اسکات سی. لوکاس در مطلبی به بررسی کتاب «مسائل معاصر اسلام» نوشتهی اسما افسرالدین پرداخته است.
رویکردِ قرآنمحور تا حدود زیادی سنت حقوقی اسلام – یعنی فقه – را نادیده میگیرد. اکثرِ مسائلِ معاصر دربارهی سیاست، جنگ و نابرابری جنسیتی که افسرالدین از آنها بحث میکند مسائلی فقهی هستند. فقهای مسلمان همیشه تعدادی از مکاتب فقهی را به رسمیت شناختهاند و عموما به مکاتبی که به فرقهی خودشان تعلق داشته، احترام گذاشتهاند. اما آنچه که در هرمنوتیکِ بسیاری از نوگرایانِ مسلمان عجیب به نظر میرسد عدم توجه آنها به فقه است.
صدانت شما را به مطالعهی ترجمهی”بازخوانی اسلام سنی با هرمنوتیک قرآنی” در تارنمای ترجمان دعوت میکند.
گفتنی است این نویسندهی بنگلادشیتبار است در سال 1393 برای تالیف کتاب «مجاهده در راه خدا؛ جهاد و شهادت در اندیشه اسلام» جایزهی سی و دومین دورهی جایزه جهانی کتاب سال جمهوری اسلامی ایران را از آن خود کرد.
.
.
لوسآنجلس ریویو آو بوکز — از نظر بسیاری از غربیان، اسلام دینی است مخالفِ دموکراسی، آزادی و حقوق زنان و درعینحال، مستعدِ خشونت و سرکوب است. بسیاری از مسلمانان این کلیشهها را در زندگیِ روزانۀ خود نقد میکنند، اما تعداد کمی از آنها کتابهایی به انگلیسی نوشتهاند که این نقد را مشروح و عالمانه شرح داده باشد. کتابِ جدیدِ اسماء افسرالدین۱، مسائل معاصر در اسلام۲، قصد داشته تا وجوهِ دیگری از دینِ اسلام را به مخاطبِ انگلیسیزبان نشان دهد. اسلام در کتاب افسرالدین صلحطلبانه و مردمی است (یا میتواند باشد) و به زنان اختیار عملهای فراوانی میدهد و یک طرفِ بحث در گفتوگوهای بین مذاهب است.
افسرالدین چگونه این کار را انجام داده است؟ در فصلهایی که به اسلام و سیاست، اسلام و جنسیت، اسلام و جنگ/صلح و اسلام و گفتوگوی بینِ مذاهب اختصاص یافته است، افسرالدین هرمنوتیکِ پیشینیان آزادیخواهِ خود را به کار میبندد و قطعههایی از قرآن را انتخاب میکند. بر مبنای تبیینی از اسلام که او در کنار مجموعۀ جالب توجهی از روشنفکران عموماً مسلمان ارائه میدهد، اکثر مسلمانانِ گذشته و حال قرآن را به درستی نخواندهاند. آنها مهمترین آیات را کم اهمیت جلوه داده، بد تفسیر کرده یا نسخ کردهاند و نتوانستهاند تعلیمات فراگیر قرآن را درک کنند. با بازگرداندنِ قرآن به جایگاه شایستهاش، و انتخاب مفسران کلاسیکی که دیدگاههای آنان با هنجارهای آزادی و برابری هماهنگ است، افسرالدین نشان میدهد که چقدر از مسائل در اسلام میتوانند حل شوند یا حداقل بهبود یابند.
یک مثال واضح از این رویکرد توضیحِ افسر الدین از این آیۀ قرآن است (توبه، ۷۱):
زنان و مردان مؤمن اولیاء یکدیگر هستند؛ امربهمعروف و نهیازمنکر میکنند و نماز را به پا میدارند و زکات پرداخت میکنند، از خدا و رسولش اطاعت میکنند. آنان کسانی هستند که خدا آنان را مورد رحمت خویش قرار میدهد؛ همانا خداوند عزیز و حکیم است.
از نظر افسرالدین (که خود این تفسیر را به عزیزه الحبری۳، استاد فقه، نسبت میدهد) «نیت اصلی این آیه نشاندادن برابریِ میان زن و مرد بهمنزلۀ کسانی است که در فعالیتی مشترک برای بهبود نیکیها و ایجاد جامعهای صالح در زمین با هم همکاری میکنند. همانطور که در انجامِ وظایف فردی و اجتماعی در برابر خدا با هم برابرند».
مثال دیگر آیۀ ۵۹ سورۀ نساء است که از نظر افسرالدین چنین ترجمه میشود «ای کسانی که ایمان آوردهاید، خدا را اطاعت کنید و رسولش را و کسانی که در میان شما ولایت دارند». در دنیای اهلِ سنت، برای زمانی طولانی از این آیه برای توجیه تبعیتِ از حاکمانِ تمامیتخواه استفاده شده است، اما افسرالدین نشان میدهد که چگونه بسیاری از مفسرانِ اولیه، کلاسیک و مدرن آن را به گونهای تفسیر کردهاند که این تبعیت شامل مرجعیتهای دینی و دیگر چیزها شود، نه فقط حاکمانِ سیاسی. از دیدگاه او معنای اصلی این آیه ربطی به قدرتهای سیاسی ندارد.
به طور کلی، مسائل معاصر در اسلام خواننده را با راهنمایی مفید دربارۀ جمعی از محققان و روشنفکران مسلمان نوگرا آشنا میکند که سنی هستند و اهلِ خاورمیانه. (متفکران شیعه در این کتاب حضوری ندارند) افسرالدین نوگراهای اسلامی را اینگونه تعریف میکند:
مسلمانان تیزبینی… که عموماً معتقدند اصول اسلامی بازتفسیرشده میتوانند سازگاری خود را با اصولِ دولت دموکراتیک، جامعۀ مدنی، برابری جنسیتی و مانند آن نشان دهند، بدون اینکه ضرورتاً صورتبندیِ آنها شبیهِ نمونههای غربی باشد.
او خوانندگان را با هرمنوتیکِ آزادیخواهانۀ جمال البنا۴ (مرگ ۲۰۱۳)، اندیشۀ سیاسی علی عبد الرزاق۵(مرگ ۱۹۶۶)، هرمنوتیک قرآنیِ آمینه ودود۶ و سه محقق معاصر دیگر آشنا میکنند که معتقدند جهاد در واقع بهمعنایِ گسترشِ صلح است، نه جنگطلبی.
افسرالدین یکی از آخرین اعضای سلسلهای ممتاز از روشنفکران مسلمان است که به دنبال برتری دادنِ قرآن در فضای فکری مسلمانان است. حدود یک قرن قبل، احیاگرِ مشهورِ مصری محمد عبده (مرگ ۱۹۰۵) دعوت مشابهی را مطرح کرد که شاگردِ وفادارش محمد رشیدرضا (مرگ ۱۹۳۵) این دعوت را بسط داد. رشیدرضا مؤلفِ تفسیر چندجلدیِ ناتمامی بر قرآن بود که با نام المنار به چاپ رسید. اخیراً پژوهشگر پاکستانی-امریکایی، فضل الرحمن (مرگ ۱۹۸۸)، که افسرالدین بسیار از او تقدیر میکند، دعوت مشابهی در کتابهایش مضامین اصلی قرآن۷ و اسلام و مدرنیته۸ مطرح ساخت. کتابِ تاریخسازِ آمینه ودود، قرآن و زن۹، نیز تمرکز صریحی بر قرآن دارد، طوری که همۀ متون دیگرِ مسلمانان را کنار میگذارد. به رغم یک قرن تلاش برای بازاندیشی اسلام از طریق خوانشی جدید از قرآن، افسرالدین به خوانندگانش اطلاع میدهد که پروژۀ بازاندیشی در اسلام «هنوز قطعاً کاری در دست انجام است» که نتایج آن «احتمالاً به این زودیها قبول عام نخواهد یافت».
چرا نتایج چنین روشِ قرآنمحوری بعید است که در آیندۀ نزدیک قبول عام بیابد؟ هرچند در کتاب افسرالدین واقعاً به این پرسش مهم پرداخته نشده است، من تمایل دارم سه عامل را که ممکن است علتِ بیرغبتیِ مسلمانان به این ایدهها باشد توضیح دهم.
اول، دربارۀ آن آیاتی از قرآن که که غیرلیبرال هستند یا خشونت را مجاز میدانند چه باید گفت؟ کافی است به وبسایتهای اسلامهراسانه یا مسلمانانِ افراطی نگاهی بیندازد تا مشاهده کنید که دیدگاهی کاملاً متفاوت از اسلام و در عین حال کاملاً مبتنی بر قرآن ممکن است. افسرالدین به برخی از این آیات چالش برانگیز اشاره میکند، اما بسیاری از آنها باقی ماندهاند. خوشبختانه اکثر مسلمانان قرآن را به عنوان دعوتی به خشونت نمیخوانند، هرچند در اکثر موارد گرایش به اندیشۀ لیبرال اسلامی نیز کم است. رویکردهای آزادیخواه و نوگرا، دربارۀ این دسته از آیات قرآن چه حرفی دارند؟
دوم، رویکردِ قرآنمحور تا حدود زیادی سنت حقوقی اسلام یعنی فقه را نادیده میگیرد. اکثرِ مسائلِ معاصر دربارۀ سیاست، جنگ و نابرابری جنسیتی که افسرالدین از آنها بحث میکند مسائلی فقهی هستند. بدنۀ مکاتیبی که در آن مسلمانان دربارۀ این موضوعات بحث کرده و از مواضعی دفاع کردهاند، کتابخانۀ بزرگِ کتب فقهی و شروح آنها است که پژوهشگران دینی در هزارۀ گذشته تألیف کردهاند. فقه اسلامی از جمله شامل توضیحالمسائلهایی است که با جزئیات توضیح میدهد چگونه یک مسلمان باید به اسلام عمل کند. فقهای مسلمان همیشه تعدادی از مکاتب فقهی را به رسمیت شناختهاند و عموماً به مکاتبی که به فرقۀ خودشان تعلق داشته، احترام گذاشتهاند. امروزه عموماً این سنت حقوقی به نام شریعت شناخته میشود تا بر عنصر الاهیِ فقه اسلامی تاکید کند. به عبارتِ دقیقتر، شریعت قانون خداست، اما فقهای مسلمان به طور سنتی باور دارند که خدا نشانههایی از این قانون را (قرآن و آموزههای پیامبر که در هزاران حدیث آمده است) ارائه کرده و این را به عهدۀ مسلمانان گذاشته است تا قوانین خود را مستقیماً و هم بر مبنای قیاس از این نشانهها استخراج کنند.
چیزی که در هرمنوتیکِ بسیاری از نوگرایانِ مسلمان عجیب به نظر میرسد عدم توجه آنها به فقه است. اما دوباره، ممکن است این تصادفی نباشد، زیرا همانطور که افسرالدین در جملاتی روشنگرانه میگوید، شریعت را نباید فقط به عنوان قوانینِ فقهی در نظر گرفت:
از نظر نوگرایان… احیای شریعت به معنای تاریخی، یعنی احیای مجموعهای از توصیههای کلان و رهنمودهای اخلاقی که شیوۀ زندگی اسلامی را شکل داده است نه صرفاً قواعدِ فقهی.
چند جمله بعد، افسرالدین «پروژۀ نوگرایانۀ بازبینیِ شریعت» را اینگونه توصیف میکند:
بازگشتی به قرآن به عنوان موثقترین منبع قوانین اخلاقی و فقهی، و ثانیاً، قرار دادن آغازِ پژوهشهایی تازه در حدیث و ارزیابی قوانین فقهیای که از حدیث به دست آمده، بر مبنای احکام قرآنی.
دقت کنید که در اینجا هیچ اشارهای به مکاتب فقهی شیعه و سنی و توضیحالمسائلهای آنان که شیوۀ محققان مسلمان و خوانندگان آنان را تعیین کرده است وجود ندارد. درست است که اصلاحگران مسلمانِ مهمی وجود داشتهاند که بازسازیِ فقه اسلامی بر مبنای قرآن و حدیثِ صرف را پیشنهاد کردهاند – مانندِ فقیه آندلسی ابن حزم (مرگ ۱۰۶۴) و فقیه یمنی الشوکانی (مرگ ۱۸۳۴) – اما نوگرایان اسلامی تاکنون نتوانستهاند در این مسیر پیشرفتی از خود نشان دهند.
تنها مسئلۀ فقهیای که در مسائل معاصر در اسلام به آن توجه اساسی میشود شاخۀ بحث برانگیز «فقه اقلیتها» است. این بخش از فقه تنها دربارۀ اجتماعاتِ مسلمانی است که در کشورهایی بااکثریتِ غیرمسلمان زندگی میکنند و گویا عملاً نوعی کلاهِ شرعی است برای اینکه مسلمانان بتوانند در جوامعِ غیرمسلمان فعالیت کنند.
سومین ضعفِ عمدۀ هرمنوتیکِ مسلمانهای نوگرا، که در سراسر مسائل معاصر در اسلام هم به چشم میخورد، عدم توجه به سنت غنیِ اخلاقی-عرفانی است که صوفیسم نامیده میشود. (تنها اشاره به صوفیسم در این کتاب جایی است که به طور خلاصه دربارۀ رهبر روحانی ترکیه، فتحالله گولن بحث میکند). قرآن مرتباً به انسانها به عنوان کسانی که «در ظلمات» اند اشاره میکند، کسانی که نیاز به نور یا ریسمانی دارند که آنان را در کنار هم جمع کند. هیچ جنبۀ دیگری از سنتِ اسلامی مانند صوفیسم دلمشغولِ سعادت روحی و روانی انسانها نیست. در عصر ازخودبیگانگیِ هولناکِ انسانها، نبودِ اطمینان اقتصادی و سردرگمیِ فرهنگی، صوفیسم به افراد راهی را برای اتصال به خدا و آرامش ارائه میکند.
در بخش عمدهای از قرن بیستم، صوفیسم از جانب مسلمانانِ سکولار، لیبرال، سلفی و بنیادگرا مورد حمله بوده است که آن را خرافی، ازمُدافتاده، تمامیتخواه یا بدعتهایی خلاف قاعده دانستهاند. بخشی از این انتقادات، حداقل دربارۀ اعمالِ افراطیِ صوفیها درست است. شاید یکی از دلایلِ عمدهای که افسرالدین در کتاب خود از پرداختن به صوفیسم غفلت کرده است، همین عکسالعملِ طولانیمدت گروههای اسلامی با این گروه بوده است. بسیاری از مسلمانان، خصوصاً نوجوانان و جوانان، نیازمند رهبران مذهبی الهامبخش هستند که بتوانند به ترسها یا نیازهای روحی آنان پاسخ دهند، و در طیِ طریق روحانی به آنها کمک کنند. این نوجوانان به چه کسی میتوانند رو کنند؟
مسلمانانِ نوگرا اگر میخواهند معارضانی جدی برای برداشتهای محافظهکارانه یا سلفی از اسلام باشند که در ماهوارهها تبلیغ میشود، باید از هرمنوتیکِ به شدت قرآنمحورشان فراتر روند و به طور نظاممند با مکاتبِ فقهِ اسلامی و صوفیسم درگیر شوند. آنها باید راههای خلاقانهای برای کاهش خشونت فرقهای بیابند که این روزها به یکی از دغدغههای اصلیِ جهان اسلام تبدیل شده است.
.
.
پینوشتها:
[۱] Asma Afsaruddin
[۲] Contemporary Issues in Islam
[۳] Azizah al-Hibri
[۴] Jamal al-Banna
[۵] Ali ‘Abd al-Raziq
[۶] Amina Wadud
[۷] Major Themes of the Qur’an
[۸] Islam and Modernity
[۹] Qur» an and Woman