از قناعت به حلبی‌آباد تا شعار تمدن‌سازی

از قناعت به حلبی‌آباد تا شعار تمدن‌سازی

ازجناب آقای محمدتقی اکبرنژاد ممنونم که یادداشت «قدمای معاصر» را سزاوار نقد دیده‌‌اند.خلاصۀ سخن ایشان این است که تمدن غرب، موفقیت‌هایی دربهبود زندگی بشر داشته است، اما مقصد آن باطل و دوزخ است.

جناب آقای اکبرنژاد عزیز، این گونه پاسخ‌ها بر این پیش‌فرض استوار است که تقابل ما با جهان، تقابل ایمان با کفر و الحاد است ما در جبهه حق و ایمانیم و گروه مقابل، در جبهۀ کفر و باطل. پس همۀ خوبی‌های آنان پشیزی نمی‌ارزد و همۀ عیب‌ها و ناکامی‌ها ما چندان مهم نیست که ذره‌ای در راه و حقانیت خود تردید کنیم. اشاره‌وار عرض می‌کنم که اگر نفس ادعای دینداری و عمل به ظواهر دینی کافی بود، حق با شما بود؛ اما اگر معیار التزام به دین خدا، خردمندی و عدالت‌پیشگی و انصاف‌ورزی و نوع‌دوستی نیز باشد، آنگاه شاید ما باید هدایت شویم و به راه انبیا بازگردیم، نه دیگران

ترسم که صرفه‌ای نبرد روز بازخواست
نان حلال شیخ ز آب حرام ما

حتی اگر بپذیریم که جبهۀ مقابل ما، کفر و باطل است،از کجا معلوم که ما حقیم؟ مگر جنگ‌ها فقط میان حق و باطل است؟اگر دو گروه در مقابل هم صف‌آرایی کردند، حتما یکی حق است و دیگری باطل؟ نه!بسا جنگ‌هایی که میان دو باطل است
نوشته‌اید: «اکثریت مردم دنبال این مرکب راه می‌افتند؛ همان‌طور که در طول تاریخ، دست رد بر سینه انبیاء(ع) زدند» این قضاوت شما بدین معنا است که تمدن جدید بشری در مقابل راه انبیا است و گرایش به این تمدن، زدن دست رد بر سینۀ انبیا است دقیقا بگویید که کدام بخش این تمدن، مقابل انبیا است و کدام بخش از کارنامۀ ما افتخار پیامبران؟ می‌دانم که در این گونه مواقع، یاد آزادی هم‌جنس‌گرایان در برخی کشورهای غربی می‌افتید، ولی خوب است که غیر از این، فهرستی از تضادهای تمدن جدید بشری را با راه انبیا بنویسید تا دربارۀ یک‌یک آنها سخن بگوییم. اما مسئلۀ هم‌جنس‌گرایی که ترجیع‌بند این‌گونه بحث‌ها شده است، چندان پیچیده نیست. بن‌مایۀ این تمدن، پرهیز از دخالت در امور فردی انسان‌ها است؛ بدون اینکه دربارۀ آنها داوری کند. تمدن‌ها قرار نیست کار ادیان را بکنند. آن که باید در مقابل رفتارهای این‌چنینی بایستد، ادیان و اخلاق است؛ وظیفۀ تمدن‌، بسترسازی برای رشد فردی و اجتماعی استعدادها است. مگر فعالیت مسجدها و کلیساها در یک کشور متمدن، به معنای گرایش آن کشور به اسلام یا مسیحیت است که فعالیت گروه‌های دیگر به همین معنا باشد.

اما اینکه تمدن را به مرکب و اتوبوس ترمینال تشبیه کرده‌اید، اگرچه در مَثَل مناقشه نیست، اما بدانید که همین نگاه به تمدن باعث شده است که با این بضاعت اندک، هوس تمدن‌سازی کرده‌ایم. برادر عزیز، تمدن از دو حال خارج نیست: یا زنده است یا مرده. تمدن مرده و ایستا وجود خارجی ندارد، و تمدن زنده و پویا، مقصدی معین و یش‌نوشت ندارد که آن را به اتوبوس‌های ترمینال تشبیه کنیم. تمدن اگر زنده باشد، پیوسته دست به انتخاب می‌زند و دائم در حال خوداصلاحی و ترمیم‌گری است. تمدن، ابژه نیست که بتوان برای آن برنامه نوشت و آن را به سویی خاص هدایت کرد. تمدن درونی‌ترین هویت مدنی ملت متمدن است.

دوستانی مانند شما معمولا می‌گویند که ما می‌خواهیم به پیامبر تأسی کنیم. بسیار خوب! حالا چرا از پیامبر مدینه شروع کرده‌اید؟ پیامبر گرامی اسلام، نخست سیزده سال در مکه، از خدا و توحید و عبادت گفت و وقتی بالاجبار به مدینه هجرت کردند، آنجا ریاست شهر را هم بر عهده گرفتند. ما چرا از ریاست و تمدن‌سازی و تصدی‌گری شروع کرده‌ایم؟ لابد می‌فرمایید که در مکه امکان حکومت نداشتند. عرض می‌کنم چرا نگوییم که در مدینه مجبور شدند که در رأس تشکیلات قرار گیرند؟ چرا مدینه را اصل و مکه را فرع بدانیم؟

نوشته‌اید که خدا انسان را بدون برنامه رها نکرده است. بله، رها نکرده است، اما این بدان معنا نیست که سرنوشت بشر را به دست شما و فهم شما از متون قدیم سپرده است. اما اینکه خدا چه برنامه‌ای برای انسان دارد، اصل نزاع و اختلاف کسانی مانند من با کسانی مانند شماست، که باید جداگانه دربارۀ آن گفت‌وگو شود.

سخن آخر اینکه گفته‌اید ما در پی دنیا نیستیم که به تمدن غرب رشک بریم. ما به همین حلبی‌آباد دینی خود قانعیم… اولا اگر به حلبی‌آباد قانعید، این شعار تمدن‌سازی چیست که سر داده‌اید؟ ثانیا اگر چنین است، چرا همین سخن را از اول به مردم نگفتید؟ چرا به مردم قول دنیای بهتر دادید و چرا هنوز هر گاه به همراهی مردم نیاز دارید، سخن از این می‌گویید که می‌خواهیم دنیایی بهتر برای شما بسازیم؟ در ضمن، اگر شما دنبال دنیا نیستید، اختیار خود را دارید، ولی ممکن است کسانی باشند که بخواهند دنیایی خوب و آسوده داشته باشند. آیا همان‌طور که آنان با شما کاری ندارند، شما هم حاضرید از غار زهد و ریاضت خود بیرون نیایید و مردم را به حال خود واگذارید؟

.


.

از قناعت به حلبی‌آباد تا شعار تمدن‌سازی

پاسخ رضا بابایی به نقد محمدتقی اکبرنژاد

.


.

2 نظر برای “از قناعت به حلبی‌آباد تا شعار تمدن‌سازی

  1. درود بر جناب بابایی عزیز،
    مثل همیشه منطقی، قانع کننده و دلنشین نوشته اند،
    دوست داشتم فرصتی حاصل شود تا از آقای اکبرنژاد بپرسم که در دیدگاه ایشان، آیا سلیقه، نظر و خواست من نوعی هم جایگاه و ارزش و اعتباری دارد؟ به عبارت دیگر، فرض کنیم دیدگاه آقای بابایی اشتباه و فهم و تحلیل ایشان آقای اکبرنژاد از تمدّن نوین بشری (به قول ایشان: تمدّن غربی) صحیح باشد. با این حال، اگر من نوعی نخواهم که به دنبال تمدّن اسلامی ادّعایی آقای اکبرنژاد و همفکرانشان افتاده و ترجیح بدهم همان تمدّن غربی را در پیش بگیرم (حالا چه به دلیل فهم و درک ناقصم باشد که باعث می شود سیاهی غرب را سفید ببینم و چه به این دلیل که اصولا طالب گمراهی و لذّات پست دنیایی باشم)، تکلیف چیست؟ آیا با وجود این دیدگاهی که دارند، برای من و امثال من این فرصت را فراهم می آورند که خودمان انتخاب کنیم یا اصرار دارند که ما را به زور به بهشت خود ببرند؟
    (جناب بابایی هم در جملات پایانی به این مهم اشاره کرده اند)

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *