داخل درمانگاه نشسته ام و منتظر ورود بیمار بعدی هستم، خانم قد بلند و سرحالی وارد میشود، به ظاهر خوش مشرب است و بخوبی احوال پرسی میكند، ایستاده درخواستش را به من نشان میدهد كه برای انجام نوارعصب و عضله است ظاهر او شبیه یك آدم ٥٠ -٥٥ ساله است اما میگوید ٦٧ سالم است، سالها است كه آمریكا زندگی میكند و مدتی است برای مراقبت از برادر جانبازش به ایران آمده است، ١٥ سال است كه بیماری دیابت دارد و قبل از هر وعده غذا ٥ واحد انسولین نووراپید میزند، درخواست او بر روی یك سرنسخه آزاد و توسط یك متخصص نوشته شده است، یك عدد سوزن یكبار مصرف نوار عصب را هم تحویلم میدهد و از او درخواست میكنم قبضش را به من نشان دهد، بر روی قبض تاریخ پذیرش بیمار، اسم سرویس مورد درخواست، نام من بعنوان انجامدهنده آن و هزینه خدمت كه صفر است (صددرصد رایگان) و اسم بیمار نوشته شده است كه بنام جلال … است از او می پرسم بیمار شمایید؟ میگوید بله ، میگویم ولی اینجا اسم بیمار مرد است! میگوید احتمالا پذیرش اشتباه كرده، اسم من حلال است! میگویم خوب درخواست شما روی نسخه آزاد است لطفا دفترچهتان را تحویل دهید، دفترچهای را تحویل میدهد كه به اسم همان جلال ….است و درخواست نوار عصب و عضله آنهم به شكل غیرحرفه ای با مهر و امضاء یك پزشك عمومی نوشته شده است كه با اسم متخصصی كه روی برگه آزاد درخواست كرده است متفاوت است! … لئونارد ساكس استاد روانپزشكی دانشگاه براندیس میگوید دروغ تاریخی درازمدت دارد و روزی نیست كه ما دروغ نگویبم یا نشنویم! تا همین سی سال اخیر راجع به این موضوع كمتر در حوزه روانشناسی و روانپزشكی صحبت میشد، در كتاب های روانپزشكی ٥٠ سال پیش راجع به دروغ شاید به یك سطر یا یك پاراگراف بسنده میشد و رد این موضوع را اساسا میبایست ذیل مباحث فرهنگی، اخلاقی و الهیات جستجو میكرد، فروید بنیانگذار روانشناسی تقریبا راجع به دروغ چیزی نگفته است همین اواخر بود كه روانپزشكان متوجه پیچیدگیها و عمق دروغ شدند، روانپزشك دیگری بنام دی پائولو مطالعات گسترده ای را راجع به دروغ در روابط بین شخصی، اجتماعی و در ارتباط با شخصیت افراد و نیز تغییر حالات چهره، ناهمگونی نگاه، حالات صورت و گفتار افراد هنگام دروغگویی و نیز نحوه بیان، تپق های گفتاری و تغییر آهنگ و تون و فلسفه بافی آنها انجام داده است برخی از یافته های مطالعه او را سرویس های جاسوسی و بازجویی نیز مورد استفاده قرار میدهند بلكه بتوانند با شناسایی “ریز بیانگر ها “در حالات كلی نگاه، چهره و بیان افراد به مجرم بودن افراد مظنون پی ببرند. دی پائولو همچنین این سخن نیچه را تصریح كرد كه “دروغ مقتضی زندگی است”.
در ادبیات و فرهنگ پارسی دروغ یكسر لعن و نفرین شده است، گنجینه غنی ادبیات ما مملو از ستایش راستی و نكوهش دروغ است ولی واضح است كه تاثیر چندانی برگسترش فرهنگ صداقت نداشته است!، تعالیم مذهبی دروغگو را دشمن خدا نامیده است و آن را در شمار گناهان كبیره گذاشته است ولی معلوم است كه گفتن آن برای برخی از مومنان از خوردن آب هم راحت تر است! در عرصه اجتماع دروغگویی مذموم است اما كار و بار افراد دروغگو رو به راه تر است! در سیاست استعبادی ندارد اگر بگویبم سیاستمداران صادق كمتر و سیاستمداران دروغگو بیشتر بر اریكه قدرت سوار هستند.
نتایج مطالعات دی پایولو كمی مایه شرمساری است، در مطالعه سال ١٩٩٦ او و همكارانش برروی ١٤٧ فرد ١٨ تا ٧٦ ساله او متوجه شد آنها روزی یك یا دوبار دروغ میگویند، افراد چه مرد و چه زن در یك مكالمه اجتماعی ده دقیقه ای با یكدیگر در بیست درصد زمان برای هم دروغ میبافند، در طی یك هفته این میزان تا سی درصد هم میرسد، این وضعیت در روابط والدین با نوجوانانشان وخیمتر است، در قرارهای عاشقانه، زوجین به صورت اسفباری به هم دروغ میگویند اما در ازدواج وضع كمی بهتر است و زن و شوهرها تنها در دهدرصد موارد به هم دروغ میگویند و حالا در این خصوص احتمالا ازدواج نقش محافظتی دارد، در این مطالعه رد و بدل كردن تعارف مثل اینكه من خوبم، هیچ مشكلی نیست و …جزء مصادیق دروغ به حساب نیامده بود.
آیا دروغ ذاتی زندگی اجتماعی است؟
در برخی از مشاغل دروغ گفتن اساسا ذاتی آن شغل است، وكلا بخاطر موكلین و برای موفقیت كارشان مجبورند برای دروغ محمل قانونی پیدا كنند!، افراد هرچه بیشتر بهم نزدیك باشند بهطرز شگفت آوری بیشتر بهم دروغ میگویند كه احتمالا نوعی خیرخواهی و نوع دوستی است، زنان در حس كردن دروغ در طی زمان ماهرتر و مردان دراین زمینه اوضاع اسفباری دارند و بهراحتی دروغ را در مورد خودشان میپذیرند، افرادیكه اعتماد به نفس بیشتری دارند، اجتماعی و برونگرا هستند در مقابسه با افراد افسرده و درونگرا بیشتر دروغ میگویند افراد مسئولیتپذیر اما، كمتر دروغ میگویند, روانشناسان حتی پا را ازاین فراتر گذاشته و میگویند”خودفریبی” كمی هم برای سلامت ذهنی بد نیست و دارای نوعی مكانیسم دفاعی برای فرار از تشویش خاطر است در داستان “مرگ فروشنده” ارتورمیلر قهرمان داستان پس از عریان شدن دروغهایش تبدیل به یك روح جاوید و یك شخصیت تراژیك میشود! اساسا جامعه به افراد ماكیاولیست و دغلكار بیشتر از افراد صادق و درستكار پاداش میدهد، بسیاری از افراد دروغگو بهدلیل دریافت این پاداش مجددا دروغ و فریبشان را تكرار میكنند، تصور اینكه روزی هیچ فرصتی برای دروغ و فریب نبود و جهان یكسر آكنده از سقف صداقت و راستی بود دلهرهآور است انگاه ممكن بود، ستونهای جامعه از این سنگینی كلا پس كرده و فروبپاشد!
اینها همه گفتهآمد تا به اینجا برسیم كه اگر چه افراد دروغگو در اجتماع ممكن است پاداش بگیرند اما اینطور نیست كه روان آرام و مطمئن و درونی شاد و چهرهای خوشحال داشته باشند، افراد دروغگو در هر حال انسانهای راحتی نیستند، ریشه روانشناختی دروغ از سه حالت ترس، نیاز ،كسب توجه و شهرت بیشتر نیست، بنابراین انسانهای دروغگو ترسو، نیازمند ،خودخواه و خودشیفته هستند و دروغگویی برای آنها بیشتر امری دفاعی، سلبی و حامل بار منفی است از طرفی در صداقت بهدلیل اتخاذ رویكرد ایجابی و سازنده فرد حامل، دارای بار مثبت و انرژی بیشتری است و در یك كلام حال بهتری دارد، بنابراین اگر همچنان در كف اجتماع درصد افراد دروغگو بیشتر است بخاطر این است كه بیشتر افراد شوربختانه به لحاظ نیازهای روانشناسی همچنان در قاعده هرم مازلو و نه در راس آن هستند و درگیر رفع و رجوع نیازهای اولیه و ترس از دست دادنها و نگران همیشگی از عدم بهرهمندی از منافع زندگی هستند.
.
.
چرا دروغ میگوییم؟!
نویسنده: دكتر محتبی خاكپور (متخصص مغزواعصاب)
.
.
« گنجینه غنی ادبیات ما مملو از ستایش راستی و نکوهش دروغ است ولی واضح است که تاثیر چندانی برگسترش فرهنگ صداقت نداشته است » . دروغ کم بسامدتر از راستی است و زمانی نافذ است که راستی غالب باشد . در واقع دروغ بر بستر راستی است که مؤثر و کارآمد به نظر می رسد . دروغ ستیزی دروغ گویی را کاهش داده است و کاهش می دهد ؛ آن را نابود نکرده است و نابود نمی کند . همین که دروغ گو از بر ملا شدن دروغش واهمه دارد و پیش خود از دروغ گفتن شرم می کند ، نشان درستی راست گویی و نأثیر ژرف دروغ ستیزی در فرهنگ دیرینه ایران است .