از نجاست تا خشونت

از نجاست تا خشونت سگ

چند روز پیش مطلبی را از آقای حسن اسلامی راجع به این موضوع میخواندم که ایشان استدلال کرده بودند ربطی میان مفهوم نجاست سگ و خشونتی که این روزها به انحاء مختلف در جامعۀ ما بر این حیوانات مظلوم وارد میشود وجود ندارد (این مطلب). در حالیکه دغدغه مندیهای اخلاقی ایشان را بسیار ارج مینهم و در موارد بسیاری با ایشان همدلیهای بسیاری دارم، اما با ادعای اصلی نوشتۀ ایشان نمیتوانم موافق باشم. طبق استدلال ایشان، “کسانی که با سگ‌ها رفتار وحشیانه‌ای دارند، در کنار دلایل متعدد، گاه به نجس بودن آنها اشاره می‌کنند و نتیجه می‌گیرند رفتارشان موجه است. زین رو، به دو نکته باید پرداخت؛ یکی نجس بودن سگ‌ها و دیگری مجاز بودن رفتار خشن با سگ‌ها به دلیل نجس بودن‌شان. میان این دو مساله منطقا هیچ ربطی وجود ندارد، با این حال چنان این دو در پی هم می‌آیند که خیلی افراد باور دارند نجاست سگ‌ها دلیل خوبی است برای رفتار وحشیانه با آنها.”

قصد من در اینجا بر این است که نشان دهم اتفاقن ربطی منطقی میان مفهوم نجس خواندن یک موجود زنده و خشونت ورزیدن نسبت به آن وجود دارد. سعی میکنم گفتۀ خود را مرحله به مرحله و با تدقیق در مفاهیم فقهی در اینباره نشان دهم:

۱_ مفهوم نجس: واژه نجس در اصطلاح فقهی به چیزهایی گفته می‌شود که از نظر شرعی پاک یا طاهر نیستند. به تعبیر دیگر، فرق است میان نجس بودن و آلوده بودن. در واقع، اگر بخواهم از تعبیرات فلسفی استفاده کنم، آنچه نجس خوانده میشود دارای نوعی آلودگیِ انتولوژیک [یا هستی شناسانه] است، یعنی نفسِ آن چیز یا خودِ آن چیز بالذات دارای نوعی از آلودگیِ الهیاتی [فقهی] است. چیزی که چه بسا حتی با شستشو هم پاک نشود، آنگونه که موارد دهگانۀ نجاسات، مطابق فقه شیعی، اینگونه اند.

۲_ مصادیق نجاسات: مطابق نظر غالب در میان فقهای شیعی، ده چیز هستند که «عین نجاستند»، یعنی اینها ذاتشان آلوده است، به نوعی که این آلودگی را به هیچ عنوان نمیتوان از ایشان زدود. خون، ادرار، مدفوع، مَنی، مردار، سگ، خوک، کافر، شراب، آبجو.

۳_ احکام نجاسات: در حالیکه آنچه نجس شده است (متجنِّس)، را میتوان طبق شرایطی پاک کرد، مثلن لباسی را که آغشته به خون شده باشد میتوان با شستنِ خون از آن تطهیر کرد، اما آندسته از چیزهایی را که عین نجاستند تحت هیچ شرایطی نمیتوان تطهیر کرد. به تعبیر دیگر، شما هر بلایی سر خون بیاورید، خون به خودیِ خود هیچگاه تطهیر نمیشود. در مورد چیزهایی که در اثر برخورد به این مصادیق نجاست به تعبیر فقها متجنِّس میشوند، تنها با زدودنِ نجاست از آنها، گاهی طی مناسکی، میتوان آن چیزِ را از نجاست پاک کرد.

۴_ از نجاست به خشونت: همانگونه که دیدیم، سگ، خوک، کافر، مدفوع، ادرار و غیره همه از نظر فقهی و حکم پاکیزگیِ شرعی در یک ردیف قرار دارند: همه عین نجاست و آلودگی اند، به نحوی که هیچ شرایطی را نمیتوان متصور شد که آنها طبق آن شرایط پاک باشند. در واقع، طبق ادبیات فقهی، خونِ پاک، یا سگِ پاک نوعی تناقض گویی به نظر میرسد. کافر نیز مادامیکه کافر است، یعنی به اصول و معتقدات دینی معتقد نیست، عین نجاست است و همواره باید از آن اجتناب و دوری کرد. در یک بیان کلی، طبق ادبیات فقهی، آنچه را نجس خوانده میشود باید «زدود» (مثل خون، ادرار، یا مدفوع روی لباس)، «طرد کرد» و «منزوی ساخت» و حتی آنها را «از میان برداشت» (مثل کافران).
در حالیکه این طرز تلقی شاید درخصوص اموری همچون ادرار، مدفوع و خون مشکل ساز نباشد، اما همینکه موجودِ جانداری متصف به صفت نجاست گردد و عین نجاست خوانده شود، «زدودن»، «طرد کردن» و «منزوی ساختنِ» آن موجود و به تعبیر دیگر کنار گذاشتن آنها از عرصۀ مناسباتِ زندگیِ مومن و مومنان سر از سرکوب و از میان برداشتنشان در خواهد آورد. اگر سرکوبِ ادرار، مدفوع و خون به واسطۀ پست و نازل خوانده شدنشان بی معناست، اما همینکه پای موجوداتِ جاندار به میان بیاید، این پستی و دنائتِ وجودی و هستی شناسانه که در سرشتِ این موجودات قرار دارد، خواه و ناخواه سر از رفع، طرد، از میان برداشتن، و به تعبیر دیگر سرکوب در خواهد آورد. اینچنین است که آنچه نجس خوانده میشود دارای پایین ترین و پست ترین مراتب وجودی دانسته شده و بدین گونه خشونت به عنوان نتیجۀ گریزناپذیر این دیدگاه سر بر می آورد. نجس خواندن جاندارانی مثل سگ و خوک، و معادل گرفتنِ این موجودات با ادرار و مدفوع، خود به خوبی نشان میدهد که در جهانشناسی فقهی، این موجودات از چه جایگاهی برخوردارند. فاصلۀ نجاست تا خشونت و سرکوب کمتر از یک تار مو به نظر میرسد.

.


.

از نجاست تا خشونت

نویسنده: بهنام خداپناه

نقدی بر نوشتار حسن اسلامی «با عنوان سگ اصحاب کهف» در روزنامۀ اعتماد

لینک یادداشت سید حسن اسلامی در کانال تلگرامی ایشان:

t.me/hassan_eslami/314

دربارۀ توضیح بیشتر مفاهیمِ فقهی «نجس» و «کافر» میتوانید به لینکهای زیر مراجعه کنید:

bit.do/eHM25

bit.do/eHM3n

.


.

3 نظر برای “از نجاست تا خشونت

  1. متاسفانه نویسنده پیش از اینکه بفهمد معنی «رابطه‌ی منطقی» چیست دست به قلم برده و وقت خواننده را تلف کرده و موجب شوتفاهم شده است. هیچ نوع رابطه‌ی منطقی‌ای بین نجاست و خشونت نیست و نویسنده هم نه تحلیل مفهومی‌ای انجام داده و نه به ما گفته چزا. و دیگر نکته اینکه آیا کسی به مدفوع و ادرار و خون خشونت می‌کند؟ ندیده‌ام چنین چیزی. صرف نجاست پس کسی را ترغیب به خشونت نمی‌کند. هیچ نوع ضرورتی بین نجس پنداری سگ و خشونت بر او وجود ندارد. ولی در دنیای واقع ممکن است باور به نجس بودن سگ دلیل بر خشونت یا دوری از سگ باشد. در اینصورت باید به آن افراد فهماند که نجس بودن سگ دلیل بر خشونت نیست و باورشان را اصلاح کرد نه اینکه تلاش کرد نجاست را زیر سوال برد.

  2. من فکر می کنم که مشکل نه در نجس خواندن این موجودات بلکه در تلقی نادرست از مفهوم طهارت و نجاست است.
    چند موضوع را باید در رابطه با طهارت و نجاست فقهی در نظر گرفت.اول اینکه این نسبت ها کاملا اعتباری است و به هیچ رو ارزش گذاری حقیقی با ذاتی محسوب نمی شوند.خون گر چه نجس است اما حیات بدون آن هم ممکن نیست و تعبیر ((عین ذات آن نجس است)) تنها به این امر دلالت دارد که نجس بودن به جزء یا وضع خاصی از آن دلالت ندارد،نه اینکه چیز پلشتی در ذات آن وجود دارد.
    دیگر اینکه هیچ لزوم ندارد همواره از این نجاسات دوری کرد و یا آنها را دفع و پاک نمود.اینها نیز بخشی از طبیعت و هستی اند و تنها در هنگام عبادات آن هم با شرایطی باید از آنها پاک بود.در سایر موارد همچین لزومی وجود ندارد.
    اما یک نکتۀ مهم این است که در تلقی عوامانه از دین،احکام فقهی به چیزی بیشتر از آنچه که برای آن وضع شده اند حمل می شوند و دایرۀ شمول آنها و ارجاعشان گسترده تر از آن چه می شود که از نظر شرع قابل برداشت است. یکی از دلایل این مسئله کمبود دانش، وزن گرفتن فقه بیش از جایگاه واقعی آن و کم توجهی به سایر منابع معرفتی دینی مثل اخلاق است.این نتکه را به اندازۀ کافی دیگرانی مورد تاکید قرار داده اند.دلایل این سنگین شدن نگاه فقهی در حوزۀ دین به ویژه پس از قرن دهم هجری قابل بررسی است.
    آنچه که مشهود است این است که در قرآن کتاب آسمانی مسلمانان و معتبر ترین متن دینی ایشان در چند جایگاه به حیوان سگ اشاره شده.حداقل در دو مود این اشاره ها همراه با بار مثبت اند.یکی سگ اصحاب کهف است که به دلیل یاری دادن انسان ها جایگاهی در حد انسان پیدا می کند و دیگری آیات سورۀ بقره که شکار با سگان شکاری حلال شمرده شده و حتی از آن به عنوان نعمت یاد شده است.
    تاکید بر چنین مواردی و همچنین توجه به اینکه که در اخلاق اسلامی آزار جانوران مصداق ظلم و به هر شکلی مطلقا باطل است، می تواند به جلوگیری از حیوان آزاری کمک کند.
    نباید فراموش کرد که در همین جامعه مردم آزاری یا کودک آزاری هم انجام می شود و شاید باید ریشه های خشونت ورزی را در جاهای دیگری نیز جست و جو کرد.

  3. اگر گزاره ایشان درست باشد باید بیشترین خشونت از جناب متدینین باشد ولی کسانی که با خشونت با حیوانات رفتار میکنند معمولا زیاد پایبند اصول و دستورات دینی به صورت غلیظ نیستند. زیرا در اسلام و طبق فتوای مراجع تقلید حتی شکار م اگر تفریحی باشد حرام است مگر اینکه برای تامین معاش باشد

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *