، تاکید داشت که از آنجا که خداوند قادر متعال است و خارج از زمان، برای او فرقی نمی کند که
جهان و هر چه در آن است به یکباره خلق شده باشد یا طی مراحلی آفریده شده باشد.[48]
اما او تردیدهای جدی در این مورد داشت که انسان ها هم در این پارادیم فرگشتی قرار می گیرند یا نه. از نظر او، قرآن به طور واضح در مورد آفرینشی خاص برای آدم سخن می گوید و علاوه بر این، بعید است علم بتواند روزی ماهیت معنوی انسان را، به ویژه در طرحواره فرگشتی گونه های ابتدایی و پیش تر توصیف کند. (باید این آیه قرآن را به خاطر داشت: «و آنها از تو در مورد روح می پرسند. بگو: روح امری از پروردگار من است و شما از آن جز اندک دانشی ندارید» (17:85)) با این وجود، او قبول کرد که اگر علم شواهد غیر قابل انکار در مورد فرگشت انسان ارائه دهد، مسلمانان چارهای جز پذیرش و پیروی از پارادیم فرگشت نخواهند داشت. در هر صورت، ایمان فرد به خدا به خظر نخواهد افتاد.
از میان شیعیان، ابوالمجید م. ر. اصفهانی (1943-1870) به سال 1914، «نقد فلسفه داروین» را نوشته که عنوانش اشاره به رد داروینیسم دارد. با این حال، عالم عراقی، در واقع نظریه فرگشت را نقض نکرد و بیشتر نگران وضعیت انسان بود. او این را درک کرده و بر این تاکید داشت که متون دینی تنها داستان های استعاری از آفرینش ارائه می کنند، اما با این وجود اصرار داشت که نمی توان و نباید حیوان را به عنوان خاستگاه آدمی پذیرفت. اصل اساسی او این بود که ماتریالیست ها تنها می توانند در مورد مسئله آفرینش و خاستگاه انسان گمانه زنی کنند، در حالی که مردم مذهبی می توانند به حقایق قطعی که در کتاب هایشان وجود دارد اعتماد نمایند.
در ترکیه، جایی که نظریه داروین توسط متفکران طرفدار غرب به عنوان ایدئولوژی ماتریالیستی که آنها در دهه های اول قرن بیستم پیشنهاد می کردند، مورد شناسایی قرار گرفته و معرفی می شد، علمای اسلام باید واکنش نشان می دادند. از این رو، احمد حمدی اکسکی (1951-1887) و سلیمان آتش (متولد 1933) مقاله های منتشر کردند که داستان آدم به عنوان خاستگاها انسان را تمثیلی می دانست که برای تعلیم مردم در باره جنبه های اساسی انسان، یعنی روح او، نقل شده است و ربطی به واقعیات تاریخی ندارد.[49] در واقع، اکسکی به این نکته اشاره کرد که در هیچ جای قرآن نمی توان اطلاعاتی در مورد این که آدم چه زمانی «آفریده» شده یافت و متون اسلامی در این مورد وارداتی از سنت های بنی اسرائیلی است که در جوامع اولیه اسلامی ترویج شده بودند. علاوه بر این، او به برخی اندیشمندان مسلمان اولیه اشاره می کند که ابراز کرده اند احتمالاً موجوداتی شبیه به انسان ها پیش از آدم روی زمین وجود داشته اند. در نهایت، اکسکی توانست برای دیدگاه هایش شواهدی در قرآن پیدا کند؛ وی به ویژه اشاره دارد به: آیه 71:17 که در آن خداوند از «رویاندن شما (انسان ها) از زمین»[50] (نباتاً در لغت یعنی مانند گیاهان) سخن می گوید و 3:33، که در آن آدم برتر از دیگر مخلوقات «انتخاب شده» (اصطفی) است.[51]
آتش، یکی از علمای مسلمان مورد احترام معاصر مقاله ای در مورد فرگشت در دانش نامه اسلام به زبان ترکی در سال 1973 منتشر نمود. او بر این تاکید داشت که قرآن می گوید که خداوند آفرینش انسان را از خاک «شروع کرد» (32:7)، که معنای ضمنی اش این است که آفرینش مدت زمانی به طول انجامیده است. در واقع، او فرگشت انسان ها را فرآیندی ادامه دار و بدون انتها می داند؛ زیرا قرآن هدف نهایی آفرینش انسان را تلاش آنها برای رسیدن به خدا (عبادت) می داند (51:56) ، بنابراین، روح/روان به تدریج به سوی پروردگارش بالا می یابد.[52]
در آخر، اسمائیل مظهر (1962-1891)، نویسنده مسلمان مصری، اولین فردی بود که اصل انواع داروین را ترجمه کرد. او این کار را طی مراحلی انجام داد: پنج فصل اول در سال 1918 چاپ شدند، چهار فصل دیگر در 1928 به انتشار رسیدند ولی اثر کامل تنها در 1964 به عربی به چاپ رسید. اسمائیل مظهر عقل گرا که بر جستجوی دانش در اسلام تاکید داشت، سازگاری کاملی میان فرگشت و دین مشاهده کرد و در ادامه زندگی خود صفحات زیادی در این رابطه نگارش کرد.
در واقع در دهه های پس از انتشار نظریه فرگشت، در میان متفکران مسلمان طیف گسترده ای از دیدگاه ها در برابر داروین وجود داشت؛ اما ضیادت این واکنش ها را به طور کلی، کم و بیش، پذیرش نظریه می داند که به صورت «خرد و خواست خدا» تفسیر شد. از نظر او «نویسندگان مسلمان مجوزی مذهبی برای علم داروین تهیه کردند.»[53] او نتیجه می گیرد: «اگر فردی چنین عبارتی بنویسد: «فرگشت تحت کنترل خداوند اتفاق افتاد»، «جهان برای هدفی آفریده شده» و «ماتریالیسم [یعنی طبیعت گرایی] فکری بی طرفانه است»، از حمایت کامل متفکران عرب، مسیحی یا مسلمان، برخوردار خواهد شد.[54] او در ادامه می گوید: «آیا میان متفکران عرب مسلمان و مسیحی در رابطه با نظریه فرگشت داروین تفاوت وجود داشت؟ یافتن پاسخ دشوار نیست. با وجود آن که هر دو پذیرای داروینیسم بودند، این پژوهش نشان می دهد که مسلمانان عرب در مقایسه با مسیحیان عرب آمادگی بیشتری برای قبول فرگشت داروین داشتند.»[55]
اخیراً در مقاله ای مظفر اقبال (که شخصی ضد فرگشت است) به تعدادی از علمای مسلمان مشهور و/یا مورد احترام از دهه 1880 تا دهه 1970 اشاره می کند که فرگشت گرایان توحیدی بوده اند. محمد عبده، سید احمد خان، عبدالله یوسف علی، فضل الرحمان، آیت الله مرتضی مطهری، آیت الله بهشتی، جواد باهنر، موریس بوکای، محمد حمیدالله، محمد اقبال و دیگران.[56]
در مقابل، ویژگی اواخر قرن 20 و اوایل قرن 21 در جهان اسلام، ریشه دواندن گونههای به شدت بنیادگرا و نصگرا از دین است. و به همین دلیل است که اکثریت مسلمانان امروزه از جمله نخبگان، چه در دانشگاه های مدرن تحصیل کرده باشند چه در حوزه، کم و بیش فرگشت را حداقل در رابطه با انسان ها انکار می کنند. خیلی به ندرت متفکران عرب/مسلمان، از جمله دانشمندان عرب/مسلمان، دیدگاه های طرفدار فرگشت ابراز می کنند.
اما، یکی از استثناهای نادر، متفکر سوری محمد شهرور است که رویکرد قرآنی بسیار جالبی نسبت به مسئله فرگشت انسان اتخاذ کرده است. او با متفاوت دانستن عبارات «بشر» و «انسان» آغاز می کند که اغلب هر دو به معنای «انسان» به کار می روند. شاهین بعدها –احتمالاً بدون اطلاع از ایده های شهرور- (چنان که دیدیم) قائل به این تمایز شد.[57] این دو عبارت به مراحل مختلفی در فرگشت انسان اشاره می کنند. در واقع، او با بررسی داستان آدم در قرآن نشان می دهد که هرگاه کلمه انسان مورد استفاده قرار گرفته است دلالت ضمنی آن «درک» (توانایی ذهنی) و «ادراک انتزاعی» (به ویژه در مورد مقولههای متافیزیکی) و «هوشمندی» است. در مقابل، کلمه بشر تنها در زمینه آفرینش گونه ها، پیش از آن که تبدیل به انسان شده و توانایی فکر کردن پیدا کرده به کار برده شده است. به طور ساده می توان گفت که شهرور می خواهد بشر را هم سان با نخستینیان[58] (یا حتی هومو (رده انسان)[59]( معرفی کند و انسان را مترادف با انسان مدرن بداند. شاهد او برای این ایده، این فکت است که در قرآن از «دمیده شدن روح الهی» در نخستینیان/هوموها سخن رفته است (آیات را ادامه ببینید). علاوه بر این، شهرور به نکته ای مهم در استفاده از کلمات جعل (ساختن) و خلق (آفریدن) در یکی از آیات کلیدی اشاره می کند. او سپس داستانی در مورد فرگشت انسان بر اساس آیات قرآن می سازد که با نظریه مدرن سازگاری کامل دارد.
یک استثنای مهم دیگر رعنا دجانی[60]، زیست شناس ملکولی اردنی است که اخیراً به شدت به دفاع از سازگاری اسلام با علم مدرن و به ویژه با فرگشت برخاسته است.
اخیراً، شیخ یوسف القرضاوی که شاید بانفوذترین عالم مسلمان سنی دهه اخیر محسوب شود، به بازگویی دیدگاه هایی پرداخت که الجسر بیش از یک سده پیش مطرح کرده بود. القرضاوی گفته: «حتی پژوهش در مورد آغاز آفرینش تا زمانی که فرد به یاد داشته باشد که دارد به بررسی آفرینش می پردازد یعنی آفریدگاری در کار است [در اسلام مجاز است]… حتی اگر ما فرض کنیم که گونه ها از گونه ها [ی دیگر] تکامل یافته اند، این اتفاق تنها با اراده خداوند و بر اساس قوانین آفریدگار بوده است… اگر نظریه داروین اثبات شود، می توانیم آیات قرآنی بیابیم که مطابق با آن باشد.»[61]
در واقع، برخی علما در قرآن امکان تطابق نظریه فرگشت را هم در بخش زیست شناختی و هم در بخش انسانی پیدا کرده اند، به طور مثال، «و ما هر چیز زنده را از آب آفریدیم» (21:30)، «خداوند همه حیوانات را از آب آفریده است. از میان آنان (نوعی) روی شکم می خزند، (نوعی) روی دو پا راه می روند و (نوعی) روی چهارپا راه می روند. خداوند هر چه را بخواهد می آفریند. آگاه باشید! خداوند هر کاری بخواهد می تواند بکند.» (24:45)، «و او شما را طی مراحلی آفرید…» (71:14)، و «و او کسی است که شما را از گل آفرید و سپس زمانی را معین کرد…» (6:2).
مسائل الهیاتی
با مروری که بر دیدگاه های مسلمانان در مورد نظریه فرگشت داروین انجام شد، می توان دید برخی مسائل الهیاتی، به طور آشکار یا ضمنی، مورد بررسی قرار گرفتند. دو مورد زیر، با اختلاف زیادی مهم ترین موضوعات برای متفکران مسلمان هستند:
- آیا جایی برای خدا، آفریننده، در پارادایم فرگشت وجود دارد؟ آیا «فرگشت» جهان بینی ماتریالیستی ندارد؟ در همین راستا معنای این که خداوند چیزها را «آفریده» چیست؟
- آیا جایی برای آدم در سناریوی فرگشت انسان وجود دارد؟ آیا قرآن به روشنی و به طور واضح بیان نمی کند که آدم انسانی کامل بود که بدون پدر و مادر یا نیاکان در «بهشتی» متافیزیکی آفریده شد؟
علاوه بر این ها، موضوعات دیگری هم گاه گاه در بحث های اسلامی در مورد فرگشت مطرح می شوند، که به این میزان از اهمیت نیستند:
- اگر تاریخ زندگی روی زمین نشان دهنده انقراض هزاران و حتی میلیون ها گونه باشد، آیا این را می توان چون زیاده روی و اسراف (آفریدگار) در نظر گرفت یا می توان آن را (به طور منسجم) در جهان بینی اسلامی درک کرد؟
- آیا تئودیسه («مسئله شر») با فرگشت تشدید می شود یا توضیح داده می شود؟
- آیا «گونه ها» واحدهای زیستی با تعریف دقیق هستند؟ آیا آنها معین و از این رو در جهان بینی اسلامی اهمیت دارند؟ آیا در این حالت فرگشت این ادراک را مخدوش خواهد کرد؟
- اگر تصادفی بودن نقش عمده ای در نظریه فرگشت دارد، آیا می توان آن را با طرح آفرینش الهی خداوندی آگاه به همه چیز آشتی داد؟
اولین مضمون اصلی در گفتمان اسلامی در رابطه با فرگشت جایگاه آفریننده در این پارادایم نو است. در واقع، سید حسین نصر اصرار دارد که «قدرت آفرینندگی، چنان که قرآن هم آن را به روشنی نشان می دهد، تنها متعلق به خداوند است و نه ماده.»[62] چنان چه پیش تردیدیم، او هر درک «توحیدی» از فرگشت را «حتی بدتر از نظریه کاملاً زیست شناختی فرگشت» می داند «زیرا [چنین درکی]، در عین حالی که ادعا دارد به خدا باور دارد، در معنای الهیاتی خداوند را از دخالت در آفرینش منع می کند.»
اما مفهوم «آفرینش» به خودی خود، مفهومی مبهم و مناقشه برانگیز است. در واقع، این که خداوند چیزها را «آفریده» است به چه معناست؟ آیا ضرورتا به این معناست که اشیا یا موجودات زنده از هیچ و به یک باره آفریده شدند؟ برخی از صاحب نظران به آیه 29:20 که در آن «آفرینش» به عنوان فرآیندی توصیف شده که «آغازی» دارد اشاره می کنند: «بگو: در زمین سیر کنید و بنگرید که چگونه خدا موجودات را آفریده سپس، آفرینش بازپسین را پدید می آورد زیرا خداوند بر هر چیزی تواناست.» علاوه بر این، در 39:6، خداوند رشد جنین آدمی را با این عبارات توصیف کرده است: «او شما را در رحم های مادرانتان در مراحلی می آفریند» یا اگر لغت به لغت از عربی ترجمه شود (چنان که مارمادوک پیکتال[63] انجام داده) چنین است: «او شما را در رحم های مادرانتان آفریده است، آفرینش پس از آفرینش.» علاوه بر این، اندیشمندان دیگر اشاره کرده اند که با وجود این که مسلمانان باور دارند که خداوند هرگز آفرینش را متوقف نمی کند، در هیچ جای طبیعت هرگز مشاهده نمی کنیم که خداوند چیزی را به طور یک باره بیافریند.
دومین موضوع مهم برای مسلمانان، جایگاه آدم است. همان طور که پیش تر اشاره کردیم، اغلب علمای مذهبی معاصر، داستان آفرینش آدم را نشان دهنده آفرینش جدا و ویژه انسان کامل اولی می دانند و بسیاری اصرار دارند که این اتفاق در مکانی متافیزیکی یعنی «بهشت» روی داد. از این رو، برای بسیاری از علما درک این غیرممکن است که گونه هایی پیش از آدم وجود داشته اند و یا حتی ممکن است آدم ها و دودمان های مختلفی بوده اند که در نهایت ناپدید شده اند (مانند نئوآندرتال ها، انسان جاوه ای). در نتیجه، اغلب علمای مسلمان نظریه فرگشت را، حداقل در مورد انسان ها، رد می کنند.
این تعارض به دلیل تفسیر لفظی متون دینی است. جلاجل می نویسد: «اصلی که اینجا برقرار است این است که تا زمانی که ممکن است یک متن باید بر اساس معنای ظاهری آن درک شود.»[64] او با قطعیت نتیجه می گیرد: «این نتیجه از شواهد متنی به وضوح حاصل می شود: آدم توسط خدا به طور مستقیم از خاک آفریده شد. آدم و همسرش هر دو توسط خدا بدون عاملیت والدین آفریده شدند.» او اضافه می کند که: «تمام صاحب نظران سنتی به این نتیجه رسیده اند.»[65] شیخ بن باز (مفتی اعظم پیشین عربستان سعودی) به طور مشابه بر این هم اصرار دارد که حدیث معروفی که آدم را 60 ارش (71 متر) می داند هم باید به طور لفظی حقیقی در نظر گرفته شود.
در مقابل این دیدگاه، محمد عبد الحلیم، مترجم و مفسر معاصر قرآن که بسیار مورد احترام است، «زبان استعاری معلوم قرآن» را کم اهمیت در نظر گرفته و می گوید: «در روایت قرآن، حتی جزئیاتی مانند این که خدا آدم را به دست خودش آفرید و تعداد روزهایی که برای آفرینش زمین و آسمان ها صرف نمود باید بر اساس تعلیمات خود قرآن، نمادی و سمبلیک در نظر گرفته شوند زیرا در جای دیگری در قرآن گفته شده است که «هیچ چیزی مانند خدا نیست» (42:11؛ 5:103؛ و 112:3) و «و فرشتگان و روح در روزی که پنجاه هزار سال طول می کشد به [سوی خدا] بالا می روند. (70:4)»[66]
در استدلالی دیگر، شیخ الحداد، فرگشت انسان را به این دلیل که آدم پیامبری شریف بود رد می کند. او می نویسد: «تایید این فرضیه که انسان ها فرگشت یافته اند، باعث الزام به باورهای نکوهیده ای در مورد پیامبر شریف آدم (سلام الله علیه) میشود که پدر و مادر او میمون یا میمون نما بودهاند! این توهین به مقام پیامبری است که ادعا شود بوزینه های انسان نما از آدم نگهداری می کردند. آیا پدر و مادر آدم می توانستند حرف بزنند یا فقط خرناس می کشیدند؟»[67]
برای بسیاری از علما آشتی دادن ماهیت معنوی آدم و انسان ها و فرگشت از میمون ها دشوار است. استدلالی مشابه، «مثال خدای[68] اسلامی» است؛ محمد نبی بیان کرد که «خداوند آدم را به مثال و شکل خود آفرید» که همواره به عنوان اشاره به توانایی های معنوی انسان تفسیر شده است. البته این امر به مسئله ماهیت روح می انجامد که مسلمانان (با پیروی از قرآن) از تلاش برای تعریف آن اجتناب کرده ولی آن را ویژگی ای مختص به انسان (غیرحیوانی) در نظر می گیرند. بنابراین، بسیاری از مسلمانان به این نتیجه می رسند که حداقل برخی از جنبه های انسان به صورتی غیرفرگشتی آفریده شده اند.
درست است که پذیرش پارادایم فرگشت انسان با دیگر گونه ها مشتمل بر درکی جدید از آدم و داستان آفرینش انسانیت خواهد بود. در دوران طلایی تمدن اسلامی و دوران مدرن، اقلیتی از علمای مسلمان اصرار داشته اند که داستان های آفرینش را در قرآن، از جمله داستان آدم را، می توان استعاری در نظر گرفت؛ یا این که «بهشتی» که در قرآن در داستان آفرینش به آن اشاره شده «باغی» روی زمین است (در واقع، کلمه قرآنی-عربی «جنه» در داستان های دیگر قرآن صرفاً معنای «باغ» می دهد)؛ یا انسان هایی پیش تر از آدم وجود داشته اند[69]، که اولین موجودات آگاه به خدا (معنوی )ای بوده اند که روی زمین قدم گذاشته اند. در واقع، شهرور قسمت های مختلف داستان آدم و فرزندانش را در قرآن به گونه ای بازسازی کرده است که همخوان با مراحل مختلف فرگشت انسانی باشد:[70]
- راست ایستادن هومونید ها (گونه انسان) (روی دوپا ایستادن): سوره الانفطار، 8-6
- پیدایش زبان: سوره الرحمن، 4-3
- آموختن دفن مردگان، سوره المائده، 31
- قربانی/نذر کردن: سوره المائده، 27
- رشد معنوی: سوره المائده 27
- لباس/پوشاندن بدن: سوره الاعراف، 27
- در نهایت، وحی، تبدیل شدن انسان به جانشین خداوند روی زمین و «هبوط» آدم و حوا از «بهشت»
سومین موضوع عمده که الهیات اسلامی در مواجه با فرگشت با آن روبه رو می شود تئودیسه (رنج، قتل، شر و انقراض) است.
دبلیو. مونتگمری وات (2006-1909)، اسلام شناس معروف، مقاله خود با عنوان «رنج در اسلام اهل سنت» را این گونه آغاز می کند: «نویسندگان مختلفی اشاره داشته اند که اسلام برخلاف مسیحیت و یهودیت، توجه کمی به مسئله تئودیسه داشته است.» او چند صفحه بعد اضافه می کند که :«به اطمینان جریان اصلی اسلام سنی از موضوع تئودیسه اجتناب کرده است.» او برای روشن کردن اهمیت موضوع به تاکید بر رنج گیج کننده کودکان و حیوانات پرداخته و یه برخی از پاسخ هایی که به آن داده شده است از جمله پاسخ هایی که رضایت بخش نیستند اشاره می کند: به ویژه اگر رنج کودکان با اجازه ورود آزادانه آنان به بهشت «جبران» می شود، چه چیزی می تواند کشتن مداوم و انقراض حیوانات را جبران کند؟[71] وات به ما یادآوری می کند که قرآن داستان هایی را نقل می کند که به روشنی برای تعلیم دادن این آموزه به مسلمانان هستند که توضیحات ظاهری برای کارهایی که در جهان اتفاق می افتند می توانند اغلب بسیار اشتباه باشند؛ به طور مثال، داستان موسی و مرد دانا که اغلب خضر نبی در نظر گرفته می شود (کهف: 82-65). به عبارت دیگر، مردم نباید اجازه بدهند که درد و رنج ظاهری آنها را به طور غیرضروری ناراحت کند.
در مقابل، ما می دانیم که داروین ایمانش را به این دلیل از دست نداد که نمی توانست خداوند آفریننده را در پارادایم فرگشت ببینید یا چون نمی توانست میان فرگشت انسانی از نخستیان و آدم آشتی برقرار کند، بلکه ایمانش را از دست داد چون نمی توانست وجود خدایی قادر متعال و رحمان رحیم را بپذیرد که چنان جهانی انباشته از رنج و کشتار انسان ها و حیوانات آفریده است. در واقع، ایان باربور، فیلسوف پیشرو فقید علم و دین، دلالتهای مهم الهیاتی در این تئودیسه کلی در طبیعت مشاهده نمود: «به نظر چنان کوچه های بن بست و گونه های منقرض شده و رنج و درد فراوان و هدر رفتن و اسراف زیادی [در جهان] وجود دارد که نمی توان هر واقعه ای را به طور جزئی به خدا منتسب کرد.»[72]
جلاجل، در جبهه مسلمانان موضوع درد و رنج، انقراض، و هدر رفتن و اسراف را از دیدگاه «سنتی» الهیات اسلامی مورد بررسی قرار داده است. بررسی او را می توان در این دو نکته خلاصه کرد: 1) مسلمانان، یا انسان ها به طور کلی، نمی توانند آفرینش خدا و نقشه او را متصور شده و در نتیجه مورد سوال قرار دهند؛ و 2) گونه های جانداران مانند انسان ها، ملت هایی هستند که خداوند هر ملتی را که بخواهد با ملت دیگری جایگزین می کند.
جلاجل در مورد مسئله تئودیسه نظریه اشعری در مورد اکتساب اعمال را نقل می کند: «گرچه خداوند اعمالی را می آفریند که در رابطه با افرادی که آنها را انجام می دهند می توان آنها را به عنوان شر توصیف نمود، شر را نمی توان به خدا نسبت داد. شر منتسب به فردی است که آن را اکتساب می کند.»[73] او این [نظریه] را در مورد مسئله شر با نقل قول از افرادی مانند ابی العز به کار می برد: «مشیت خداست که گناه وجود داشته باشد اما او آن را دوست ندارد و از آن خوشنود نیست، و به آن امر هم نمی کند.»[74]
نظریه اشعری همیشه شر را صرفاً محدودیت دیدگاه آدمی در نظر می گیرد؛ به عبارت ساده تر «شر» آن چیزی است که فرد می بیند، و در واقع بسیاری از اعمال دور و بر ما که ممکن است ما را شوکه کنند شاید وقتی به آنها از زاویه ای بازتر و چارچوب زمانی طولانی تر نگریسته شود معلوم شوند که هدفمند و سودمند بوده اند. فرد همواره باید به یاد داشته باشد که راه و اهداف خدا اغلب رازآلود هستند. علاوه بر این، الهیات اشعری بر این تاکید دارد که خداوند مقید به هیچ قاعدهای (چه اخلاقی، چه غیر آن) نیست و کاملاً آزاد است که هر طور بخواهد عمل کند؛ حتی کارهایی را انجام دهد که در این جهان به نظر ما ظالمانه یا شر می رسند. مسئله در تلاش ما برای فهم همه چیز با عقل و معیارهای بشری است. در مقابل، الهیات معتزله بر این عقیده بود که هر چیزی در جهان (آفریده، شیء، عمل) دارای «دلیلی وجودی است… که در نهایت برای انسان ها سودمند» است.[75]
سرانجام، برخی الهیات دانان مسلمان به بررسی موضوع تصادفی بودن پرداخته اند.
موسسه (رسمی) فتاوی مصر، در فتوایش علیه فرگشت داروین، با اشاره به آیه 54:49، «همانا ما همه چیزها را با اندازه آفریدیم»، مخالفت خود را با «تصادفی بودن» که به نظر ذاتی نظریه فرگشت است، نشان می دهد.
پژوهشگر مسلمان معاصر آمریکایی، نوح کلر، فرگشت را بر اساس دلایلی که یکی از آنها موضوع «تصادفی بودن» است، رد می کند. او می نویسد: «از نقطه نظر توحید اسلامی هیچ چیزی به طور تصاوفی رخ نمی دهد. «طبیعت مستقل» وجود ندارد و هر کسی که به یکی از این دو باور داشته باشد ضرورتاً خارج از قلمروی اسلام است.»[76] علاوه بر این، او حکم می کند که «فرقی نمی کند که فرآیند را به خدا منتسب کنیم یا به «طبیعت»، به هر حال کفر خواهد بود، زیرا نافی حقیقت آفرینش خاص آدم است که خداوند آن را در قرآن آشکار کرده است.»
شیخ الحداد، استدلال «تصادفی بودن» (یا «بخت و اقبال») را موضوعی می داند که از هر گونه پذیرش احتمالی فرگشت جلوگیری می کند: «با تایید نظریه های ناموجه فرگشت انسان، ما شانس را آفریننده در نظر می گیریم، زیرا هر آنچه آفریده شده، تنها به این دلیل وجود دارد که شانس چنین تصمیمی گرفته است. اما خدا می گوید «آیا آنها برای خدا شرکایی قائل می شوند که مانند او آفرینشی داشته است، تا (هر دو) آفریده ها به نظر آنها مشابه باشد؟ بگو، خداوند آفریننده همه چیزهاست؛ او یکتاست و در برابرش نمی توان مقاومت کرد.»[77]
بحث جلاجل در مورد تصادفی بودن یا آنچه او «بخت و اقبال و جبرگرایی» می خواند، یکی از موارد نادر از بحث های جدی در این مورد در زمینه فرگشت است. او ابتدا به این اشاره می کند که رخدادهای مبتنی بر بخت و اقبال، مانند شیر یا خط سکه، دارای الگویی قاعده مانند هستند که تجویز و تعریف شده است. او سپس اصرار می کند که این الگو است که دارای اهمیت است نه رخدادهای موردی منفرد. او می نویسد: «از آنجایی که الگوهای بخت و اقبال در جهان وجود دارند، به این معناست که خداوند می تواند چنان الگوهایی را هر جا و هر زمانی که بخواهد در فرآیندهای طبیعی آشکار نماید. بنابراین، از چشم انداز الهیاتی نباید هیچ اعتراضی به ایده مشاهده بخت و اقبال به عنوان امری که نقشی حیاتی در فرگشت زیست شناختی بازی می کند، وجود داشته باشد.»[78]
با وجود این، عدم موفقیت جلاجل در استفاده از فیزیک کوآنتم و فرآیندهای ذاتاً احتمالی آن، پاسخی به مسئله جبری بودن جهان فیزیکی نمی دهد. در واقع، برای او مهم است که دیدگاهی فیزیکی بر امکان معجزات خدشه وارد نکند و خداوند آزاد باشد که هر طور که می خواهد رفتار کند؛ بدون این که حتی نیاز به درک ما از آن اعمال وجود داشته باشد. او می نویسد: «گذشته از معجزات، این بدین معنا نیست که جهان در سطح تجربی جبرگرا باشد… به همان اندازه ممکن است که خداوند بخواهد در برخی موارد به گونه ای رفتار کند که در برابر تلاش انسان ها برای پیش بینی مقاومت کند. به طور خلاصه، خدا هر کاری که دوست دارد می کند.»[79]
همان طور که پیش تر بیان کردم، وقتی الهیات محافظهکارانه اشعری مورد قبول واقع شود، فوق العاده دشوار خواهد بود که جهانی را در نظر گرفت که علم در آن پذیرفته شده و استنتاجهای الهیاتی معقول از علم در آن صورت پذیرد.
مهم ترین موضوعات و روش شناسی ها
دانش پژوهان و اندیشمندان مسلمان به موضوعات مختلفی در رابطه با نظریه فرگشت داروین پرداخته اند. در برخی موارد، آنها موضوعات را از چشم انداز الهیاتی که خوب و جزئی برنامه ریزی شده مورد بررسی قرار داده اند و به طیفی از دیدگاه ها رسیده اند، اما در بعضی موارد آنها نظریه یا حداقل بخش انسانی آن را با منشی ارتجاعی و تحقیرآمیز رد نموده اند.
الگوهای اصلی که در دیدگاه های مسلمانان منکر فرگشت به آنها می توان برخورد را این گونه می توان خلاصه کرد:
- فرگشت در بهترین حالت یک نظریه و در بدترین حالت یک دگما است؛ در واقع، فرگشت فلسفه ای ماتریالیستی، نه علم (در نظر گرفته شده) است؛ نباید آن را واقعیتی اثبات شده در طبیعت محسوب کرد.
- نظریه داروین به خدا به عنوان منبع فرآیند فرگشت اشاره نمی کند و باید به هر پدیده ای در طبیعت (به طور مثال تحولات) به عنوان اعمالی که خدا مسبب آنها و تاثیرگذار بر آنهاست نگریسته شود؛ نه به عنوان رخدادهایی تصادفی یا طبیعت گرایانه.
- این نظریه با داستان آفرینش آدم در قرآن هم خوانی ندارد. انسان ویژه است، او جانشین خدا روی زمین است و مسلمانان نباید به هیچ وجه این ایده را بپذیرند که انسان ها از نیاکانی غیرانسان تکامل یافته اند.
- موضوعات آفرینش و خاستگاه، موضوعاتی هستند که نمی توان آنها را با عقل دریافت (این آیه از قرآن معمولاً در این زمینه نقل می شود: «من آنها [ابلیس و نسلش] را در پدید آوردن آسمان ها و زمین شاهد نگرفتم، و نه در آفرینش خودشان؛ و نه هرگز بر آن هستم آنهایی را که [دیگران را] گمراه می کنند به مددکاری ام انتخاب کنم.» (کهف، 51).
اما در پس این استدلال های صریح، مسئله مهمی وجود دارد که آیا علم یا دانش عقلی می تواند بر استدلال ها و باورهای الهیاتی غلبه بیابد. آیا علم قدرت و مرجعیتی بالاتر از متون مقدس دارد؟ برای سنت گرایان و به ویژه برای نصگرایان پاسخ قطعاً منفی است؛ در واقع [رابطه] باید برعکس باشد: متون مقدس می توانند و باید برای کنار گذاشتن «نظریه ها» -صرف نظر از شواهدی که در تایید آنها وجود دارد- مورد استفاده قرار بگیرند.
برای علمای مسلمان که علم و دانش عقلی را جدی در نظر گرفته و قبول دارند که شواهد قطعی علمی می توانند گاه برای امور واقع وجود داشته باشند، و در صورت وجود شواهد قطعی انتخاب دیگری جز پذیرش کامل آن و تغییر تفسیر متون بر اساس آنها وجود ندارد. الجسر جز این دسته از علمای مسلمانان است و روش شناسی که تجویز کرده را می توان این گونه خلاصه کرد:
- نظریه ها و توسعه های علمی به طور معمول در مقوله «مجاز» در اسلام قرار می گیرند مگر آن که به طور صریح با متنی دینی تعارض داشته باشند.
- چنان که اصول اسلامی شناخته شده عنوان می کنند، متون دینی صریح و روشن راجع به اصول اعتقادی (دگماهای) اسلام در تعارض با استدلال های عقلی نیستند –و نمی توانند باشند.
- مسلمانان بایستی با درکی لفظی از متون مقدس شروع کنند و تنها در صورتی که درک لفظی از متن در تعارض با استدلال عقلانی معین و مورد پذیرشی باشد، آنگاه می توان به تفسیر هرمنوتیکی (تأویل) متن (با استفاده از روش های هرمنوتیکی مورد قبول) دست زد؛ زیرا، استدلال های عقلانی متقاعدکننده را نمی توان بدون زیر سوال بردن روشی که ایمان از طریق آن به دست آمده، نادیده گرفت.
- در صورت نبود نص در مورد یک موضوع مشخص، باید به بررسی هدف و نتیجه نهایی آن پرداخت و چنین کاری شامل صلاحیت و تلاشی دوگانه، علمی و مذهبی، است.
- چنین فرآیند معقول، انعطاف پذیر و دیالکتیک، همراه با تکیه بر اصول دگرگونی ناپذیر و درک سازش پذیر از بسیاری از موضوعات، اموری هستند که در اسلام قوت، دوام و ربط به هر دوره و موضوعی را ایجاد می کنند.
- در رابطه با مساله فرگشت انسان، باید به یاد داشت برخی علمای مسلمان عنوان کرده اند که بهشت آدم ضرورتاً بهشتی آن جهانی نبوده و تا زمانی که مردم قبول داشته باشند که خداوند همه چیز را، از جمله انسان ها را، آفریده است، خود فرآیند مهم نیست. در واقع، فرگشت در نظر مسلمانان باید با فرگشت در نظر ماتریالیست ها متفاوت باشد.
علاوه بر این، الجسر به اصول دوگانه ابن رشد هم پایبند است: 1) هماهنگی میان فلسفه/علم و وحی؛ و 2) ضرورت تأویل متون دینی (قرآن) هنگامی که معنای لفظی آنها منجر به مغایرت حقایق مورد قبول در مورد جهان می شود. او هم چنین تاکید می کند که برخی از جنبه های طبیعت را نمی توان (از نظر او) با ماتریالیسم توضیح داد، به طور مثال، ویژگی های ذاتی برخی قوانین و پدیده های مادی از این جمله هستند.
در میان علما، متفکران و افراد تحصیل کرده مسلمان از شدت بحث در مورد فرگشت کاسته نشده است. رشد سریع و پیشرفت آموزش در جهان اسلام در نیم سده گذشته همراه با شیوع فرهنگی جهانی با اینترنت و به ویژه شبکه های تلویزیونی ماهواره ای، موجب مرکزیت یافتن مبحث فرگشت (و در درجه بعد دیگر مباحث مرتبط با تعامل علم و دین) شده است. در واقع، هارون یحیی (و گروهش) فرگشت را به عنوان هسته کارزارشان با ماتریالیسم قرار داده اند که با استفاده از ترکیبی از ادبیات متعصب اسلامی و غربی هدفش رد نظریه هایی است که ماتریالیستی/آتئیستی در نظر گرفته می شوند. اکنون، مسلمانان به طور روزافزون عقیده شان را بیان می کنند که فرگشت فکتی واقعی درباره طبیعت است و نظریه جاری به طور کلی درست است، و بسیاری از آنها آن را سازگار با عقاید مذهبی شان می دانند. اما، اکثریت غالب مسلمانان، چه عموم مردم و چه نخبگان، از جمله جامعه علمای مذهبی هنوز هم یا بخشی از نظریه را (برای انسان ها) رد می کنند یا به طور کلی منکر آن هستند. در واقع، در بسیاری از موارد (چنان که مشاهده کردیم) فتاوی سختی علیه پذیرش فرگشت صادر شده اند.
برای از میان بردن این شکاف، به آموزش بیشتری نیاز است. اول، مهم است که افسانه ها و برداشتهای نادرست پیرامون فرگشت کنار گذاشته شوند؛ به ویژه ایده رایج که «انسان ها از میمون ها نشأت گرفته اند». دوم، مهم است که به تمام مخاطبان (دانش آموزان در مدرسه، دانشجویان دانشگاه، خوانندگان تحصیل کرده، علمای مسلمان) توضیح داده شود که فرگشت ضرورتاً دیدگاهی ماتریالیستی نیست؛ طرحی ایدئولوژیک نیست و در واقع، نظریه/فرضیه ای کاملاً علمی است که کارهای زیادی در رابطه با جنبه های مختلف آن از جمله شواهد تجربی/آزمایشی در حال انجام است. مهم تر این که گرچه واقعیات فرگشت را نباید انکار نمود، باید همین طور به بهبود دادن نظریه ای که آنها را توضیح می دهد، ادامه داد؛ و تفسیر فلسفی و الهیاتی از فرگشت می تواند الهیاتی (برای افراد خداباور) باشد. سوم، مفید است که نام و نقل قول هایی از علما و متفکران بزرگ مسلمان ذکر کرد که به بحث در مورد ایده فرگشت در جهان طبیعی و/یا انسان ها، چه در دوران قدیم و چه دوران مدرن، پرداخته اند. سرانجام، برای کاستن از نگرانی های جدی بسیاری از مسلمانان در مورد موضوعاتی که در بالا شرح داده شدند، باید در مورد استدلال های الهیاتی صحبت کرد و آنها را بررسی کرد.
.
.
برای مطالعه بیشتر
Clark, Kelly James. Religion and the Sciences of Origins: Historical and Contemporary Discussions. New York: Palgrave Macmillan, 2014.Find this resource:
Elshakry, Marwa. Reading Darwin in Arabic, 1860–1950. Chicago: University of Chicago Press, 2013.Find this resource:
Guessoum, Nidhal. Islam’s Quantum Question: Reconciling Muslim Tradition and Modern Science. London: I. B. Tauris, 2011.Find this resource:
Hameed, Salman. “Creationism and Evolution in the Islamic World.” In Science and Religion: New Historical Perspectives, edited by T. Dixon and G. Cantor, 133–152. Cambridge, U.K.: Cambridge University Press, 2010.Find this resource:
Howard, Damian. Being Human in Islam: The Impact of the Evolutionary Worldview. London: Routledge, 2011.Find this resource:
Iqbal, Muzaffar. “On the Sanctity of Species.” Islam & Science 4.2 (Winter 2006): 89–92.Find this resource:
Jalajel, David Solomon. Islam & Biological Evolution—Exploring Classical Sources and Methodologies. University of the Western Cape, 2009.Find this resource:
Keller, Nuh Ha Mim. “Islam and Evolution: A letter to Suleman Ali.” http://masud.co.uk/ISLAM/nuh/evolve.htm
Nasr, Seyyed Hossein. “On the Question of Biological Origins.” Islam & Science 4.2 (Winter 2006): 181–197.Find this resource:
Ziadat, Adel A.Western Science in the Arab World: The Impact of Darwinism, 1860–1930. London: Macmillan, 1986.
مشخصات مقاله:
Guessoum, Nidhal (2016) Islamic Theological Views on Darwinian Evolution. Oxford Research Encyclopedia of Religion.
.
.
[1] theodicy
[2] Salman Hameed, “Bracing for Islamic Creationism,” Science 322 (2008): 1637–1638; Saouma BouJaoude, Anila Asghar, Jason R. Wiles, Lama Jaber, Diana Sarieddine, Brian Alters, “Biology Professors’ and Teachers’ Positions Regarding Biological Evolution and Evolution Education in a Middle Eastern Society,” International Journal of Science Education 33.7 (2011):979–1000; Nidhal Guessoum, Islam’s Quantum Question: Reconciling Muslim Tradition and Modern Science (London:I. B. Tauris, 2011).
[3] وی استاد جانورشناسی در کالج دولتی آموزش عالی در مانسرای پاکستان است.
[4] شهاب الدین ندوی (و. 2002) عالم مسلمان هندی بود. او ده ها کتاب در مورد موضوعات مربوط به اسلام و علم و مباحث مدرن نوشت و در شبه قاره هند به شهرت رسید. در رابطه با فرگشت او کتاب The Creation of Adam and the Evolutionary Theory (New Delhi: Furqani Academy, 2001) را نوشته است.
[5] وحیدالدین خان (متولد 1925) عالم مسلمان هندی است. او در نوشته هایش بر مباحث مدرن از جمله علوم تمرکز می کند تا ارتباط و اهمیت اسلام را در دوران مدرن نشان دهد. او در کتاب God Arising در مورد فرگشت نوشته است: «برای صد سال این نظریه بر تفکر انسان غلبه داشته است. اما پژوهش های جدید نشان داده است که این نظریه راه فرارهایی دارد و در چارچوب آفرینش نمی گنجد. در برخی از موارد اساسی در نعارض با نظم جهان به طور کلی است.» نقل قول شده در :
Abdul Majid, “The Muslim Responses to Evolution,” published online by Hazara Society for Science Religion Dialogue, 2002.
[6] Abdelaziz Bin Baz, Nadhariat Darwin, Tatawwur al-Insan min Qird ila Insan (2004) (See References).
[7] Safar Al-Hawali, Ar-Rad ‘ala Nadhariat Darwin. Video available on YouTube, published April 28, 2014.
[8] آردی نام مستعار فسیل (ناقص) اسکلت آردیپیتکوس رادیموس (Ardipithecus ramidus) است که قدمتش به 4.4 میلیون سال پیش باز می گردد و دارای برهی ویژگی های خارق العاده (به ویژه انگشت پای جدا و لگن خاصره خاص) است که کاشفان و دیگر کارشناسان آنها را سازگار با یک نیای انسان-میمون، برخی ویژگی ها مربوط به انسان و برخی مربوط به میمون، در نظر گرفتند. این فسیل در 1994 کشف شد و نتایج کامل در سال 2009 منتشر شده و مورد توجه رسانه ها در سراسر جهان قرار گرفت.
[9] Abdul Majid Al-Zindani, Nadhariat Darwin Batat Khurafa (2009).
[10] Mohammed Metwally El-Shaarawy, Nadhariat Darwin (n.d.). Video available on YouTube.
[11] Mohammed Said Ramadan Al-Bouti, Kubra al-Yaqiniyyat al-Kawniyyah: Wujud al-Khaliq wa Wadhifat al-Makhluq (Damascus, Syria: Dar al-Fikr, 2004), 245.
[13] سید حسین نصر، ده ها کتاب و صدها مقاله منتشر کرده است؛ او اولین مسلمانی (از میان دو نفر) است که برای ارائه سخنرانی های بلندآوازه و بالارتبه گیفورد دعوت شده و در کتابخانه فیلسوفان در قید حیات معرفی شده است.
[14] Seyyed Hossein Nasr, “On the Question of Biological Origins,” Islam & Science 4.2 (Winter 2006), 181–197.
[15] form
[16] Nasr, 194.
[17] Nasr, 187.
[18] Nasr, 196.
[19] microevolution
[20] macroevolution
[21] theistic
[22] agnostic
[23] atheistic
[24] Nasr, 187.
[25] Muzaffar Iqbal, “On the Sanctity of Species,” Islam & Science 4.2 (Winter 2006): 89.
[26] هارون یحیی نام مستعار عدنان اکتر، رئیس گروه BAV، موسسه پژوهش و علم در ترکیه است که در سال 1991 آغاز به کار کرد. صدها کتاب با نام او به ده ها زبان در سراسر جهان چاپ شده است که کتاب بدنام اطلس آفرینش (2006) از آن جمله است. این گروه هم چنین کمپین های قوی در میان مسلمانان و غیرمسلمانان انجام می دهد که شامل مجلات با کیفیت بالا و ارزان قیمت، کانال تلویزیونی، دی وی دی های فراوان و دیگر مطالبی است که به طور رایگان توزیع می شوند.
[27] The Evolution Deceit: The Scientific Collapse of Darwinism and Its Ideological Background
[28] The Disasters Darwinism Brought to Humanity
[29] New Fossil Discovery Sinks Evolutionary Theories
[30] Harun Yahya, Allah Is Known Through Reason (New Delhi: Goodword, 2003), 101.
[31] Yahya, 105.
[32] progression
[33] Yahya, 108.
[34] Harun Yayha, Atlas of Creation, Vol. 2, 13th ed. (Istanbul, Turkey: Global Publishing, 2008), 820.
[35] Harun Yahya, The Evolution Deceit: The Scientific Collapse of Darwinism and Its Ideological Background(n.d.), 142.
[36] در یادداشت کوتاه خودزندگی نامه نوشت همراه با این مقاله، شیخ میثم الحداد خود را «فقیهی می داند که به عنوان قاضی در شورای شریعت اسلامی (بریتانیا و ایرلند) مشغول به کار است… [او] هم چنین عضو بسیاری از شوراهای موسسات اسلامی به طور عمده در بریتانیا و سراسر جهان است.»
[37] این دستور الهی چند بار در قرآن داده شده است: به طور مثال «چون به چيزى اراده فرمايد كارش اين بس كه مى گويد باش پس [بى درنگ] موجود مى شود.» (سوره یس، آیه 82)
[38] Shaikh Haitham Al-Haddad, “The Prophet Adam and Human Evolution” (2011).
[39] Al Haddad, “The Prophet Adam.”
[40] یادداشت کوتاه زندگی نامه وی روی جلد کتابش، او را این گونه معرفی می کند: «داود سلیمان جلاجل مشاور مرکز مطالعات محیط زیست، آّب و بیابان شاهزاده سلطان دانشگاه شاه سعود در ریاض، عربستان سعودی است. پیش از آن او در دارالعلوم در کیپ تان افریقای جنوبی استاد الهیات اسلامی و نظریه حقوق بود.
David Solomon Jalajel, Islam & Biological Evolution—Exploring Classical Sources and Methodologies (Western Cape: University of the Western Cape, 2009).
[41] Jalajel, 6.
[42] Jalajel, 149, 157.
[43] Jalajel, 150.
[44] transformationism
[45] Adel A. Ziadat, Western Science in the Arab World: The Impact of Darwinism, 1860–1930 (London: Macmillan, 1986), 25.
[46] transmutation
[47] Ziadat, 25
[48] Marwa Elshakry, “Muslim Hermeneutics and Arabic Views of Evolution,” Zygon 46.2 (June 2011): 330–344.
[49] Veysel Kaya, “Can the Quran Support Darwin? An Evolutionist Approach by Two Turkish Scholars After the Foundation of the Turkish Republic,” The Muslim World 102.2 (2012): 357–370.
[50] محمد اسد –نویسنده و عالم مشهور که به اسلام روی آورد- در کتابش با عنوان پیام قرآن در زمینه ترجمه و نفسیر قرآن، در مورد این آیه چنین می نویسد: «این عبارت معنایی دوگانه دارد. در مورد اول، به تکامل بدن انسان به طور انفرادی از همان موادی –زنده یا بی جان- اشاره دارد که رو و زیر زمین پیدا می شوند: و دی این معنا به توضیح بیشتر در مورد آفرینش فردی انسان «در مراحل متوالی» که در آیه 14 به آن اشاره شده است، می پردازد. دوم این که آیه به تکامل انسان ها به عنوان یک نوع اشاره دارد که از ابتدایی ترین ارگانیسم هایی که روی زمین می زیستند آغاز شده و به تدریج به مراحل رشد و توسعه بالاتر ارتقا یافته تا در نهایت به پیچیدگی جسمی، ذهنی و روحی که در انسان ها شاهد آنها هستیم رسیده است.»
Muhammad Asad, The Message of the Qur’an (Bristol, UK: The Book Foundation, 2002, 1024, n. 10.
[51] Kaya, “Can the Quran Support Darwin?”
[52] همان
[53] Ziadat, Western Science, 121.
[54]همان , 127.
[56] Iqbal, “On the Sanctity of Species,” 89.
[57] Muhammad Shahrour, Al-Kitab wal Qur’an: qira’a mu’asirah (Damascus, Syria: Al-Ahaly, 1990), 281–285.
[58] hominid
[59] Homo
[60] دجانی اخیراً به عنوان یکی از 20 زن تاثیرگذار علمی در جهان اسلام شناخته شده و در CEO Middle East’s list 100 زن قدرتمند در جهان عرب مقام 13 را کسب کرده است.
[61] Yusuf Al-Qaradawi, Al-Shari’ah wal Hayat, 2009.
[62] Nasr, “On the Question of Biological Origins,” 186.
[63] مارمادوک پیکتال (1875-1936) عالمی مسلمان است (که نام محمد را پس از روی آوردن به اسلام پذیرفت) و به خاطر ترجمه بسیار مورد قبولش از قرآن به شهرت رسید.
[64] Jalajel, Islam & Biological Evolution, 31.
[65] ،همان 49–50.
[66] Muhammad Abdel Haleem, Understanding the Qur’an: Themes and Style (London: I.B. Tauris, 1999), 131.
[67] Al-Haddad, “The Prophet Adam and Human Evolution.”
[68] Imago Dei
[69] بسیاری از صاحب نطران اصرار دارند که آیه «خداوند به فرشتگان گفت: من می خواهم بشری (انسان/موجودی انسان نما) از خاک خلق کنم. و زمانی که من او را ساختم و از روح خود در او دمیدم، در برابر او سجده کنید…» (سوره ص، 72-71) به سادگی به معنای وجود موجوداتی پیش از آدم است.
[70] Shahrour, Al-Kitab wal Qur’an, 290–300.
[71] W. Montgomery Watt, “Suffering in Sunnite Islam,” Studia Islamica 50 (1979): 5–19.
[72] Ian G. Barbour, When Science Meets Religion (San Francisco: HarperSanFrancisco, 2000), 112.
[73] Jalajel, Islam & Biological Evolution, 144.
[75] Eric L. Ormsby, Theodicy in IslamicThought: The Dispute over Al-Ghazali’s “Best of All Possible Worlds”(Princeton, NJ: Princeton University Press, 1984), 225.
[76] Nu Ha Mim Keller, “Islam and Evolution: A Letter to Suleman Ali.”
[77] Al-Haddad, “The Prophet Adam and Human Evolution.”
[78] Jalajel, Islam & Biological Evolution, 1356.
.
.
فایل pdf این مقاله
.
.
دیدگاه های مذهبی اسلامی درباره فرگشت داروینی
نویسنده: نیدهال گوسوم
مترجم: سمیه رضایی
منبع: مجله اینترنتی 42
.
.
سلام علیکم!
محض رضای خدا، اگر به ساحت مبارکتان بر نمی خورد، لطف کنید قبل از انتشار مطالب، به خصوص ترجمه ها، دستی به سر و روی آنها بکشید. به جان ناقابل خودم، متن همه اش ایراد است. شخصا به این گونه مترجم ها که می رسم دوستانه ازشان خواهش می کنم که آقا دست از سر کچل شده ی این زبان بردارید!
این جسارت من را ببخشید ولی واقعا خواندن این متون زجرآور است. کیفیت را فدا نکنید.
بهرنگ جان ترجمه روان و خوبی بود البته متن سادهای نیست که با قدری آشنایی با موضوع فرگشت و تمرین خواندن و فکر کردن مشکل شما حل میشود. اگر هم زمانی متنی ایرادی داشت با استناد و ارجاع به متن اشاره کن و پیشهادهایی برای بهسازی بده تا هم مترجمان و هم خوانندگان بهره ببرند.
از مسئولین صدانت هم میخواهم اگر امکانش اطلاع دهند کل مجله یا دیگر مطالب آن را از کجا میتوان پیاده گذاری کرد. با سپاس
اینجا میشه دانلودش کرد
https://t.me/philosopherin
همان طور که شما فرمودید من اطلاع چندانی از این موضوع ندارم. تمرین خواندن هم که فرمودید ندارم. لابد شما درست تر می دانید. اطلاع از چیزهایی که آدم بهشان علاقه دارد و تمرین خواندن، و البته به قول شما تمرین فکر، وظیفه ی هر طالب دانشی است. شک ندارم. ارجاعات به متن را به زودی به شما و سایر دوستان نشان می دهم. حق با شماست. بدون ارجاع دادن به اثر از آن عیب گرفتن، درست نیست. شاید هم این قدر این موارد زیاد بوده که اشاره به چند مورد از آن بی فایده به نظر رسیده.
فرمودید ترجمه ی روان و خوبی است. نمی دانم لابد وقتی آدمی مدتی اسب سفید تیزپا سوار شد دیگر به خرسواری رضایت ندهد. آقا به سوی این صفحه نمایش قسم، این ها فحش های کادوپیچ شده نیست. منظورم همین چیزی است که می گویم. ولی خوب متاثر از تذکر شما، چشم! و ممنونم از نصیحتتان، از قلب.
*پی نوشت: یک سوال! این “پیاده گذاری” یعنی چه؟ هیچ جای دیگری ندیدم، نشنیدم. اگر لطفا توضیح دهید… البته باز هم بر می گردیم به نصیحت شما، این که بیشتر بخوانم تا با ادبیات جدید آشنا شوم.
این بخش مقاله رونوشت شود به داوکینزیهای محترم: در مقابل، ما می دانیم که داروین ایمانش را به این دلیل از دست نداد که نمی توانست خداوند آفریننده را در پارادایم فرگشت ببینید یا چون نمی توانست میان فرگشت انسانی از نخستیان و آدم آشتی برقرار کند، بلکه ایمانش را از دست داد چون نمی توانست وجود خدایی قادر متعال و رحمان رحیم را بپذیرد که چنان جهانی انباشته از رنج و کشتار انسان ها و حیوانات آفریده است.
اولین مطلب جامع و بی طرفانه ای بود که در مورد اسلام و فرگشت میخواندم. تمام طیفها را با حوصله و متانت معرفی و بررسی کرده و به تکفیر روی نیاورده است. ولی در مورد پیشنهادهاشبرای حل این بحران یک مقدار کم پرداخته بود. تنها سوالی که دارم این است که ایا در حوزه های علمیه ما همچنان کسی هست مانند مرتضی مطهری و مشکینی که باور به فرگشت دادشته باشه اگر چنین روححانیان در قید حیات را به من معرفی کنید تا آثارشان را مطالعه کنم خیلی ممنون دار میشوم. خیلی ممنون بابت این مطلب خوب و سایت خوبتون.
چگونه میتوان با یک الگوی جدید دروغی بزرگ و قدیمی را مقبول نسل امروز کرد؟