تاب مستوری؛ مصاحبه‌ای با شروین وکیلی: تحول بازنمایی زنان در فرهنگ ایرانی و مقایسه‌اش با تمدن اروپایی

تاب مستوری؛ مصاحبه‌ای با شروین وکیلی: تحول بازنمایی زنان در فرهنگ ایرانی و مقایسه‌اش با تمدن اروپایی

از نظر اسطوره شناسی در ادبیات و نگارگری ایرانی (در طول تاریخ) چه نوع بازنمایی‌هایی از زن صورت گرفته است؟ وسوسه گر، اهریمنی، واسطه معنویت، نماد مادیگرایی یا چیزهایی از این دست؟

باید به این نکته توجه داشت که اصولا زن یکی از کلیدی‌ترین مضمون‌ها در حوزه‌ی فرهنگ است. یعنی گرانیگاه بازنمایی هنر از عصر نو‌سنگی بازنمایی پیکر زن بوده و در ادبیات و دین و مناسک جمعی هم همواره زنان موقعیتی کلیدی داشته‌اند. به همین خاطر تنوعی چشمگیر در گفتمانهای مربوط به تعریف امر زنانه وجود دارد و عملا تمام سویه‌هایی که نام بردید را در جریانهای فکری گوناگون یک حوزه‌ی تمدنی می‌توان یافت. با این همه دوقطبی اصلی‌ای که داریم دو جلوه‌ی مادرانه و همسرانه از زن است. یعنی جفت متضاد معنایی‌ای داریم که مثلا در روایتهای سامی در قالب تقابل حوا و مریم صورتبندی شده است. حوا جلوه‌ای از زن به مثابه همسر و موضوع میل جنسی است و از این رو اغواگر و زیبا و جذاب بازنموده می‌شود و در ضمن در ادیان زاهدانه مثل مسیحیت نماد گناه و فریبکاری و لذت‌طلبی مادی نیز دانسته می‌شود. در مقابل تصویر مریم را داریم که سویه‌ی مادرانه‌اش برجسته است و در کیش مسیحی چندان جنسیت‌زدوده تصویر شده که بر خلاف نص صریح انجیلها، از قرن چهارم میلادی به بعد حتا باکره قلمداد می‌شود. در مقابل حوا، مریم نمادی برای پرهیزگاری و پاکدامنی و نیکوکاری محسوب می‌شود. این دوقطبی از یک سو حوای زمینی، هوس‌ناک، لذت‌بخش، و گناهکار را دارد که زاینده‌ی فرزندانی گناهکار مثل قابیل است؛ و در مقابل او مریم مقدس را می‌نهد که آسمانی،‌ پاک، زاهد، و معصوم است و فرزندی که از او زاده می‌شود پسر و تناسخ خداوند یعنی عیسی مسیح است. این دوقطبی در همه‌ی تمدنها به صورتهای متفاوت دیده می‌شود. مهمترین تمایز آن است که در ایران زمین این دوقطبی به نسبت کمرنگ و حاشیه‌ایست، در حالی که در اروپا کل تصویر زنانگی بر محور این دو قطب گردش می‌کند.

یعنی تصویر اروپاییان از زن تنگ‌نظرانه‌تر و زاهدانه‌تر از ایرانیان بوده است؟ این با تصور مرسومی که ایرانی‌ها و اروپایی‌های امروزین دارند در تضاد نیست؟

چرا، چنین تضاد نظری در توده‌ی عوام وجود دارد. دلیلش هم آن است که عوام مردم -هم ایرانی و هم اروپایی- تنها خاطره‌ی دو سه نسل گذشته‌شان را در ذهن دارند و به قدر کافی با منابع تاریخ آشنا نیستند. با مرور منابع ادبی، رساله‌های دینی و متون تاریخی به صراحت روشن می‌شود که در ایران زمین ما یک تصویر غالب و نیرومند مرکزی از زنانگی داشته‌ایم که در میانه‌ی دوقطبی یاد شده قرار می‌گرفته است، و دوقطبی مورد نظر اصولا اهمیتی نداشته است. در سراسر تاریخ پنج هزار ساله‌ی ایران بازنمایی اصلی زنان آمیخته‌ای از میل و هوس جنسی و کنشگری اجتماعی بوده و همه‌ی اینها ارج نهاده می‌شده است. در مقابل گروههایی از زاهدان و تارکان دنیا یا متعصبان قشری را داریم که زنانگی را در کل نفی می‌کرده‌اند و به دوقطبی یاد شده باور داشته‌اند، و همواره در حاشیه‌ی جامعه بوده و خوشبختانه در رفتار عمومی مردم نقش تعیین کننده‌ای نداشته‌اند. در تمدن اروپایی دقیقا واژگونه‌ی این را می‌بینیم. یعنی در یونان و روم باستان اصولا زنان همچون نوعی جنس پست و شکلی فروپایه و ناقص از مردان در نظر گرفته می‌شده‌اند و از حقوق مدنی و سیاسی محروم بوده‌اند، و پس از ظهور مسیحیت هم تصویرشان با همین پیش‌داشتها به دوقطبی حوا-مریم فروکاسته شد. در اروپا تا قرن هفدهم تصاویر زنانه‌ای که خارج از این دوقطبی باشند کمیاب و نادر و حاشیه‌نشین هستند. در ایران زمین واژگونه‌اش را می‌بینیم. یعنی حتا زنان پرهیزگار و صوفی مثل رابعه هم سخنگوی عشق هستند و در اساطیر و ادبیات‌مان زنان همواره در قالب آمیخته‌ای از پاکی آسمانی و میل زمینی تصویر شده‌اند. کافی است به این نکته بنگرید که زلیخا در تمدن ایرانی تا چه پایه ستوده شده است و طی هزار سال گذشته حدود صد منظومه‌ی کامل درباره‌اش سروده شده که در همه‌شان یکی از دو قهرمان اصلی زلیخا بوده است. در مقابل در تمدن اروپایی اصولا این زن نامی ندارد و به نقل از کتاب مقدس «زنِ پوتیفار» یا «زن عزیز مصر» خوانده می‌شود. مثالهای دیگر هم فراوان‌اند. از تهمینه گرفته تا منیژه و ویس و گردآفرید همه جا در ادبیات با زنانی نقش‌آفرین و فعال از نظر جنسی روبرو هستیم که به ندرت مانند سودابه نکوهش می‌شوند…

.


.

فایل PDF مصاحبه با شروین وکیلی؛ «تاب مستوری»

.


.

تلگرام شروین وکیلی

www.soshians.ir

.


.

2 نظر برای “تاب مستوری؛ مصاحبه‌ای با شروین وکیلی: تحول بازنمایی زنان در فرهنگ ایرانی و مقایسه‌اش با تمدن اروپایی

  1. با درود خدمت جناب دکتر وکیلی
    بسیار عالی بود.

    در ضمن این کلمه
    (قلبم =قدرت,لذت,بقا,معنا) که در کلاسهایتان بکار می برید خیلی جالب است.شبیه سیر صعودی در عارفان است.
    پاینده باشید..

    1. جناب دکتر وکیلی تحلیل جنابعالی در مورد ” منزلت زنان” در جهان خیلی خوب بود.همیشه برای من این پرسش وجود داشت,که چرا اکثرِ فیلسوفان در جهان رابطه خوبی با زنان نداشته اند؟
      مثلا نیچه و شوپنهاور بدترین تعابیر را در مورد زنان بکار می بردند.
      پس ریشه اصلی آن در یونان باستان بوده است.
      یعنی در یونان و روم باستان اصولا زنان همچون نوعی جنس پست و شکلی فروپایه و ناقص از مردان در نظر گرفته می‌شده‌اند و از حقوق مدنی و سیاسی محروم بوده‌اند، 
      ِِ، در صورتیکه در تمدن ایرانی اینگونه نبوده است.
      حتی در بین صوفیان ایران هم در اکثر موارد به زنان دیدِ مثبتی نداشته اند.زنان را وسیله ایی می دانستند برای رسیدن به خدا..
      در واقع زن یک وسیله بود.نمونه بارز آن برخوردِ بسیار خشن شمس تبریزی با کیمیا خاتون.
      تنها در تمدن ایرانی بوده است که زنان ,ارزش و منزلت داشته اند.
      حال پرسش: با توجه به دنیای مدرن امروز چه باید کرد؟
      در این نوشتار شما من راه حلی از منظر جامعه شناسی ندیده ام ؟
      خود شما چه راه حلی پیشنهاد می کنید؟
      آیا روش شما همان بکار بردن شیوه قلبم (قدرت,لذت,بقا,معنا)است؟
      آیا باید زنان و دختران در ایران از این شیوه و روش استفاده کنند؟

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *