مقدمه:
این رشته از دروس و مباحث بخاطر نشان دادن شیوه ی تفکر صحیح و خصوصاً جدا نمودن اندیشه های صحیح از سقیم و درست از نادرست می باشد . ما در اینجا نمی خواهیم روشی برای شناخت همه ی پدیده ها عرضه کنیم بلکه می خواهیم ببینیم وقتی با حقایقی که در جریان هست مواجه می شویم ، کتابهایی که می خوانیم ، اندیشه هایی که با آنها تماس پیدا میکنیم اعم از سیاسی ، اقتصادی و …
از چه راهی در آنها نفوذ کنیم و چگونه و بر وفق چه شیوه ای درباره ی آنها داوری کنیم و آیا راهی برای نقد آنها هست یا نه ؟
توضیح دو نکته :
الف ) طبعاً راهی که ما خواهیم پیمود راهی طولانی و پر پیچ و خم و پر سنگلاخ خواهد بود و سیری است که باید به تدریج آن را پیمود. و ما از ابتدا هیچگاه کسی را وعده نمیدهیم به این که یک کلید زرین به او خواهیم داد که فرد با این کلید همه قفلها را باز خواهد کرد و درهای بهشت به روی او گشوده خواهد شد. و یک شکیبایی خاص برای شخص لازم است. و باید به تدریج ذهن را به این روش معتاد کرد و به صورت یک ملکه درآورد.
ب ) امروزه به خاطر وجود وسایل ارتباط جمعی و نشر اندیشه ها ما با افکار گوناگون مواجه می شویم. و چون نمی توانیم این اندیشه ها را پخت و جویده تحویل هاضمه دهیم و احیاناً از هاضمه ی قوی هم برخوردار نیستیم به تعبیر دیگر دارای دستگاه لازم برای ارزیابی اندیشه ها نیستیم ، لذا روبرو شدن سنجیده با افکار مطلب بسیار ضروری و مهمی است .
دو توصیه ی مهم :
اول : پرهیز از شتابزدگی
یکی از بیماریهای روزگار ما « ماشینیزم » است یعنی ماشین زدگی یا تشبه به ماشین . کمال ماشین در سرعت و تولید بیشتر در زمان کمتر است . انسان ماشین زده عیناً چنین کمالی برای خود قائل میشود و این برای انسان حاصلی جز شتابزدگی نخواهد داشت . ذهن بجای اینکه افکار و اندیشه ها را بجود و به نرمی و آهستگی تحویل هاضمهی خودش بدهد آنها را می بلعد و سر میکشد که نتیجه ی آن رودل عقلی و به نوعی بار بر دوش ذهن گذاشتن است بدون اینکه انسان از آن آموختهها بهره کافی ببرد. بنابراین اولین توصیهی ما در این راه ترک شتابزدگی است و باید صبر و تحمل داشت .
دوم : ضرورت تقسیم بندی
توصیهی دوم عبارت از اینست که ما فرض کنیم و به خود بقبولانیم وقتی با اندیشهای مواجه میشویم با یک چیز روبرو نیستیم بلکه با بافت پیچیدهای از امور متعدد و متنوع روبروییم. ما هیچگاه با نمونه خالص از یک اندیشه روبرو نمیشویم، بلکه با نمونههایی روبرو میشویم که بیاندازه پیچیدهاند. در این صورت باید دست به تجزیه بزنیم. همان کاری که دکارت میکرد و توصیهی او این بود : باید ابتدا تقسیم کرد تا پیروز شد . دکارت میگفت : من در روش عقلانی خود ، دیدم که وقتی با مجموعه ای از اندیشه ها روبرو می شوم ، بهترین راه اینست که تقسیم و تجزیه را شروع کنم تا بر آنها مسلط شوم و الا عکس ماجرا رخ خواهد داد. (همچنین دکارت میگفت اغلب مردم معتقدند که هر چیزی را خداوند به آنها کم داده و باید بیشتر میداده است، اما در مورد عقل هیچ کسی معتقد نیست که به او کم داده شده است و آدمیان معتقدند به اندازه کافی عقل دارند. اما اگر عقل به همه آدمیان به ادازه کافی داده شده است چرا اینقدر اختلاف نظر وجود دارد؟ بعد نتیجهای که دکارت میگرفت این بود که اهمیت در شیوه راه بردن عقل است نه در داشتن عقل.)
در عالم اندیشه ها هم مانند سیاست باید بین آنها تفرقه انداخت و از هم جدا کرد تا بتوان بر آنها چیره شد. بنابراین نخستین کار ما در بحث نقد اندیشه ها مسئلهی تقسیم بندی خواهد بود.
پس نخستین کار ما در بحث نقد اندیشه ها مسئلهی تقسیم پذیری خواهد بود. به گمان من تقسیم بندی به اینجا منتهی خواهد شد که ما مجموعاً پنج دسته فکر بیشتر نداریم و وقتی این فکرها عرضه میشوند با هم مخلوط میشوند و جدا کردن آنها بر وفق این تقسیم بندی کمک زیادی به ما خواهد کرد که بتوانیم ویژگیهای هر کدامشان را بشناسیم و حکم هر کدام را در جای خودش بگذاریم و بعداً اگر استدلالی بر مبنای این افکار صورت گرفت آن استدلال را به خوبی ارزیابی کنیم.
ارائه ی پنج نوع اندیشه
دسته ی اول : افکار متافیزیکی
دسته ی دوم : افکار غیر متافیزیکی که خود دو بخشند : 1- افکار علمی 2- افکار غیر علمی
دسته ی سوم : افکار یا اندیشه های اعتباری یا پنداری ( وقتی می گوئیم پنداری نباید پنداشت که غرض تخیلات است). اینها نیز به دو بخش 1- قراردادی 2- ارزشی تقسیم می شوند .
پس انواع اندیشه هایی که در زندگی با آنها سروکار داریم منحصر در این پنج نوع هستند :
1 ) اندیشه های متافیزیکی
2 ) اندیشه های غیر متافیزیکی علمی
3 ) اندیشه های غیر متافیزیکی غیر علمی
4 ) اندیشه های اعتباری قراردادی
5 ) اندیشه های اعتباری ارزشی
آنچه معمولاً ایجاد آشفتگی میکند این است که شخص یک اندیشه را به جای دیگری بگیرد. این یکی از مهمترین شیوههای خطا در تفکر است. و یا اینکه از یکی بر دیگری استدلال شود . یکی پایه قرار داده شود و بعد از آن نتیجهای گرفته شود که از مقولهی دیگری از اندیشه است. که برای اینها باید نمونههای فراوانی آورد تا به خوبی معلوم گردد غرض چیست.
حال ما ناگزیریم که به ذکر ویژگیهای تک تک اندیشه ها بپردازیم تا به تفکیک و ارزیابی اندیشه ها که هدف ما بود نزدیک شویم .
ویژگیهای اندیشه های اعتباری یا پنداری ( آشنایی با چهار ویژگی )
از آنجا که اندیشه های اعتباری میآغازیم که تا حدودی آشکارترند و به یک معنا در عین حال ناشناخته ترند و از طرفی سروکار ما در زندگی با آنها بیشتر از سایر اندیشه ها است.
افکار و اندیشه های اعتباری به طور کلی دارای چهار ویژگی هستند:
اول : مشمول راست و دروغ نمیشوند. یعنی نمیتوان گفت یک اندیشه اعتباری راست یا دروغ است. راست و دروغ معنایش اینست که یک مفهوم یا نظریه، در عالم خارج مصداقی داشته باشد یا نه. اگر داشت آن نظریه راست و درست و اگر نداشت دروغ و باطل است .
دوم : اندیشه های پنداری در عالم خارج از ذهن ما یعنی در دنیای بیرون مصداق و عوضی ندارند . شما نمیتوانید دست روی چیزی بگذارید و بگویید این همان مصداق مفهومی است که من در نظر دارم، چنین چیزی یافت نمیشود. به تعبیر دیگر اینها ما به ازای خارجی ندارند. نباید تصور شود که این نوع از اندیشه ها صرفاً امور ذهنی محض هستند که به هیچ دردی نمیخورند در صورتیکه ما خواهیم دید این مفاهیم شایعترین اندیشهها و کارسازترین آنها هستند و در واقع زیر بنای همهی معارف عقیدتی و ایدئولوژیکی را اینها میسازند .
سوم : این اندیشهها نیاز پروردهاند. یعنی به وجود آمدن آنها به دلیل داشتن نیاز است و کنار گذاشتن و ترک گفتن آنها نیز به خاطر این نیاز است. بنابراین نیاز آنها را پرورش میدهد و بینیازی آنها را میکشد . اینها فرق دارند با بعضی از نظریاتی که در علم یا فلسفه داریم. مسائلی هست که تابع نیاز ما نیست مثلاً وقتی گفته میشود خورشید روشن است این تابع نیاز ما نیست بلکه واقعیتی خارجی است که صرفاً تابع اکتشافات ماست اما وقتی که می گوییم قاتل را باید مجازات کرد؛ مفهوم این عبارت در عالم خارج وجود ندارد و صرفاً این ما هستیم که بدلیل ارتباطاتی که داریم نیازمندیم به اینکه چنین قانون حقوقی داشته باشیم و نوع مجازاتش هم باز مشمول و متأثر از همین خصوصیت است.
چهارم : اندیشههای اعتباری قابل لغوند، همانگونه که آنها را به وجود میآوریم میتوانیم آنها را لغو کنیم.
این چهار ویژگی شامل تمام اندیشه های اعتباری اعم از ارزشی یا قراردادی می شود .
حال به نمونههایی از اندیشه می پردازیم و اعتباری یا غیر اعتباری بودن آنها را بررسی میکنیم . در اینجا آنچه درک آن مهم است اینست که ببینیم در مورد هر اندیشهای برای قبول یا طردش ما نیازمند چه شیوهای هستیم . اهمیت مطلب در اینست که نباید با چاقویی که به کمک آن می توان پنیر برید بخواهیم با آن آهن ببریم. ما معمولاً اشتباهمان در همین جا ها رخ می دهد. برای هر مورد باید چاقو و حربهی لازم را بدست آورد .
بررسی نمونه ی اول : « توانا بود هر که دانا بود »
ما اول به ابن میپردازیم که آبا ما به ازای خارجی دارد یا نه. ما می توانیم فکر کنیم در عالم خارج دانایی چیزی است و توانایی هم چیزی است و آدم دانا با نادان متفاوت است انسان توانا با ناتوان فرق دارد. بنابراین هم دانایی و هم توانایی واقعیتی خارجی برایشان متصور است . انسان دانا و توانا ، دانا و ناتوان ، نادان و ناتوان ، نادان و توانا همه ی اینها مصادیقی قابل فرض و قابل تعقل هستند و اتفاق افتادن اینها غیر عادی نیست . بنابراین صرف نظر از اینکه توانا بود هر که دانا بود درست باشد یا باطل، این سخن می تواند مصداق خارجی داشته باشد ، ما به دلیل احتیاجات خود آن را ایجاد نکرده ایم بلکه حداکثر این را کشف کرده ایم. البته ممکن بود در کشفمان خطا کرده باشیم. خطای در کشف غیر از این است که خلق کرده باشیم. بنابراین میتوان فکر کرد که در عالم خارج دانایی و توانایی مقارن باشد و از این لحاظ یک اندیشهی پنداری نیست .
ما همه باید این را به خاطر داشته باشیم تمام اندیشه هایی که مشمول رأی گیری واقع می شوند اعتباری هستند و اگر کسی بخواهد برای اندیشه های غیر اعتباری رأی گیری کند اشتباه کرده است. همیشه رأی گیری انتخابات و رأی گیری در مجلس برای مسائل اعتباری است . کسی نمیتواند در مجلس مسئلهی کرویت زمین را به رأی گیری بگذارد و از آنها سئوال کند آیا خوششان می آید زمین کروی باشد یا نه و بعد رأی بدهند. بخاطر اینکه این روش مال این نوع اندیشه نیست. رأی گیری در حقیقت ضابطه ی نوینی نیست ولی می تواند تا حدودی روشنگر معنایی باشد که ما دنبال میکنیم . اگر بتوان مسئلهای را به رأی گیری گذاشت آن مسئله اعتباری و در غیر این صورت اعتباری نیست.
نمونه دوم: «نابرده رنج گنج میسر نشود//مزد آن گرفت جان برادر که کار کرد»
آیا ایم بیت یک گزاره اعتباری است و ما آن را ساخنهایم؟ یا اینکه در عالم خارج هیچگاه بدون ضرف انرژی محصولی به دست نخواهد آمد؟ اگر واقعا مسئله این باشد که بدون صرف نیرو نمیتوان محصول برداشت، در این صورت این سخن راست است و غیراعتباری هم هست. اما اگر منظور این است که آیا کسانی یافت میشوند که بدون رنج بردن، گنجی هم ببرند آنگاه به نظر این درست است و کسانی هستند که بدون رنج گنج بردهاند. در این صورت حداکثر میشود گفت این سخن دروغ است، اما غیراعتباری است. چونن مشمول صدق و کذب شده است. همین که گفته شود چنین است یا چنین نیست، یعنی این سخن غیراعتباری است.
نمونه ی سوم : « إن الحیاة عقیدة و جهاد »
این جمله را دو گونه می شود معنا کرد و بر حسب این دو معنا آن وقت نوع این جمله تغییر خواهد کرد و اتفاقاً مثال جالبی است در اینکه چگونه این اندیشه ها با هم مخلوط می شوند. اگر منظور صرفاً بیان و توصیف واقعیت باشد معنایش این خواهد بود که زندگی انسانها آنچنان که هست عبارتست از اینکه همه انسانها عقیده ای دارند و در راه عقیده هم پیکار می کنند، شبیه این است که بگوییم همه انسانها تنفس می کنند . این یک توصیف از عالم خارج است، و بدین جهت صرف نظر از راست و دروغ بودنش سخنی غیراعتباری است.
به گونه ی دیگری هم می شود این سخن را معنا کرد و آن اینکه زندگی باید تلاش در راه عقیده باشد یعنی توصیه و ارزشگذاری می کنیم. یعنی اگر میخواهی زندگی ات انسانی باشد، شرافت داشته باشد و بتوانیم بهای انسانی به آن بدهیم باید عقیده و جهادی در راه این عقیده باشد. اگر جمله را اینطور معنی کنیم، اعتباری خواهد بود. صرفاً توصیه ایست ارزشگذاری است که ما یک نوع زندگی را بهتر و انسانی تر می دانیم.
در قسمت آینده درباره ی نمونه های بارز اندیشه های اعتباری بحث می کنیم.
.
.
درسگفتار عبدالکریم سروش با عنوان روش نقد اندیشه ها (1)
دانلود از سرور اول | دانلود از سرور دوم | دانلود از سرور سوم
.
.
این درسگفتار ها در سال 58 ایراد گردیده.
.
.
این درسگفتار ،بزعم من علیرغم انکه بیش از حدودا سی سال پیش ایراد گردیده ، بی بدیل است ، دوستان علاقمند قدر آنرا بدانند .
بنام خدا این رااینجانب دودهه پبش از ارشیو دانشگاه تهران اخذ نمودم وبه صراحت درنوارها اشاره به تاربخ این دروس در سال ۵۸ شده است .
بنام خدا باسلام دروس روش نقد اندیشه وسایر نوارهای درسی دکتر سروش را اینجانب سالهای خیلی گذشته از ارشیو دانشگاه تهران اخذ نموده وتاکنون بسیار بهره برده ام والبته شاید همه پژوهشگران ومحققین حوزه فلسفه ودین که اکنون صاحب نظران ونظریه پردازان قابلی گردیده اند بهره و افر وغیر قابل احتسابی از اقیانوس بیکران دانش استاد بلامنازع دین وفلسفه وعرفان جناب اقای دکتر سروش را نصیب خود نموده اند وهر که این نوارها را گوش داده است از تاریخ سال ۵۸ ان اگاه است .براستی هرگز کسی برایشان در احیای دین برمحکم ترین روشها پیشی نگرفته است وتقدم ندارد ومهمتر اینکه هنوز یک شخصیت علمی ظهور نیافته است که بتوان اورا یک تئوریسین در حدوقامت دکتر سروش دانست حتی ده درصد ارزش علمی وتاثیرکاربردی وعملی نظریه های دکتر .زیرا مهم ترین نکته فربه وپخته دیدگاه قبض وبسط تئوریک شریعت نظریه تکامل معرفت دینی و علوم انسانی است طرح ویا کشف سایر تئوریهای کاربردی مطروحه بعداز ایشان در این حوزه تماما بر گرفته از تئوری ایشان است متاسفانه هیچکدام از شاگردان ودوستان دکترسروش به اهمیت نظریه قبض وبسط وتاریخ ظهور وپایه ای بودن وتاثیر اعجاز امیزان برسپهر علمی کشورتاکنون اشاره صریحی ننموده اند که عده ای برای خودشان ندای مااعظم شانی سرمیدهندانصاف سیری چند؟؟؟؟
سلام خواهش میکنم در فرمت pdf هم مهیا فرمایید خیلی خیلی ممنونم از زحمات شما
با سلام و تشکر از زحماتتان این درسگفتارها ۷ جلسه می باشند که متاسفانه فقط ۵جلسه در سایت ارائه شده اند.
و یک خواهشی هم از شما دارم که لطفا دروس را به فایل pdf مهیا فرمایید.
باتشکر وارادت فراوان
سلام و درود خدای عالم بر دست اندرکاران سایت ارزشمند و فخیم صدانت!
بسی سپاس از پخش مطالب سودمند و کارا از اساتید شایسته!
برای بهره ی کامل خوانندگان و شنوندگان گرامی از دو فایل جامانده ( ۶ و ۷ ) آدرس زیر پیشنهاد می شود:
http://www.shiadars.ir/fa/%D9%81%D8%A7%DB%8C%D9%84-%D8%B5%D9%88%D8%AA%DB%8C-%D8%AC%D9%84%D8%B3%D8%A7%D8%AA-%D8%AD%D9%88%D8%B2%D9%87-%D8%B9%D9%84%D9%85%DB%8C%D9%87/%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D8%AF-%D8%B3%D8%B1%D9%88%D8%B4-%D8%B1%D9%88%D8%B4-%D9%86%D9%82%D8%AF
یا حق!
تا زمانی می توان ادعا کرد برخی اندیشه ها متافییکی هستند که تجربه گرایی منجر به شک گرایی و انکار امکان نیل به معرفت وجود داشته باشد. تجربه گرایی منجر به شک گرایی می شود( بیلر، بونژور). پس نمی توان در دسته بندی تمایزی ماهوی بین افکار متافیزیکی و علمی قایل شد. معرفت شناسی سروش ناسازگار با فلسفه تحلیلی روز دنیاست. او مانند پاپر تلاش برای تعریف معرفت تجربی م یکند و یک تجربه گراست و مانند تجربه گرایان شکست خورده است . یک اندیشه غیر متافیزیکی را لطفا نام ببرید.سپس تبیین بفرمایید چگونه از تجربه حاصل شده است . نمی توانید و به این دلیل متوجه باشید که تفکر علمی سروشی مفهومی outdated و قدیمی شده است که بعلت بدفهمی وی از فلسفه علم مطرح می شود.