صوت درس‌گفتار فلسفه ويتگنشتاين متاخر از سروش دباغ

صوت درس‌گفتار فلسفه ويتگنشتاين متاخر از سروش دباغ

تمام جلسات درسگفتار «فلسفه ويتگنشتاين متاخر» از دکتر سروش دباغ

تاریخ سخنرانی ها:  از 13 دی ۱۳۹۳ تا 12 اردیبهشت ۱۳۹4

مکان سخنرانی ها:  بنیاد سهروردی، تورنتو، کانادا

.


.

صوت درس‌گفتار فلسفه ويتگنشتاين متاخر از سروش دباغ:

.

فلسفه ويتگنشتاين متاخر (جلسه اول)

فلسفه ويتگنشتاين متاخر (جلسه دوم)

فلسفه ويتگنشتاين متاخر (جلسه سوم)

فلسفه ويتگنشتاين متاخر (جلسه چهارم)

فلسفه ويتگنشتاين متاخر (جلسه پنجم)

فلسفه ويتگنشتاين متاخر (جلسه ششم)

فلسفه ويتگنشتاين متاخر (جلسه هفتم)

فلسفه ويتگنشتاين متاخر (جلسه هشتم)

فلسفه ويتگنشتاين متاخر (جلسه نهم)

فلسفه ويتگنشتاين متاخر (جلسه دهم)

فلسفه ويتگنشتاين متاخر (جلسه يازدهم)

فلسفه ويتگنشتاين متاخر (جلسه دوازدهم)

فلسفه ويتگنشتاين متاخر (جلسه سيزدهم)

.


.

مطالب مرتبط:

صوت درس‌گفتار فلسفه ويتگنشتاين متقدم از سروش دباغ

.


.

7 نظر برای “صوت درس‌گفتار فلسفه ويتگنشتاين متاخر از سروش دباغ

  1. اگر انگیزه فقط تدریس بود همه این درس ها توسط یک مدرس در دو یا سه جلسه ، فروتنانه قابل ارائه بود
    بیشتر دباغ شنیدیم تا ویتگنشتاین

    سفرهای دباغ
    مقالات دباغ
    کتاب ها و خاطرات دباغ
    و ای کاش جناب دباغ که مدعی مترجمی هم دارد کمی هم فارسی سخن میگفت ، یا عربی حرف زد یا انگلیسی
    بازی های زبانی ، لحن و آن حظ از صرف عمل حرف زدن که خاص ملاها و آخوندهاست پنهان ناشدنیست انگلیسی بدون لهجه اما لهجه ایی که پنهان نماند همان لحن خاص منبر رفتن بود

  2. با ایرج نسبتا موافقم
    حواشی زیاد بود و قدرت تفهیم و تبیین مطالب اصلی، لااقل برای من کم بود
    چیز زیادی دستگیرم نشد

    ویتگنشتاین متقدم هم که گوش دادم، به همین نحو

  3. سلام
    فقط خدارو شکر کنید آقای دباغ عزیز با بیدل آشنا نیست
    وگر نه چه ملغمه ای درست می کرد.
    جالب تر بخش حرف های آقای دباغ این است که خیلی موقع ها نمی داند کدوم حرف را در کدوم مقاله یا کتاب نوشته است.
    مخصوصا اگر می خواهید اصلا با هایدگر مواجه نشوید و بفهمید سهراب از دید ایشان کیست و چیست و چه می گوید وبا هایدگر چگونه می شود وصله ناجور شود حتما درسگفتار را گوش کنید.
    از خاطرات ایشان هم لذت ببرید چون زیادن
    در ضمن اگر کسی بخواد گوش کنه لطفا درسگفتار هایدگر را که شروع کرد وقت بگیرد ببیند چند ساعت هایدگر است و چند ده ساعت حاشیه.
    بعید می دونم از 1800 دقیقه بیش از 360 به هایدگر مستقیم اختصاص پیدا کند.

  4. شاید در کل استفاده از الفاظ و عبارات انگلیسی فهم سخنان ایشان را کمی سخت جلوه دهد اما برای اینکه دقیقا متوجه شویم این عبارات معادل چه عباراتی در زبان انگلیسی است خوب است من تا انتها گوش کردم بسیار پر محتوا بود

    1. انگلیسی که بلد نیستند محتوی را که خیلی بعید است سروش ها و یا افراد شیفته و چشم بودن و مشهور بودن به بهای انکار اعتبار هر چه دم دستشون بیاید داشته باشند.
      این همان حرکتی است که کم کم با revival of classics احیاء دوباره اسطوره باستان واقعی یعنی فلسفه سیسرو و اپیکور Cicero و Epicurus و فرهنگ Hellenism که به بهانه روشنفکری و نگاه ولتر اعضاء گروه دائره المعارف و ساینس سکولار و طبیعت گرایی و کفر در نقاب ساینس سکولار شکل گرفت. واقعیت رقابت monarchy و دروغی بنام Nationalism و وطن پرستی بعنوان ایدئولوژی رقیب Christianityمسیحیت ( که آن ها به بهانه انحراف پاپ ها و کاتولیک ها) و در طرف دیگر کاتولیسزم Catholicism یا دین کاتولیک بود. ابتدا John Calvinجان کالون و Martin Luther که دین داران داغ انقلابی و معترض بودند با بیان اهداف اخلاقی و مسیحیت اورتودوکس( منظور اورتودوکس با او کاپیتال نیست) وفادار به اصل جرقه فاصله گیری شروع شد نامینالیست ها فلسفه alternative ارائه کردند امثال راجر بیکن و فرانسیس بیکن کار را پیش بردند تا به قرن الحاد فروید و پوریتیویسم رسید. در این دوران آن چه با نیت اصلاح انحرافات کشیشان مسیحی از آموزه ها و روش زندگی پیامبر مسیحیان جرقه خورده بود , و پیش از آن ابتدا با روی آوری سنت اگوستین ، آلبرت کبیر ، و تامس آکوای نس به فلسفه ارسطو و Scholasticism مبنای فلسفی رقیبی برای آن ارائه شده بود با ادعای طبیعت گرایی و تجربه و مشاهده به denunciation و رد کامل ارسطو و از طرفی مسیحیت از طرف دکارت و فرانسیس بیکن و با enlightenment با Reformism و در زمانی با فلسفه کفر و الحاد هیوم پیش رفت . اگر چه با تسامح این مطلب و عجله نوشته شد و طبیع گرایی و الحاد ایپیکور و دوکریتس و جریان آن در تاریخ اروپا و تمایز آن با فلسفه اسولاستیک نیازمند تبیین است. اما فلسفه مسیحی در فلسفه قاره ای و سپس تحلیلی تحلیل رفت.
      هدف ا بیان این نوشته عجولانه و بی دقت اشاره به یجاد Careerism ایجاد شغل و حرفه و جایگاه برای کسانی مانند نیچه ، هیوم و در دوران معاصر دریدا بود که جلب توجه و کسب اعتبار دروغین و غیر فلسفی را با فحاشی به ارزش ها و مواضع معتبر با شهوتی سیر نشدنی بدست می آوردند.
      در کشور شما نیز فلسفه Prestigious است Love of PLace و Claim to Fame وسوسه سیری irresistible غیر قابل مقاومت برای کسانی است که به جای استخوان خورد کردن و زحمت کشیدن و فراگیری شیرینی برتری بر تمامی فلاسفه دیگر آن ها را زمین زد و اخلاق را فراموش کردند خود را به شهرت فروختند و وجدان را زیر پا گذاشتند. شاهدی بر مدعای غیر فلسفی بودن واقعیت این فعالیت ها دشمنی بین دانشگاه ها، افراد مشهور، مثلا تلاش برای تحقیر آقای سروش، برای زیر سوال بردن دکتر خاتمی به بهانه خطای در تألیف ، طعنه های بین موسسه حکمت و فلسفه و پژوهشگاه علوم بنیادین است که در خارج کشور شنیده می شود. این حتی international هم هست و حسین نصر نیز مورد حمله قرار می گیرد. همه این ها محترم اند اما آن چه برای ناظر قابل تعمق است رقابت بر سر جایگاه است. رقابتی جدی که نه اخلاق می شناسد و نه اهمیتی به معرفت می دهد و بر سر راه خود هر چیزی را نابود می کند احترام همکار، اخلاق معرفت، و هر چه بر سر راه قرار بگیرد.
      سخنان مد روز زدن ، زیر سوال بردن اعتبار هر چه بشود روش کار است. نیازی نیست چیزی کشف کنی. فقط لحن مناسب و پز آکادمیک به خود بگیر پشت علم و فلسفه قایم شو و دیگران را بکوب. در مورد آقای دکتر عبدالکریم سروش دیگر میل به دیده شدن با کارهای عادی نسیب نمیشود خدا هدف خوبی است و بیشتر جلب نظر می کند. همان که هیوم کرد همان که ولتر کرد همان که فروید کرد. و دیدیم که گروهی که در قرن 19 و 20 ادعای خدایی می کردند به چه سرنوشتی دچار شدند بحدی که اکنون در دپارتمان های فلسفه نامشان تبدیل شده به abusive termگرچه که هدفشان همانند همیشه در طول تاریخ زنده است: جلب توجه با زیر سوال بردن اعتبار هر چه ارزشمند است و د بالاترین سطح زیر سوال بردن خدا در لوای ساینس و اندیشه.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *