در آخرین روز برگزاری کنگره کشوری روانپزشکان در تهران ، مصطفی ملکیان ؛ دین پژوه و پژوهشگر فلسفۀ اخلاق یک سخنرانی با موضوع ” شوق زندگی و میل به خودکشی ” در این کنگره ارائه نمودند که پیشنهاد میکنیم به سرفصل ها و چکیدۀ سخنان ایشان توجه بفرمائید. راهکارهای توصیه شده توسط مصطفی ملکیان برای پیشگیری ازبروز فكر خودكشی براساس منابع فلسفی،عارفانه و ادبیات به شرح زیر می باشد :
۱. زندگی کردن در اینجا و اکنون
۲. عدم التفات به ارزشداوریهای دیگران
۳. عدم مقایسه و مسابقه با دیگران
۴. کنش بدون توجه به نتیجه
۵. توجه به تنهایی تراژیک زندگی
۶. تفکیک بین عشق و دلبستگی
۷. دانستن تفاوت قانوننما و قانون
۸. پذیرش ریاضت گریزناپذیر زندگی
۹. پذیرش بیثباتی جهان
۱۰. توجه به پیشبینیناپذیری زندگی
۱۱. نداشتن انتظار روحی بیشازحد از خود
۱۲. عدم پذیرش مسئولیت زندگی دیگران
۱۳. توجه به سهم کوچک ما در جهان
۱۴. حرکت در جهت افزودن تعداد گزینههای زندگی
۱۵. توجه به ناسازگاری آزادی با بیمسئولیتی
۱۶. پذیرش عدم امکان زندگی بدون درد و رنج
۱۷. معناسازی بهجای معنایابی برای زندگی
۱۸. توجه به بودنها بهجای داشتنها
.
.
صوت سخنرانی مصطفی ملکیان با عنوان شوق زندگی و میل به خودکشی
(دانلود از سرور نخست–دانلود از سرور دوم)
.
.
سخنرانی مصطفی ملکیان در سی و سومین کنگره سالانه انجمن روانپزشکان ایران با عنوان «شوق زندگی و میل به خودکشی» 30 مهر ماه 1395
.
.
با سلام و سپاس از فعالیت های شما
نکته ای که در این سخنرانی برای من بسیار شگفت انگیز بود موردی بود که نزدیک به پایان سخنرانی در باب معنای زندگی اشاره کردند و آن اینکه زندگی در ذات خود معنایی ندارد و ما باید خودمان به زندگی معنا بدهیم. جالب این که ایشان اشاره می کنند که ایده معنا دار بودن ذاتی زندگی از ادیان سرچشمه می گیرد ولی آنرا نادرست می دانند. تناقضی که به نظر من می رسد اینست که آقای ملکیان متفکر دینی است و به نظر می رسد به مرجعیت قرآن معتقد باشد. در قرآن از قول مومنین دعا شده که به خدا می گویند خدایا تو جهان را باطل نیافریدی و تو منزهی از این کار. همچنین خود خداوند بر بازیچه نبودن و باطل نبودن خلق جهان تاکید می کند. این از نظر من به معنای معنا دار بودن ذاتی زندگی است که حاصل خلق خداوند است و قابل کشف است. از دیدگاه دیگر اگر ما قایل به معنا داری ذات زندگی نباشیم به زبانی معتقد به این هستیم که حقیقت هم در ذات زندگی و جهان وجود ندارد زیرا حقیقت و معنا با هم رابطه تنگاتنگ دارند و اعتقاد به برساختی بودن معنا در زندگی از نظر فلسفی به نسبی بودن حقیقت و نبود حقیقت مطلق منتهی خواهد شد. مشتاق دانستن نظرات دوستان و در صورت امکان نظر خود استاد هستم.
سلام دوست عزیز
بنظرم شناخت شما از آقای ملکیان کافی نیست. ایشان خود را متفکر دینی نمی دانند (البته گرایش به یک معنوییت جهان شمول دارند) و بنابراین فارغ از اینکه حقیقت چیست من تناقضی در گفته های ایشان در مورد باورشون به معنای زندگی نمیبینم.
سلام
نگرش ایشون بیشتر اگزیستالسیالیسم است. اگزیستالسیالیستها هم چون ماهیت ذاتی برای انسان قائل نیستند و میگویند انسان خود ماهیت خود را میسازد به تبع آن میگویند انسان خود به زندگی معنا میدهد و غایت درست میکند لذا قائل به ذاتی بودن معنا و غایت داشتن ذاتی عالم نیستند و مهرداد درست میگوید که ملکیان هرگز خود را یک متفکر دینی نمیداند. با توجه به مبنای ایشان تناقضی ندارد.
هرچند من با شما موافقم و زندگی را ذاتا دارای معنا میدانم.