رضا بابایی: صلح حسنی مظلوم‌تر از عاشورای حسینی

رضا بابایی: صلح حسنی مظلوم‌تر از عاشورای حسینی

در ضرورت قیام سید الشهداء(ع) کسی تردید نمی‌کند؛ اما برای درک صلح حسنی ، به فهم و درک بیشتری نیاز است؛ زیرا مردم – به طور معمول و غریزی – به مظلوم حق می‌دهند که بجنگد و با چنگ و دندان، حق خود را بگیرد؛ اما آتش‌بس و مصالحه را سرزنش می‌کنند. از این رو، صلح حسنی مظلوم‌تر از عاشورای حسینی است و دفاع از آن، جز از عهده نخبگان و تاریخ‌دانان و تیزبینان برنمی‌آید. تنها آگاهان به تاریخ و مصالح امت می‌توانند از خودگذشتگی امام(ع) را در صلح با معاویه دریابند و آن را تحسین کنند؛ بر خلاف ساده‌دلانی که حق را نمی‌بینند مگر در لباس رزم.

.
برخی از زمینه‌ها و عللی که موجب شد امام حسن(ع) صلح را بپذیرد، به‌اختصار، به این شرح است:

یک. صیانت از کیان دین

نزد امامان بزرگوار شیعه(ع)، حفظ دین واجب‌تر از حفظ حکومت است. صلح، حکومت را از دست اهل بیت(ع) بیرون آورد؛ اما دین را از خطری سهمگین و بنیان‌برانداز رهایی بخشید.

دو. حضور در جایگاه خلافت

چرا امام حسن(ع) مانند برادرش تا سر حد شهادت مقاومت نکرد؟ آیا اگر ایشان تن به صلح نمی‌دادند و تا آخرین قطره خون در میدان جنگ باقی می‌ماندند، تاریخ قضاوت بهتری درباره ایشان نمی‌کرد؟ آیا مقاومت خونین در برابر زیاده‌خواهی‌های معاویه، دستگاه شام را گرفتار رسوایی و اضمحلال نمی کرد، چنانکه شهادت حسین بن علی(ع)، حکومت یزید را به سراشیب سقوط و رسوایی انداخت و سرانجام نیز برافتاد؟
پاسخ این است که جایگاه امام حسن(ع) در آن دوران با جایگاه برادرش حضرت سید الشهداء(ع) متفاوت بود. امام مجتبی(ع) خلیفه بود و اگر به عنوان خلیفه به دست مخالفانش یا در جنگ کشته می‌شد، سرنوشتی همچون عثمان می‌یافت و داوری‌ها به این سمت می‌رفت که مسلمانان معترض و ناراضی، خلیفه خود را کشتند. شهادت در مسند خلافت، موج چندانی برنمی‌انگیخت و بدین معنا بود که خلیفه به دست مردم کشته شد! اما حضرت سید الشهداء(ع)، شهروند معترض بود و شهادتش، حکومت را متهم به ظلم و ستمگری و بیداد بر مردم می‌کرد. زمینه‌های آن نیز فراهم بود. امام حسن(ع) می‌دانست که پیروزی بر سپاه شام ممکن نیست و نیز می‌دانست که شهادتش در میدان جنگ، وجدان مسلمانان را چندان معذب نمی‌کند؛ زیرا آنان می‌گفتند دو حاکم با یکدیگر جنگیدند و یکی پیروز شد! همین. شهادت در چنین میدانی، کشته شدن در راه حفظ حکومت تلقی می‌شد؛ نه حفظ دین و کیان اسلام. اما شهادت حسین بن علی(ع) در کربلا، شهادت کسی محسوب می‌شد که علیه ظلم حکومت قیام کرده و مظلومانه به شهادت رسیده است.

سه. جلوگیری از تکرار خلیفه‌کشی

سیره علی(ع) و فرزندانش، حفظ مسند خلافت از آلودگی به خون بود. علی(ع) با همه توان خود کوشید که خون خلیفه ریخته نشود. دفاع ایشان از مسند خلافت و پیراستگی آن از خون، به قدری است که خود در نهج البلاغه می‌فرماید: من آن قدر از عثمان دفاع کردم که می‌ترسم گنهکار باشم: «خشیتُ ان اَکُونَ آثِماً.»

چهار. متعهدسازی بنی امیه

وضعیت جامعه اسلامی در آن زمان، به‌گونه‌ای بود که اگر جنگی درمی‌گرفت و بنی امیه در جنگ پیروز می‌شدند، زیر بار هیچ تعهدی نمی‌رفتند و خود را بدهکار هیچ کس نمی‌دانستند. در چنین وضعیتی، آنان می‌توانستند آسیب‌هایی به میراث پیامبر(ص) بزنند که جبران ناپذیر باشد. صلح، تا حدی دست و پای معاویه را بست. اگر معاویه حکومت را از راه جنگ به دست می‌آورد، نه صلح، همین مقدار تعهدی را که در صلح‌نامه بر گردن گرفت، نمی‌پذیرفت و معلوم نبود که قدم در چه راهی می‌گذاشت.

پنج. وجود خطر بالفعل در بیرون از مرزهای جهان اسلام

دلیل دیگر برای صلح، وجود دشمن مشترک بود که رو به سوی مرزهای اسلام آورده بود و اگر کسی در مقابل آن نمی‌ایستاد، شاید حتی نامی از کشور اسلامی باقی نمی‌ماند. بنا بر گزارش‌های تاریخی، در آن زمان، روم شرقی آماده حمله به سرزمین‌های اسلامی شده بود و معاویه –با هر انگیزه‌ای–می‌توانست این خطر را دفع کند. بنابراین ادامه جنگ، نه به نفع کوفیان بود و نه به سود شامیان، بلکه زمینه حمله نظامی و پیروزی رومیان را بر جهان اسلام فراهم می‌کرد.

شش. حفظ دماء مسلمین

جلوگیری از کشته شدن شمار بیشتری از مسلمانان، دلیل دیگر امام مجتبی(ع) برای قبول پیشنهاد صلح بود؛ چنانکه در نامه‌ای خطاب به معاویه می‌نویسد: «اگر می‌خواستم با کسی از اهل قبله(مسلمانان ظاهری) جنگ کنم، با تو نبرد می‌کردم؛ ولی من از تو دست برداشتم و برای صلاح امت اسلام و حفظ خون مسلمانان با تو کنار آمدم.»

هفت. افزونی و برتری فواید صلح بر فایده‌های جنگ

دلیل دیگر بر قبول صلح‌نامه این است که آنچه امام حسن مجتبی از طریق صلح به دست آورد، به هیچ روی از رهگذر جنگ برای ایشان حاصل نمی‌شد. امام(ع) ضمن حفظ جان و مال مسلمین، فرصت و موقعیتی مغتنم یافت تا به میان مردم رود و در اندیشه‌ها و جان‌ها اثر گذارد؛ یعنی این فرصت را یافت که جبهه نظامی را به جبهه فرهنگی تغییر دهد که بسی مهم‌تر، و در آن روزگار حیاتی‌تر بود. افزون بر این، حکومت شام را موظف کرد که بخش وسیعی از مسلمانان مدینه و کوفه را تأمین مالی کند، به‌ویژه خاندان شهدا را.

امام حسن مجتبی(ع) می‌دانست که صلح، همان مقدار که به نفع جهان اسلام است، برای ایشان پیامدهایی ناگوار دارد و گروهی از مسلمانان به ایشان توهین خواهند کرد و وی را به جرم صلح با معاویه، سرزنش‌ها می‌کنند و طعن‌ها می‌زنند؛ اما تدبیر و خردمندی، اقتضایی دیگر داشت. رعایت مصالح عمومی، خردمندانه‌ترین راهبردی است که از سوی رهبران دلسوز و آزادی‌خواه، به‌ویژه رهبران الهی اتخاذ می‌شود، زیرا آنان هیچ‌گاه مصالح عمومی را فدای مصالح فردی و گروهی و آبروی خود نمی‌کنند.

.


.

رضا بابایی: صلح حسنی مظلوم‌تر از عاشورای حسینی

رضا بابایی | اطلاعات | پنجشنبه ۳ تیر ۱۳۹۵

.


.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *