سقراط، یکی از نخستین و بهترین فیلسوفان اخلاق گفته است که این حوزه نه به “مسئله ای کم اهمیت” بلکه به این امر میپردازد که “چگونه باید زندگی کرد” این کتاب مقدمه ای بر فلسفه اخلاق در این معنای وسیع است.
البته این موضوع گستردهتر از آن است که در کتابی کوچک بگنجد: بنابراین باید تصمیم گرفت که چه مسائلی بر جای بماند و چه چیز حذف شود. اندیشه راهبر من چنین بوده است: شخصی را فرض کنید که چیزی درباره این موضوع نمیداند اما میخواهد زمانی را صرف یادگیری آن کند. نخستین و مهم ترین موضوعاتی که لازم است او بداند چیست؟ این کتاب پاسخ من به این پرسش است. سعی نکردهام که درباره موضوعات مطرح شده در این حوزه بپردازم. بلکه کوشیدهام به مهمترین آرایی بپردازم که هر نوآموزی باید با آن ها مواجه شود.
.
فصلهای کتاب فلسفه اخلاق :
1.اخلاق چیست؟
2.چالش نسبی گرایی فرهنگی
3.ذهنی گرایی اخلاقی
4.آیا اخلاق متکی بر دین است؟
5.خودگرایی روان شناختی
6.خودگرایی اخلاقی
7.رویکرد فایده گرایانه
8.مناقشه بر سر فایده گرایی
9.آیا قواعد اخلاقی مطلق وجود دارند؟
10.کانت و احترام به شخص آدمی
11.ایده قرارداد اجتماعی
12.اخلاق فضیلت محور
13.یک نظریه اخلاقی رضایت بخش به چه شکل خواهد بود؟
نقد و بررسی احمدعلی حیدری بر کتاب فلسفه اخلاق
از یک کتاب فلسفه اخلاق که مشتمل بر حدود 300 صفحه است نمیتوان انتظار داشت که به همه مسائل متوقع در این حوزه بپردازد. اما آن مقدار که کتاب ریچلز بدان مشغول شده است به خوبی گزیده و به قدر کفایت در بارهی آن شرح و بسط داده شده است بهگونهای که کتاب به خوبی پارهای از نیازهای دانشگاهی را در زمینهی آموزش مسائل مهم در عرصهی فلسفهی اخلاق تأمین میکند.
کتاب دربردارندهی 13 فصل است و این مجموعه که از میان مسائل بیشمار حوزهی فلسفهی اخلاق انتخاب شده است مبتنی بر طرحی است که نویسنده با آگاهی قابلملاحظهای اجزای آن را بهگونهای تدوین و تنظیم کرده است که غایت مورد ملاحظهی وی را در فصل انتهایی کتاب که ناظر به نظریهی مختار وی در حوزهی اخلاق است، تأمین کند. با این توجه به خوبی میتوان دریافت که چرا در این کتاب پارهای از آراء فلسفی اخلاق برجسته شده و پارهای دیگر محل توجه قرار نگرفته است. اگر در این کتاب آراء فیلسوفان متفکران اگزیستانس و مکتوبات آنها محل توجه قرار نگرفته است از این ناشی میشود که در طرح نویسنده نمیتوانستهاند جایی داشته باشند. به واقع باید این را امتیازی به حساب آورد که کتاب کشکولی از معرفی نظامهای اخلاقی، صاحبنظران اخلاقی و مسائل متنوع این حوزه نیست بلکه بر مبنای ایدهای آغاز شده، تفصیلیافته و منجر به نتیجهای شده است. این جنبه از کتاب خودْ، نشان میدهد که چرا ریچلز در تعیین ساختارهای این کتاب عمدتاً به نظریهی فایدهگرایی و آراء کانت در اخلاق توجه داشته است.
از دیگر خصائص ممتاز این کتاب فاصلهگرفتن از مسائل انتزاعی مربوط به حوزهی “اتیک” یا فلسفهی اخلاق در معنای بسیار ویژهی است. به عبارت دیگر این توجه در خود نویسنده است. هرگاه مباحث صبغهای بسیار نظری پیدا میکنند، میکوشد با ارائهی مثالهایی که ناظر به این مباحثاند قدری از شدت انتزاع آنها را بگیرد و مجالی برای همراهی خواننده فراهم آورد. نمونهای از این شیوه را در ص 198 کتاب ملاحظه میکنیم آنجا که نویسنده مترصد بیان ایدهی کانت در خصوص کرامت انسانی است و آن را از منظر تئوریپردازی دشوار مییابد و سپس کوشش میکند با “یکی از مهمترین کاربردهای آن را” بررسی کند. این تغییر مسیرها از مباحث محضاً نظرورزانه به کاربردها و نمونهها از جمله دلائل جذابیت این کتاب است.
نکتهی قابل ملاحظهی دیگر در این کتاب تعهد و التزام نویسنده به اخلاقی است که گویا خود آن را “علم اخلاق غیر دینی” میخواند و از این رو در تنظیم مباحث کتاب این نکته مد نظر است که مصالح تببین این تلقی در انتهای کتاب فراهم شود. به عبارت دیگر تمهیدات مناسبی تأمین شده است تا کتاب در ص 271 آمادهی بیان این رأی گردد. با این ملاحظه کتاب در شمار مجموعههایی قرار میگیرد که میتوانند مخاطب این پرسش قرار گیرند: آیا امکان برپایی یک نظام اخلاقی بدون مبنا قرار گرفتن باورهای دینی مطرح است؟ سعی نویسنده در این باره به خوبی در جای جای کتاب به چشم میخورد.
از دیگر امتیازات این کتاب که در سال 1993 نوشته شده است این است که به اقتضای توضیح نظامهای اخلاقی از مثالهایی بهره میجوید که ناظر به زندگی جاری انسانها در کشورهای غربی است و از رو به خوبی متوجه چالشهای اخلاقی در جامعهی معاصر انسانهای روزگار ما است هر چند در مواردی اختلافهای فرهنگی و نوع باورهای دینی همراهی خوانندهی ایرانی را با تلقی نویسنده دشوار میسازد به عنوان مثال مطالب که نویسنده در ص69 قرار بوده به تفصیل در بارهی ازدواج همجنسان بیاورد و مترجم ناچار به دلیل رعایت شئون اخلاق و باورهای فرهنگی فضای انتشار کتاب از ترجمه و انتشار آن سر باز زده است. این نکته را در شرایط دیگری در ص 272 کتاب میبینیم آنجا که نویسنده بر مبنای تلقی تکاملی از حیات و نظریههای سکولار تطور زیستی مقدماتی را برای طرح نظام اخلاق مختار خود به دست میدهد.
از دیگر محسنات غیر قابل انکار کتاب ریچلز، روانی و سلاست بیان آن است که به خوبی در ترجمهی آقای اخگری از این کتاب منعکس شده است. از این رو کتاب میتواند به عنوان یکی از مراجع پژوهشی مورد استفادهی دانشجویان در دورهی کارشناسی قرار گیرد و البته پارهای از افقهای آن بهخوبی میتواند در منظر و مرآی دانشجویان دورهی تحصیلات تکمیلی نیز قرار بگیرد. در این میان فصل چهارم کتاب “آیا اخلاق متکی بر مذهب است؟” که در آن دو نظریهی “فرمان الهی” و نظریهی “قانون طبیعی” به عنوان دو مرجع اخلاق دینی محل توجهاند، خواندنی است و مصالح مناسبی را برای گفتوگوهای فلسفی در بارهی منابع احکام اخلاقی تأمین میکند و پارهای مباحث چالشبرانگیز را فراروی متدینان حوزهی فلسفهی اخلاق قرار میدهد. از این حیث کتاب میتواند زمینههایی را برای گفتوگو و تشحیذ معرفت در میان گروههای دینمدار اخلاق فراهم کند. البته ادلهی ارائهشده از جانب نویسنده در این مسائل همه جا از قوت یکسانی برخوردار نیست به عنوان مثال در ص 83 در نفی اتکای اخلاق به قانون طبیعی استدلال شده است که “نظریهی طبیعی از مد افتاده است”. از سوی دیگر بیان نظریهای از جانب مؤلف در انتهای کتاب که وی آن را “اخلاق بدون سبکسری” یا به اختصار MWH مخفف Morality without hubrisمینامد نیز مجال نقد و اظهارنظر در بارهی آن را برای پژوهشگران این عرصه فراهم میکند.
از دیگر نکات قابل توجه در این کتاب بخش الحاقات کتاب و مشخصا “پیشنهادهایی برای مطالعهی بیشتر” است. نویسنده در این بخش از کتاب یادآور شده است که این کتاب مهمترین نظریههای عام در فلسفهی اخلاق بررسی کرده است در عینحال این شیوه را شیوهای در کنار دیگر شیوههای بررسی و معرفی میداند و جالب اینکه خود وی به معرفی دیگر رویکردهای بررسی مسائل این حوزه با معرفی مقالات و کتابهای بسیار دیگری اشاره میکند و بدین ترتیب کتابش را تبدیل به نوشتهای جذاب برای پژوهشگرانی میکند که مایلند در این عرصههای به آثار و منابع دیگر رجوع کنند. به نظر میرسد که تأمین ادبیات مد نظر مؤلف در هر کدام از این موضوعها میتواند منابع درخوری را برای تتبعات بعدی تأمین کند و با این ملاحظه جمعآوری و معرفی تفصیلی آنها برای مراجعان کمک مفیدی خواهی بود.
اشاره به پارهای از کمبودهای این اثر نیز خالی از فایده نیست:
برخی از نارساییهای مطبعی: “لحافظ” در ص 20 به جای لحاظ؛ “کالدقی” در ص 41 به جای کالاتی؛ “منظومه شمس” در ص 73 به جای منظومهی شمسی؛ “تعقل” در ص 191 به جای متعقل؛ در ص 199 در عبارت “طبق نظریهی فایدهگرایی، وظیفهی ما آن است که هر کاری را که میزان و مقدار خشنودی را در جهان افزایش میدهد، انجام دهیم” به جای “دهیم” ظاهراً باید “ندهیم” قرار گیرد؛ در ص 92 یک سطر مانده به آخر واژهی “بهعنوان” در “یک فرد کلیسارو نمونه خواهد شنید” جا افتاده است. یا در ص 187 در عبارات “زیرا در برخی موارد فکر میکنیم پیامدهای صداقت بد و پیامدهای دروغگفتن خوب خواهد بود ” جای دو ویرگول پس از واژگان صداقت و دروغگفتن خالی است؛ در ص 200 توانبخشی به گیومه نیاز دارد: “توانبخشی”؛ کالیفورنیا در ص 202به جای کالیفرنیا (شکل جاری و معمول آن) و موارد دیگری اما در مجموع کتاب از این حیث اثر منقح و پاکیزهای است.
آوردن معادل لاتین بسیاری از اعلام ضروری است به عنوان مثال: ادموند بورک در ص 97 بدون ذکر نام لاتین که از قرار معلوم برگ است؛ یا کارل منینجر در ص 201 که فقدان معادل لاتین خواندن آن را دشوار میکند.
این نکته در خصوص برخی از اصطلاحات نیز لازم است از آنجمله در ص 202 “رقص مارگونهی فایدهگرایی” تعبیری که کانت در نقد فایدهگرایان به کار برده است. شاید دستکم ذکر معادل آن در پانوشت میتوانست به خواننده در دریافت معنای مدنظر کانت یاری کند. یا “تمایل” در ص 274.
نویسنده کتاب در مواردی منابع نقلقولهایش را ذکر نکرده است. مترجم محترم همتی بلیغ میکردند اگر منابع منقول را مییافتند و با اشاره به کار خود در پانوشت به خوانندگان یاری میرساندند. از این نمونه است: نقلی از کانت در ص 203؛ یا در ص 80 که قولی به توماس آکویناس نسبت داده شده است یا ص 86.
برخی از تعابیر ترجمه از نصاب ادبی و علمی لازم برخوردار نیستند: “کانت این نکتهی اخیر را به نحو خاصی میپیچاند” مراد تعبیر پیچاندن است.
در ص 85 مطالبی از کتاب الهیات جامع آکویناس نقل شده است اما در همان آغاز نقل قول دو ضمیر آمده است که مرجع مشخصی ندارند و این مغایر با اصول نقل قول است. “ماهیت اخلاقی آن از طریق ارجاع متعلق آن به اصول فعالیت اخلاقی، یعنی آن الگویی از زندگی …”. مرجع دو “آن” در این عبارت مشخص نیست. کاش مترجم محترم زحمت یافتن مراجع این دو ضمیر را در کتاب الهیات جامع که دور از دست نیست میکشیدند.
برخی از تعابیر ترجمه مهجور و نارسا است از جمله در ص 86 “خداوند کائنات را نازمین آفریده است.” یا “پیوست پس از واقعه” در ص 87 یا نحوهی نوشتن “کلیسا رو” در ص 92 که مناسب بود “کلیسارو” نوشته شود یعنی با یک نیمفاصله میان “کلیسا” و “رو”.
.
.
مشخصات کتاب فلسفه اخلاق :
The Elements of Moral Philosophy
مؤلف: جیمز ریچلز
مترجم: آرش اخگری
ناشر: تهران، انتشارات حکمت، 1388، 305 صفحه.
Author: James Rachels
Publication: McGraw-Hill, 1993, 232 pages.
.
.
مطالب مرتبط :
نقد کتاب کلیات فلسفه اخلاق نوشته جِیمز رِیچِلز ، سید علیرضا صالحی
.
.