معرفی کتاب سرچشمه‌های دانایی و نادانی، کارل پوپر، ترجمه عباس باقری

معرفی کتاب سرچشمه‌های دانایی و نادانی، کارل پوپر، ترجمه عباس باقری

کارل ریموند پوپر (Karl Raimund Poper 1902-1994) فیلسوف شهیر اتریشی‌الاصل معاصر است که نظریاتش مخصوصا در زمینه‌ی فلسفه‌ی علم زبانزد بوده و او را جزو فیلسوفان علم طراز اول قرار داده است. دو کتاب اصلی او «منطق اکتشاف علمی» و «جامعه‌ی باز و دشمنان آن» از عالی‌ترین کتاب‌های پژوهشی در زمینه‌ی خود هستند. «سرچشمه‌های دانایی و نادانی» یکی از رساله‌های کم‌حجم به چاپ رسیده از اوست که در اصل متن یک سخنرانی در آکادمی بریتانیا در سال ۱۹۶۰ بوده است. هرچند که حجم کتاب بسیار کم است و به دلیل ماهیت سخنرانی­گون بودن آن، به زبان ساده‌تری بیان شده است اما حاوی نکات مهمی در باب نظریات اوست. رای پوپر در این کتاب دارای پیام بسیار مهم معرفت‌شناختی است که می تواند در بعد وسیع‌تر به روش سیاست‌مداری و حکومت‌داری نیز تسری یابد. در واقع هسته اصلی کتاب را این ایده تشکیل می‌دهد که نوع نگاه ما به موضوع معرفت‌شناسی رابطه‌ی تنگاتنگی با اقتدارگرایی و مفاهیم تمامیت‌خواهانه (توتالیتر) دارد.

پوپر در این کتاب ابتدا به بررسی معارضه‌ی دو مکتب بزرگ در فلسفه‌ی علم می‌پردازد. اول مکتب تجربه‌گرایی کلاسیک که بیکن، لاک، برکلی، هیوم و استوارت میل نمایندگان آنند و دوم عقلانیت و خردگرایی کلاسیک که دکارت، اسپینوزا و لایبنیتس تئوری پردازان آن به شمار می‌آیند. تجربه‌گرایان و خردگرایان هر دو به یک اصل اصیل معتقد بودند و آن، خصلت «هویدا بودن حقیقت» است. به زعم آنان حقیقت گوهری است که در پس پرده پنهان شده و با کمی کنکاش می‌توان رخ آن بت عیار را بازنمود (شناخت‌شناسی خوشبینانه). تجربه‌گرایان مشاهده و محک تجربه را وسیله‌ی نمایاندن حقیقت می‌دانستند اما در مقابل، خردگرایان عقل و استنباطات ذهنی را کاشف آن. پوپر بیان می‌کند که  اعتقاد هر دو گروه می‌تواند منجر به پیامدهای وحشتناکی گردد. از دیدگاه نمایندگان این دو مکتب اگر فردِ جست و جوگر تلاش کافی کند، حتما به حقیقت دست پیدا خواهد کرد. در نتیجه اگر کسی نمی تواند بهره‌ای از حقیقت ببرد احتمالا در بند شیطان است و یا حواس و عقل او اسیر چنگال باطل است. اما گروه دیگری نیز در تاریخ بوده‌اند که به نوعی از شناخت‌شناسی بدبینانه دفاع می‌کردند. افلاطون و سقراط نمایندگان اصلی این گروه‌اند. در این مکتب زمانی حقیقت بر انسان هویدا می‌شود که فرد جست و جو‌گر روح خود را به روح خدایگان اتصال دهد و خود را از عالم مادی به عالم مُثُل سیر دهد. در این رویکرد، جهان تنها نمودی از حقیقت است و برای دستیابی به اصل آن باید خود را به قدرتی بالاتر متصل نمود. این نظریه بعدها به این صورت بیان شد که تمامی حقیقت، درون ما نهفته است و ما برای دستیابی به آن نیاز به نوعی «مامایی» داریم که آن را از درون خود به بیرون بکشیم. پوپر معرفت‌شناسی خوشبینانه و بدبینانه را در یک اصل مشترک می‌داند و آن اقتدارگرا بودن آن‌هاست. برای مثال بیکن به عنوان نماینده‌ی اصیل تجربه‌گرایان نیز -همگام با افلاطون و سقراط- به نوعی مامایی معتقد است با این تفاوت که در فلسفه‌ی او طبیعت جایگزین خدا شده و همانند قبل، انسان‌ها برای دستیابی به حقیقت باید خود را پاکسازی کنند تا فریب نخورده و بتوانند حقیقت را از طریق مشاهده‌ی طبیعت مکشوف کنند. از این رو هر سه مکتب ذکر شده دچار «گرایش به یک منبع اقتدار» هستند. افلاطون و سقراط این منبع را در آسمان جست و جو می‌کردند، تجربه‌گرایی آن را در حواس و خردگرایی آن را در شعور. با این رویکرد، در فلسفه‌ی بیکن و دکارت، اقتدارگرایی حذف نشد بلکه مرجع آن عوض شد و از خدا به انسان تغییر کرد. این فلسفه چون اختیار حقیقت را به انسان‌ها و در واقع به گروهی از انسان‌ها واگذار می‌کند دچار فسادهایی است که در طول تاریخ نمونه‌های آن را به وضوح می‌توان مشاهده کرد.

اما این پرسش بی‌پاسخ می‌ماند: پس سرچشمه‌های دانایی انسان چیست؟ پاسخ پوپر به این سوال این‌گونه است: این سرچشمه‌ها گوناگون‌اند اما هیچ کدام مرجع اعتبار نیستند. تجربه و استدلال هر دو می‌توانند انسان را در فرآیند دانایی کمک کنند اما هیچ کدام سرچشمه‌ی نهایی محسوب نمی‌شوند. در واقع دستگاه‌های شناخت‌شناسی کلاسیک به این پرسش پاسخ می‌دهند که سرچشمه‌ی شناخت چیست، اما هیچ گاه مشروعیتِ خودِ این پرسش را زیر سوال نمی‌برند. از نظرگاه پوپر اصلِ این‌گونه پرسش‌ها ریشه‌ی اقتدارگرایانه دارد. نظیر این پرسش‌ها در سیاست هم جریان دارد مثلا: چه کسی باید حکومت کند؟ به این پرسش نیز می‌توان پاسخ‌های اقتدارگرایانه داد نظیر بهترین‌ها، خردمندترین‌ها، اکثریت و . . . . در حالی که پوپر اصلِ این پرسش را دارای اشکال می‌بیند. این سوال باید به پرسش‌هایی نظیر «بنیادهای سیاسی را چگونه باید سامان داد تا کارهای زیان‌آور رهبران بد یا ناشایست در حد امکان محدود شود» تحویل یابد.  از نظرگاه پوپر همان‌طور که حکومت‌هایِ کمال مطلوب وجود ندارد، سرچشمه‌های دانایی کمال مطلوب نیز وجود ندارد و تمامی سرچشمه‌ها ممکن است ما را به خطا بیندازند. همچنین باید این‌گونه پرسش‌های اقتدارگرایانه را با گونه‌ی دیگری جایگزین کنیم، نظیر: «چگونه می توانیم اشتباه را کشف و رفع کنیم». براین اساس هیچ سرچشمه‌ی قطعی و پاک و بی‌خدشه‌ای در جهان وجود ندارد. پوپر نام شناخت شناسی خود را «خردگرایی انتقادی» می‌نامد و معتقد است نظریه‌ها و فرضیه‌ها باید در نقد و حک و اصلاح مداوم قرار گیرند. نظریات اقتدارگرایانه به دنبال یافتن اصل و نسبی برای اعتبار حقیقت هستند مانند دانایی نجیب زاده‌ای پاکنهاد یا در صورت امکان خدا، اما در خردگرایی انتقادی منشا نظر اهمیت ندارد بلکه اهمیت آن فرضیه به مقاومت و تکاملی است که می تواند در برابر هجم انتقادات پیش رو داشته باشد. تمام فرضیه‌ها باید به آزمون گذاشته شوند. نباید به دنبال سرچشمه‌ی حقیقت بود بلکه باید راه حل‌های پیشنهادی برای دست‌یافت به حقیقت را پیوسته در محک قرار داد تا به حقیقت نزدیک‌تر و نزدیک‌تر شد. پوپر با این ادعای متواضعانه، حقیقت را در گرو گفتمان انتقادی فرضیات گوناگون می‌داند و بیان می‌کند که فرضیه‌ای بهره‌ی بیشتر از حقیقت دارد که بتواند با نقد و حک و اصلاح به وسیله‌ی ابزارهای متفاوت نظیر سنت، مشاهده و عقل، خود را متکامل کند. از این رو راه حلِ هر مسئله خود موجب پیدایش مسائل جدید می‌گردد. و این سیر همچنان ادامه خواهد داشت.

 به بیان پوپر هرچه بیشتر درباره‌ی جهان بیاموزیم و هرچه این آموخته‌ها ژرف‌تر باشد شناخت ما از آنچه نمیدانیم -شناخت نادانی ما- بیشتر شکل می‌گیرد و دقت و وضوح آن بیشتر می‌شود. در واقع «سرچشمه‌ی بزرگ نادانی» در این است که شناخت ما قطعا پایان دارد و حال آنکه نادانی ما الزاما بی‌پایان است. او معتقد است: ما حتی اگر جز گستره‌ی کوچک دانایی خود، از این راه چیزی نیاموزیم باز هم شایسته است که برای رسیدن به شناخت جهان بکوشیم. این نادانی دانشمندانه می‌تواند مشکلات بسیاری را از میان بردارد. همچنین به‌جاست از یاد نبریم که اگر دانایی‌های کوچکِ گوناگونی که داریم ما را از هم بسیار متمایز می‌کند اما همه در نادانی بی‌پایان خود برابریم.

.


.

کتاب سرچشمه‌های دانایی و نادانی توسط انتشارات نی با ترجمه‌ی عباس باقری به چاپ رسیده است.

معرفی کتاب سرچشمه‌های دانایی و نادانی، کارل پوپر، ترجمه عباس باقری

نویسنده متن: ایمان تاجی

.


.

5 نظر برای “معرفی کتاب سرچشمه‌های دانایی و نادانی، کارل پوپر، ترجمه عباس باقری

  1. با سلام
    بیش از یک سالی هست که با این وبسایت آشنا شدم. واقعا مطالب مفید و بسیار جدیدی در این وبسایت منتشر میشه به همین خاطر میخوام قلبا از همه دست اندرکاران این مجموعه تشکر کنم.
    تندرست و شادکام باشید.

  2. انصافا جامعه باز کتاب به شدت غیر علمی و ضد فلسفه است. پوپر به هر رطب و یابسی متوسل شده تا از شأن افلاطون حکیم و هگل بزرگ بکاهد. بقول دکتر داوری این کتاب در خود بریتانیا ناشر معتبری پیدا نمی‌کرد تا آن را چاپ کند. حجم مغالطات و دروغ پردازی ها درباره افلاطون از حد گذشته و به نفرت از او رسیده. لذا تعجب است که می‌گویید از بهترین کتابها ست

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *