در تفکر سنتی «تجرّد» مرحله ای موقت و انتقالی در زندگی فرد است. فرد مجرّد دیر یا زود باید ازدواج کند تا «سروسامان» بیابد. یعنی انگار تجرّد نوعی بی سروسامانی است. و اگر دوران تجرّد بدرازا بکشد، هراز و یک گمان بد به فرد مجرّد می رود. در این نگاه، زندگی مجرّدانه غیرطبیعی است، و اگر زیاده بدرازا بکشد باید در سلامت جسمی، روانی، و اخلاقی فرد تردید کرد. انگار که زندگی طبیعی و اخلاقی جز با گذر از مرحله انتقالی تجرّد دست نمی دهد. در بهترین حالت، باید به حال فرد مجرَد دل سوزاند.
اما به نظرم از ویژگیهای دوران مدرن این است که رفته رفته فرهنگ عمومی تجرّد را نه به مثابه مرحله ای موقت یا غیرطبیعی یا غیر اخلاقی یا ترحم انگیز، بلکه به مثابه نوعی سبک زندگی برسمیت می شناسد. سبک زندگی آدمها به تناسب سرشت شان فرق می کند. بعضی آدمها در کنار همسر و فرزند شکفته می شوند، بعضی آدمها در خلوت دل خواسته خود آرامش و قرار می یابند. جامعه مدرن هم امکان عینی این تنوع را فراهم می کند، یعنی امکان مجرّد زیستن را به انسانها می دهد، و هم فرهنگ احترام به سبک زندگی دل خواسته افراد را می پروراند، یعنی به جامعه می آموزد که راه شکوفایی و آرامش انسانها فقط از یک کوره راه لگد خورده و مألوف نمی گذرد.
به نظرم سر دیگر طیف هم که تأهل و زندگی زناشویی را غیراخلاقی می داند، راه به افراط می رود. زندگی مطلوب و شکوفاننده برای همه از الگوی واحد پیروی نمی کند. سبک زندگی ای که تو را می شکوفاند چه بسا من را پژمرده کند، و برعکس.
بنابراین، اگر فردا فرد مجرّدی را دیدیم به جای آنکه او را به دیده ترّحم یا تردید بنگریم، با خود فکر کنیم شاید او تجرّد را نه به مثابه یک وضعیت تحمیلی یا گذرا بلکه به مثابه یک سبک زندگی خواستنی و ماندگار انتخاب کرده است. و بعد به انتخاب اش احترام بگذاریم.
.
.
آیا مجرد زیستن و ازدواج نکردن غیراخلاقی است؟ ، آرش نراقی
منبع: صفحه فیسبوک آرش نراقی
.
.
سلام
آیا بر خلاف طبیعت نیست که مجرد بمانیم؟؟؟؟
مگر چه گناهی مرتکب شدیم که مستوجب این تنهایی،بی کسی،بی پناهی،ترس ،بی مهری و ….شدیم؟
چرااا مانباید مهر مادر شدن رو تجربه کنیم؟
چرا نباید تو زندگیمون به کسی افتخار کنیم و یا کسی به ما افتخار کنه؟
تجرد نشانه بیماری روحیه و اخلاقیه که درصد کمی از اون رو خود فرد مجرد مقصرهست…
تنهایی و تجرد اصلا افتخار نیست…..
همو بی سامانیست…..
تنها برای خود زیستن به چه کارمیاید؟؟؟؟؟
دیدگاه شما بیانگر این ست که ایده آلتان ازدواج و تیپ زندگی متاهلی ست. اما این مقال تنها دربارهٔ کسانی ست که به دلایل شخصی خودشان تجرد وتنها زیستن را به عنوان شکل زندگی شان برگزیده اند،، نه دربارهٔ همه افراد
متن را با دقت بخوانید. البته اکثر آدمیان در همین دوران هم مایل به تزویج اند اما عده ای را باید حقیقتاً جز دسته دوم به حساب آورد.
سخن شما ابهام داره دوست بزرگوار
سلام. احساس می کنم خوانش من از این متن با خوانش شما متفاوت باشه. این متن منع ازدواج را نمی خواهد و یا این را نمی خواهد که به همه توصیه کند مجرد بمانند. بلکه می گوید تجرد هم مانند متاهل بودن نوعی سبک زندگی ست.و اینکه صرف مجرد بودن فرد نباید موجب آن شود که جامعه نسبت به او افکار منفی به خود راه دهد و اورا معیوب شمارد. نکته اخر اینکه منظور از تجرد در این مقاله تجرد اختیاری ست و نه اجباری
فهرستی از چهره های نافذ و اثرگذار تهیه کنیم ؛ خواهیم دید که درصد قابل توجهی از آنان یا مجرد بوده اند ( داوینچی و کوپرنیک و کانت …. ) یا فرزند نداشته اند ( ارسطو ، لنین … ) . بدون نهادی چون کلیسا ( مجموعه مجردها ! ) انباشت علم و محوریت قشر فرهنگی تحقق نمی یافت . راهبان بودایی در آسیا نمونه ای دیگرند .
این یک انتخابه
یک انتخاب بین تاهل و تجرد … درسته تاهل به هزار و یک دلیل موجه هست و مزایای زیادی داره …اما قرار نیست همه این هزار و یک دلیل رو عینا قبول داشته باشن .. بعضی هم به هزار و یک دلیل قانع کننده تجرد رو ترجیح میدن … از نظر این افراد هم ممکنه تاهل بی سامانی باشه … نمیشه هرچیز رو به همه تعمیم داد … باید یاد گرفت تفکرات مختلف رو دید و شنید و پذیرفت
باسلام اذربهرام .متاهل بودن بهترازمجرد بودن است درصورتی که دونفر ازبسیاری جهات یکدیگر رادرک نمایند قطعا ازدواج بهتر است .
البته بسیارند مجردهایی که به هر دلیلی موفق به ازدواج نشدند. یعنی خواستند که ازدواج کنند اما مثلا شرایط ازدواج رو نداشتند یا فرد مناسبی رو سراغ نداشتند.
فهرستی از چهره های نافذ و اثرگذار تهیه کنیم ؛ خواهیم دید که درصد قابل توجهی از آنان یا مجرد بوده اند ( داوینچی و کوپرنیک و کانت …. ) یا فرزند نداشته اند ( ارسطو ، لنین … ) . بدون نهادی چون کلیسا ( مجموعه مجردها ! ) انباشت علم و محوریت قشر فرهنگی تحقق نمی یافت . راهبان بودایی در آسیا نمونه ای دیگرند .
سلام
اغلب افراد و مجموعه هایی که نام بردید از رهگذر این تجرد اختیاری یا اجباری دچار آسیب شده و هستند بلکه به دیگران نیز آسیب های جبران ناپذیری زده اند.
آقای نراقی این تحلیل را ناظر به به جنبه اخلاقی مطرح کرده اند و اگر کمی جوانب جامعه شناسی و مردم شناسی این قضیه را با رویکردی واقع گرایانه بررسی می کردند شاید نتیجه ای محکم تر و قابل اعتمادتری می گرفتند.
سلام خیلی با این دبدگاه موافق نیستم چون طبیعت انسان به شکلی است که برای او بهتر است و شاید لازم که دوران تاهل و تشکیل خانواده رو تجربه کنه البته به شکل خوب و همراه با ارامش …بخصوص برای بانوان که من معتقدم یک زن باید زن بودن و مادر بودن رو تجربه کنه تا به اون سطح از پختگی و کمال که نیاز یک انسان بر ای رسیدن به کمال هرچند در سطوح پاینتر هست برسه…اگه در جوامع امروزی تجرد زیاد شده علتش رو باید در بعد اخلاقی و جامعه شناسی بررسی کرد ودلایل این تجرد ناخواسته کاملا هم نمایان و واضح هست…
با سلام
اين ديدگاه كه: بخصوص زن “بايد” زن بودن و مادر بودن رو تجربه كنه تا به پختگی و كمال برسه، به نوعي صحه گذاشتن بر ديدگاهي است كه معتقد به نقصان و ناپختگي “زن” ميباشد.
“ارزش” زندگي هر فرد، فارغ از جنسيتاش، به انتخابهای او بستگی دارد، بنابراين آنگونه كه سارتر هم میگويد: زندگی دارای پيشفرضهای متعين و واحد نيست بلكه اين انتخابهای افراد است كه به آن معنا میدهد.
کاملا موافقم ?
سلام فرم مجرد کمال است و دستیابی به آن مراحل دارد
اول اینکه با تنهایی خو گرفته و خواهیم دانست خود کفایت میکنیم
دوم عشق به همه مخلوقات بدون چشم داشت
در واقع صفت بینهایت را زندگی خواهیم کرد
شرطش سکوت ذهن است برای لذت از تنهایی چرا که تنهایی یک وهم است
بنام خدا باسلام
تنت به ناز طبیبان نیازمندو ازرده هیچ گزند مباد انشاالله نمیدانم ان ان اتفاق بیماری درچه سالی رخ داده است ولی سال ۸۸ شمارادریک شبکه دیدم وخیلی ناراحت شدم واینقدربرایتان دعا کردم تااینکه دفعات بعد دیدم خداراشکر چقدر بهبود یافتید واصلا اصلامهم نیست اگر از خدا بخواهید قطعا بی شک اگر هنوز کامل خوب نشدید خداوند دعایتان رااجابت مینماید نگران نباشید.نکته ای که در متن صداقت صورتی شما جناب اقای دکتر نراقی نوشتید بسیار نو و وارزنده است ولی درخصوص دختران مبهم است درضمن چرابه فیس بوک تان مراجعه نمینمابید ومجبوریم درصدانت کامنت بگذاریم .اذربهرام
اگر سبک زندگی مجرد زیستن به معنای کف نفس از نعمت جنسی، معاشرت و … باشد معقول و مناسب نیست؛ اما اگر به معنای ترک ازدواج دائم و سنتی و با مسئولیت های خاص باشد و به جای آن ازدواج کوتاه یا بلند مدت بدون هرزگی و … باشد؛ غیر اخلاقی نبودن آن قابل تأمل است.