کارگاه عزت نفس از محمدرضا شعبانعلی

کارگاه عزت نفس از محمدرضا شعبانعلی

آنچه در اینجا می‌بینید مجموعه‌ای از فایل‌های صوتی تحت عنوان مسیر اصلی است که در آن محمدرضا شعبانعلی به گزارشی از مطالعات خود در مورد عزت نفس و راهکارهای افزایش عزت نفس می‌پردازد.

این فایل‌ها قبلاً از طریق سایت تراست زون عرضه می‌شده و هم اکنون از طریق لینک‌های زیر قابل دانلود است:

لینک دانلود قسمت اول فایل صوتی آموزشی عزت نفس

لینک دانلود قسمت دوم فایل صوتی آموزشی عزت نفس

لینک دانلود قسمت سوم فایل صوتی آموزشی عزت نفس

برخی از مطالب مطرح شده در این فایل‌های صوتی به شرح زیر هستند:

– تعریف عزت نفس

– چرا عزت نفس در بسیاری از ما کم است؟

– تفاوت عزت نفس و اعتماد به نفس چیست؟

– چه تمرین هایی برای افزایش عزت نفس مفید است؟

– چرا برخی از سبک های زندگی و بخشی از آموزش‌های مدیریتی و مهارتی و ارتباطی، موفقیت را به قیمت کاهش عزت نفس به ما هدیه می‌دهند؟

.


.

ترتیبی که گروه متمم برای خواندن مطالب سری کارگاه آموزشی عزت نفس به شما پیشنهاد میکند:

۱_ شناسنامه درس کارگاه عزت نفس

۲_ عزت نفس چیست؟ بررسی راهکارهای افزایش عزت نفس (نقشه راه درس)

۳_ کتابهای مرتبط با عزت نفس و منابع مورد استفاده در تدوین کارگاه آموزش عزت نفس

۴_ دقیق ترین تعریف عزت نفس چیست؟

۵_ تعریف اعتماد به نفس چیست؟ تفاوت اعتماد به نفس و عزت نفس در چیست؟

۶_ پرسشنامه عزت نفس کوپر اسمیت

۷_ هنگام گفتگو با خود، در خودتان هستید یا کنار خودتان؟

۸_چهار منبع اصلی عزت نفس

۹_ نتایج کمبود عزت نفس (قسمت اول)

۱۰_ کمبود اعتماد به نفس یکی از نتایج کمبود عزت نفس (قسمت دوم)

۱۱_ کمبود عزت نفس و آثار آن در رابطه عاطفی

۱۲_ چالش ها، راهکارها و روشهای افزایش عزت نفس در محیط کار و زندگی

۱۳_ برندسازی درونی به عنوان یکی از روش های افزایش عزت نفس (قسمت اول)

۱۴_ احترام به فعالیت های ذهنی – بخشی از برندسازی درونی برای افزایش عزت نفس (۲)

۱۵_ تفکیک تجربه ها به رویداد و احساس و تفسیر – از ضروریات افزایش عزت نفس

۱۶_ نقش پذیرش خویشتن در حفظ و افزایش عزت نفس

۱۷_ افزایش عزت نفس و هنر بازخورد گرفتن درست

۱۸_ مسئولیت پذیری و نقش آن در افزایش عزت نفس

۱۹_ افزایش عزت نفس از طریق توسعه مهارتها

۲۰_ مهارت ابراز وجود و جرات ورزی و نقش آن در افزایش عزت نفس

۲۱_ معرفی برنامه پنج هفته‌ای افزایش عزت نفس

۲۲_ افزایش عزت نفس: هفته‌ی اول از برنامه پنج هفته‌ای

۲۳_ افزایش عزت نفس: هفته دوم از برنامه پنج هفته‌ای

۲۴_ ده صفت مثبت من – هفته سوم برنامه افزایش عزت نفس

۲۵_ خطاهای من در ارزیابی خودم و نقش آنها در کاهش عزت نفس (هفته چهارم)

۲۶_ افزایش عزت نفس – مجموعه فایل های صوتی تحت عنوان مسیر اصلی

۲۷_ فهرست خطاهای رایج در خودشناسی و تحلیل رویدادها

۲۸_ مدیریت و نظارت دائمی بر عزت نفس (هفته‌ی آخر برنامه پنج هفته‌ای)

.


.

چند مطلب پیشنهادی از متمم:

خطاهای من در ارزیابی خودم و نقش آنها در کاهش عزت نفس (هفته چهارم)

ده صفت مثبت من – هفته سوم برنامه افزایش عزت نفس

احترام به فعالیت های ذهنی – بخشی از برندسازی درونی برای افزایش عزت نفس (۲)

پرسشنامه عزت نفس کوپر اسمیت

مهارت ابراز وجود و جرات ورزی و نقش آن در افزایش عزت نفس

افزایش عزت نفس از طریق توسعه مهارتها

مسئولیت پذیری و نقش آن در افزایش عزت نفس

چالش ها، راهکارها و روشهای افزایش عزت نفس در محیط کار و زندگی

برندسازی درونی به عنوان یکی از روش های افزایش عزت نفس (قسمت اول)

چهار منبع اصلی عزت نفس

.


.

محمدرضا شعبانعلی از زبان خودش:

من، محمدرضا شعبانعلی، متولد سال ۱۳۵۸ هستم.

سال ۱۳۷۶ از دبیرستان البرز فارغ التحصیل شده و همان سال در دانشکده مکانیک دانشگاه صنعتی شریف به ادامه تحصیل پرداخته ام.

همزمان با تحصیل، به عنوان نماینده فنی – بازرگانی شرکتهای مختلف اروپایی در ایران و خاورمیانه فعالیت نموده و در سال ۱۳۸۴ با رتبه نخست، وارد رشته MBA دانشکده مدیریت دانشگاه صنعتی شریف شدم.

طی این سالها جدای از فعالیت تجاری و بازرگانی و صنعتی، به فعالیت علمی و آموزشی نیز پرداخته ام که از جمله آنها می‌توان به تالیف کتب متعدد و انتشار مقالات مختلف اشاره نمود.

کتابهای فنون مذاکره، ۵۳ اصل در مذاکره، تصمیم گیری، مدیریت انسانها، پیش بینی قیمت سهام در بورس به روش تحلیل تکنیکال، روش المان محدود و … از جمله تالیفات و ترجمه‌های اینجانب بوده و جدا از برنامه های رادیویی و تلویزیونی، نوشته‌های متعددی نیز در حوزه‌های فرهنگی و اجتماعی، در روزنامه ها و فضای مجازی منتشر گردیده است.

از آنجا که طی دو یا سه سال اخیر، احساس کردم برگزاری کلاس و دوره‌های آموزشی، فرصت مطالعه و یادگیری را از من گرفته، فعلاً چند سالی از فضای آموزش فیزیکی فاصله گرفته‌ام و به فعالیت‌های تخصصی خودم و نیز مطالعه و یادگیری در حوزه‌های مورد علاقه‌ام مشغولم.

بنابراین طی چند سال آتی (تا زمانی که سبک فعلی را تغییر دهم) بنا ندارم تعامل جدید با سازمان‌ها یا پروژه‌های مشاوره‌ی جدید یا برگزاری کلاس‌ها و دوره‌های آموزشی جدیدی را آغاز کنم.

البته همچنان دوره های آموزشی آنلاین من از طریق سایت متمم برقرار است.

.


.

3 نظر برای “کارگاه عزت نفس از محمدرضا شعبانعلی

  1. دمتون گرم محمد رضا شعبانعلی صدانت
    محمد رضا شعبانعلی برای من هم مانند شریعتی،سعدی،مولانا]شفیع کدکنی،سپهری،پروفسور حسابی؛انیشتیتن،و …………. خیلی کسان دیگر
    خدا رحمتش کند

  2. نامه ای به معلمم: محمدرضا شعبانعلی
    .
    محمد رضا شعبانعلی عزیز،
    معلم بزرگوار و دوست داشتنی ِ من،
    سلام
    چند روزی است که قصـدِ نوشتن برای تو را داشتم و دائما در طول روز فکر میکردم که چه بنویسم و چه بگویم و چه اشاره ای کنم که نامه ای شایسته و لایق برای تو بتوانم بنویسم که علاوه بر رنگِ سادگی، طبعی دوستانه داشته باشد و بیش از «شاگـردی در برابر استاد» نگفته باشم.
    امـروز از تولد متمم خـبر دادی، متمم دو ساله شد. پروژه ناب آموزشی در زبان فارسی که همچون تو، مخاطبانش را شیفته و دلباخته و پیـرو کرده است. و هر آنچه از متمم بگویم کم است، اما به جـرات می گویم که تولد متمم، تولد تو هم هست محمدرضا جان. من امروز را به تو از صمیم قلب تبریک می گویم.
    معلمم،
    از دیرآموخته ها شروع کنم. به همه دلایل ممکن، ما دیرآموخته ایم و شاید در برخی مسائل، هرگـز نیاموزیم. این قصه ی پـرغصه، در برابر تو هم تکرار شد. کلا از تو دیر آموختم ولی آموختم! کم آموختم ولی آموختم، و این کُـند و کم آموختن، همچنان ادامه دارد تا روزی که شاگردانت به قــدر سهم خود، دنیا را جای بهتری برای زیستن کنند و شروع ِ آینده ای بهتر برای نسلِ خود و آیندگان باشند.
    عزیز دل،
    در بین نوشته هایت خواندم که روزگاری جبر محیط و زمختی دنیای ما، خسته ات کرده و می خواستی روزنوشته هایت را ببندی و قصـد رفتن به دیاری جز اینجا داشته ای، جز «حسـرتِ نیامده و نفهمیده» روزهایی که می توانست بی تو باشد و آموخته هایت با ما نبـاشد، تـصور هولناکِ دیگری نداشتم. دلی که درد آمد و چشمی که خیس شد. اما قـدر دان تو برای ماندنت هستم و خواهم بود. این ماندن تو و تلاش و ساختن تو، برای ما آموزنده ترین شکل قابل تصور است.
    کافیست برایت بگویم که باور دارم اگر همین الان روزنوشته هایت را دیگـر بروز نـکنی، جامعه ی ما برای ۱۰ سال آینده خوراک فکـری برای پرورش و آموزش خود خواهند داشت و دانشجویان ما در این فرصت کافی، به اندازه کافی، بر اندیشه و آثار تو پژوهش ها کنند و چه ها کشف کنند و تحلیل ها بنویسند.
    همانگونه که متمم، محل توسعه مهارتهای ما، و متممی برای زندگی ماست؛ با همه استقلالش باید بگویم که روزنوشته هایت، متمم ِ متمم است. برای درکِ تو حتما باید هر از هر دو جام، آرام آرام نوشید و مست شد.

    معلم دوست داشتنی من،
    تو به من آموختی که آموختنی ها را باید از نو آموخت و هـنر آموختن، دور ربختن است. از هنـر متوقف شدن گفتی، از برنامه ریزی، از تصمیم گیری و در متمم بسیار بیشتر به ما آموختی، از استعدادیابی،هنـر یادگیری، هدفِ بزرگِ تولید محتوا را ساده گفتی و در رایو متمم و رادیو مذاکره با صدای دوست داشتنی خود، هر آنچه ممکن بود را با ما در میان گذاشتی. و همه آنچه هست را در متمم و روزنوشته هایت در اختیار شاگـردانت قرار داده ای.
    از این را هم آموخته ام که دیوار بتنی و کوچه ای بن بست نباشیم و محلی گذر برای مخاطب خود باشیم. همانگونه که تو در معرفی دوستانت به ما دریغ نکردی و دکتر علیرضا شیری را هم همانند سایر منابع و دوستانت به ما نشان دادی.
    محمد رضا جان،
    می دانم، خوب هم میدانم که ثانیه هایت چقـــدر گران می ارزد و ممکن است هیچ وقت این کلمات را نـخوانی و ندانی، اما من برابر آموزش خود ِ تو ، برای تو نوشتم. آنوقت که در کارت پستال آخرین سمینارت به ما آموختنی :
    انسان بودن شاید، به معنی تلاش برای بهتر کردن دنیا باشد، هر چقـدر هم کوچک،
    حتی به اندازه ترسیم گلی ساده بر روی سنگی در بیابان افتاده
    جایی که هرگز دیده نـخواهد شد.
    این نوشته با عشق است و امید و آرزو. اگر هیچوقت خوانده نـشد، دعای ِ دوست و شاگرد کوچک تو، همـواره بدرقه ات خواهد بود، و خوشحال از اینکه در مسیر زندگی خود، با دنیایی بنام «محمدرضا شعبانعلی» آشنا شده است و تمام تلاش خود را در معرفی تو و اندیشه ات بکار گرفته، حتی در تاکسی و گفتگوهای یک ربع ساعتی که پیش می آید!
    امیدوارم آنگونه که در مدل ذهنی ۳۰ روزه به ما از رویدادها آموختی، این نوشته هم یک رویداد است برای آنکه فضای وب فارسی، میلیون ها نسخه از نامه به تو باشد، نامه به معلمی بزرگوار. رهای تو، همه ماییم که از گنجینه لطف و تلاشت به ما «کلمه» هدیه کردی، بهترین هدیه ممکن. می بینم آن روزی را که شاگردانت هر یک، یک رها در خانه دارند، و خود همانند رها، نامه ای به پـدر، معلم و عشق خود می نویسند و آن را زندگی می کنند.
    می بینم آن روزی را که میلیون ها نفـر در سراسر دنیا، از دسترنج ِ تلاشهایت، مطالعه خواهند کرد و همچون من در معرفی خود، به شاگردی در حضورت با افتخار نام خواهند بـرد.
    معلم خوبم،
    همانگونه که دوست داشتی و آرزومندش بودی و بدان مفتخری، با افتخار و غـرور «معلم» صدایت میکنم، معلمی که لباسی تازه بر نام معلمی پوشاند و برای معلمی، دنیایش را وقف کرد و با «آموختن» زیست و با «کلمات» شاهکار آفرید و شاگرانش را مخاطب آشنای حرفهای خود دانست. همان معلمی که به ما آموخت، معلم تنها فـردیست که آرزو دارد بقیه از او موفق تر شوند.
    معلم بزرگوار
    در زندگی برخی اشیا و افـراد با کلمات هویت می یابند و تجسم میشوند، اما گاهی به ندرت، این کلمات هستند که با افـراد هویت می یابند و بت می شوند. عدالت، آزادگی، پرسشگری، صبر، فیزیک، ثروت، مدیریت از جمله کلماتی هستند که یک الگوی انسانی قدرتمند آنها را هویت بخشیده و گویی این کلمات پس از آنها آفریده و استفاده شده اند. من دو کلمه ی «معلم و تلاش علمی» را هویت گرفته از تو می دانمو با تو می شناسم و تو را بت و الگوی این دو راه می دانم. خوشحالم که این روزگار فرزندانی چون تو دارد و ما فرصتِ شاگردیشان را -هرچند اندک- داریم.
    دوست عزیزم
    واقعیت این است که هنوز سالها زمان برای مـرور تو و اندیشه تو و «متمم» تو و درک مدل ذهنیت زمان لازم است تا توشه ای برای زیستی بهتر، بر گـیرم. من اینجا قصـد مرور آن ناچیـز ِ آموخته شده و خوانده شده را ندارم و در توانم نیست، فقط خواستم به سهم ِ خود بگویم که تو را دوست دارم و از تو آموختن، معنای زیستن ِ این روزهای من است و راه ِ ساختن آینده و آرزوهای من.
    عزیز دل،
    شنیدم روزگاری با فرشته مرگ سخن گفته ای، پای حرفهایت نشستم و به این گفتگوی پرغــرورت گوش دادم و آموختم، نمی دانم آن روز چه روزیست اما می توانم حدس بزنم که فرشته مرگ با دو حالت ِ گره خورده بهم تو را ملاقات خواهد کرد، غمگین به حال ِ زمینی که تو را از دست می دهد و خوشحال برای آسمانی که تو را بدست می آورد! تو آن روز با تنی خسته اما لبی خندان به دنیای گریان ِ بی تو بودن، نگاه خواهی کرد.
    محمدرضا جان،
    وقتی در پایان آخرین سمینار، انبوه دوستدارانت تو را دوره کرده بودند؛ کناری ایستاده بودم و غرق نگاهت بودم. خنده هایت، گفته هایت و لطافت طبعی که با همه داشتی، همانگونه با ما عکس می گرفتی که با پدر و مادر بزرگوارت. من تا آخرین دقایق گوشه ای نشسته بودم و نگاهت می کـردم، آن لحظه دعایی برای تو از دلم گذشت که اکنون نیز تکرارش میکنم:

    محمدرضا جان، خـدا تو را سخت در آغوش خود گرفته است،
    این هم آغوشی بی پایان باد.
    .
    با تقدیم عشق و احترام
    شاگـرد کوچکت، سجاد سلیمانی , رضا چترزرین

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *