آیا مصطفی ملکیان شاگرد دکتر سروش بوده است ؟
مصطفی ملکیان: من توضیحاتی خدمت شما بدهم که یک رفع ابهام چندین ساله بشود. اولین نکته این که شاگرد آقای دکتر سروش بودن، مایه ننگ نیست. همینطور که موجب افتخار هم نیست. یعنی نفس اینکه کسی شاگرد آقای دکتر عبدالکریم سروش باشد، نه موجب فخر و مباهات باید باشد و از آن طرف هم مایه ننگ و عیب و عاری هم نیست. همینطور که در باب هر رجل دیگری نیز صادق است. من به عینه همین سخن را نیز درباره فرضا آقای جوادی آملی نیز تکرار میکنم. شاگرد آقای جوادی آملی بودن هم به نظرم هیچ موجب فخر و مباهات نیست و شاگرد ایشان نبودن هم هیچ مایه ننگ و عیب و عاری نیست. بنابراین اولین نکته ای که میخواهم بگویم این است که شاگرد ایشان بودن نباید هیچ مایه ننگ باشد.
دومین نکته این که بنده از آثار منتشر شده آقای عبدالکریم سروش، کمال استفاده را کردهام. نمیگویم من در این جهت منحصر به فرد هستم، ولی شاید کمتر کسی در ایران ما به اندازه من از نوشته های منتشر شده ایشان (تاکید میکنم نوشته های منتشر شده) استفاده کرده باشد. هیچ کدام از نوشته های ایشان نیست که من لااقل دو بار مطالعه کرده باشم. و حتی بعضی را پنج یا شش بار مطالعه کردهام. و به هیچ وجه نمیتوانم بگویم که من از نوشتههای ایشان استفاده نکردهام. بلکه کمال استفاده را بردهام و از این نظر ایشان منت بر گردن من دارند.
سومین نکته این است که شاگردی یک بار دیگری است. و من میخواهم آن بار را از خودم منتفی کنم. اولا اینکه شاگردی یک معنایش حضور فیزیکی در محضر استاد است. من مجموعه حضور فیزیکی را که در مجالس درس آقای دکتر سروش داشتهام، در تمام طول عمرم، به بیست جلسه هم نمیرسد. وقتی من دوره فوق لیسانس الهیات را میگذراندم (گمانم در سال ۱۳۶۴) درسی برای ما گذاشته بودند که آقای دکتر سروش درباره فلسفه منطق تدریس میکردند. خب دوستان میدانند که اگر تمام جلسات برگزار شود حدودا شانزده جلسه میشود ولی به نظرم میآید که سیزده جلسه بیشتر برگزار نشد. که البته خود من در همه این سیزده جلسه شرکت نکردم. و فکر میکنم هشت جلسه اش را شرکت کردم. خب پس این هم درسی بود که من باید میرفتم و بعد هم نمره میگرفتم. ما دیگر شاگردی ایشان را نکردیم تا این که ایشان در موسسه امام رضا (درست نمیدانم) جلساتی را درباره کلام جدید میگفته اند که این را هم از اواسط بحث رفتم و باز در اواخر بحث هم رها کردم. که یقینا بیشتر از ده جلسه نرفتم. البته این ها اصلا دلالت بر این نمیکند که من نمیخواستم شرکت بکنم. بلکه میخواهم بگویم که مجموعه درس هایی که حضور فیزیکی داشتم همین مقدار بوده است که الحق هم از مطالب ایشان خیلی استفاده میبردم. و اما درباره آثار منتشر نشده ایشان، من تا الان سه جزوه از آثار منتشر نشده ایشان به دستم رسیده است. که دو جزوه را مطالعه کردم و یک جزوه را همین اخیرا یکی از دوستان به دستم رساندند که من به خاطر بیماری ای که داشتم هنوز موفق به مطالعه این جزوه سوم هم نشدهام. و باز به جهت این که خلط مبحث نشود عرض میکنم که من کمال علاقه را داشتم که جزوه های ایشان را مطالعه کنم. دو علت باعث میشد که من با کمال علاقهای که داشتم این جزوه ها به دستم نرسد؛ یکی اینکه جزوههای ایشان به دست آوردنشان یک مقدار مشکل بود و دوم اینکه من معتقدم که وقتی جزوه های درسی یک استاد منتشر میشود، یک مقدار باعث تضییع حق آن استاد میشود چون هنوز رسماً اسم کسی پشت آن نیست، مثلا ممکن است جزوه آقای سروش به دست من برسد و من این جزوه مطالعه کنم و قبل از اینکه خود این جزوه به دست خود آقای سروش به صورت کتاب در بیاید، من از مطالب آن جزوه استفاده کنم و به نام خودم منتشر (اعم از شفاهی یا کتبی) کنم. این را خدا میداند قصد ظاهر سازی و جانماز آب کشیدن را ندارم و از این جهت واقعا من یک مقداری احتراز میکنم.
به هر حال من که مجموع جلسات حضوری ام به بیست جلسه نمیرسد و از جزوه های ایشان حظم دو جزوه باشد و یک جزوه سومی که در اختیارم هست و هنوز مطاله نکردهام، آن وقت من را اگر بگویند شاگرد آقای سروش هستم، این خلاف واقع است. البته شاگرد آقای سروش بودن مطلقا ننگ نیست (خدا نکند!). ولی بحث در این است که الان در حوزه های علمیه، شاگرد آقای سروش بودن یک تبعاتی را برای فرد به دنبال خواهد آورد. و من میخواهم بگویم که نه تنها شاگرد آقای سروش بودن ننگی ندارد بلکه همفکر بودن آقای سروش هم ننگی ندارد. در عالم تفکرات اگر ننگی هست دو چیز است: یکی تقلید و دیگری مرید و مراد بازی. تقلید یعنی اینکه من مدعی شوم الف، ب است و بعد شما از من مطالبه دلیل کنید و بگویید به چه دلیل؟ و من بگویم الف،ب است چون x میگوید الف، ب است. و یک آفت دیگر هم این است که آدم رایی را باطل بداند اما باز هم بر آن پافشاری بکند.
.
.
دانلود صوت “آیا مصطفی ملکیان شاگرد دکتر سروش بوده است”
.
.
بنام خدا .باسلام .سالهاست که جناب اقای ملکیان را صرفا بدلیل اظهارنظراتشان نسبت به دیدگاههای جناب اقای دکتر سروش میشناسیم وگرنه کسی اصلا ایشان را نمیشناخت .براستی برایم جالب بوداکنون که به لطف تئوریهای جناب اقای عبدالکریم سروش سرنوشت انسان دیندار درعصرمدرن وپسامدرن از مرگ حتمی وبیماریهای لاعلاج ومفلوک به بهشت برین دینداران بویژه روحانیون تغییریافته است . ادبیات ونقدهای ضعیف وبیمایه منتقدین بویژه طلاب وحوزه ویان به لطف کتابها وسخنرانی های دکتر سروش رنگ وروولعاب و جانی گرفته است ومی بینیم که به سبک وسیاق دکتر سروش نقد مینویسند وچه ژست هایی هم میگیرند دکتر سروش یک شخص نیست حاصل ومیوه رنجهای به ثمررسیده عالمان فیلسوفان ودانشمندان شرق وغرب است که ظهوریافته است وامروز معجزات احیاگری بی همانندش ازدل تمامی تاریخ وقرون واعصارزندگی بشردینی والبته غیردینی اشکار وتابان گردیده است.جالب بود برایم این بار چه عیب وایرادی به دکتر سروش میگیرند؟ جالب اکنون تا ذره ای از استاد میگویند میشود بازار مریدو مرادی .واقعا باطن هایتان اینگونه اشکار میشود واین همه ننگ حسادت وبی مایگی ننگین شما بانوشته هایتان اشکار میشود .حضرت الحق عبد کریم فرج الله الزمان همان مصداق ایه سی وپنج سوره نور است مثل نوره کمشکوه فیها مصباح المصباح فی الزجاجه کانها کوکب دری یوقد من شجره مبارکه زیتونه لاشرقیه ولاغربیه یکادزیتهایضی ولولم تمسه نار نور علی نور یهدی الله النوره من یشا است بدون ذره ای تردید خداوند اورادرپناه خود حفظ فرموده است .اقای سروش میدانم از این مطلب که نوشتم ناراحت میشویدومقام شما هزاران باربرتراز تعاریف امثال ماست ولی واقعا وقاحت حاسدان ومنتقدین شما بی حداست .این مطلب را باصفحه موبایل نوشتم و نرم افزار مناسبی نبود وبسختی نوشتم .ولی لازم بود .انشاالله خداوند به همه چشم بینا دهد تا کور دلانه محروم از انوارتابناک خورشیدهای درخشان نوروهدایت نگردند.اکرم اذربهرام تهران ۲۸ خرداد۱۳۹۵ سحرگاه دوازدهمین روز ماه رمضان .سلام خدا بران باد که پیرو هدایت است.
دوست گرامی جای خوشحالی است که اندیشه های سروش را مطالعه کرده اید ولی به چند نکته توجه کنید اول اینکه بخشی از بدبختی های ما از مرید و مراد پروری است گرچه خود صاحبان اندیشه مخالف چنین تملق ها و غلو هایی بوده اند ولی پیروانی این رویه را پیش گرفته اند و راه را بر نقد و بررسی و احیانا عمق بخشیدن به اندیشه ها بسته اند. می دانم که خود سروش هم مخالف شیوه شما در نوشتن برای او و منتقدان او هست. دوم اینکه جناب مصطفی ملکیان نیز از اندیشمندان فرهیخته کشور است و همدلان و غیر همدلان او همگی بر منش اخلاقی و انصاف او صحه می گذارند و این چنین نوشتن بی انصافی است و میانه ای با عدالت و خردورزی ندارد. لذا پیشنهاد می کنم که هم آثار دکتر سروش را پیش از پیش مطالعه کنید و در آنها تفکر کنید که راه به خطا نروید و دوم اثار استاد ملکیان را نیز بیشتر مطالعه بفرمایید. همه انچه نوشتم از سر خیرخواهی برای شما بانوی بزرگوار است چون خودم نیز ابتدا بسیار شیفته دکتر سروش بودم و بسیار از او اموخته ام اما پس از او ملیکان بود که بیش از پیش کمک کرد و به من یاد داد که حقیقت در یکجا جمع نمی شود. برای شما ارزوی توفیق دارم. حسین
سلام
چه آیه ای برای تمجید از حضرت مولانا الاجل الشیخ الدقیق سروش کبیر!!! آوردید. آفرین و هزار آفرین بر چنین شاگرد دلسپرده ای!
لکن قسمتی از آیه با متن شما دچار اندک تعارضی بود که لازم دیدم خدمت آن عزیز سفر کرده متذکر شوم و آن اینکه:
شما فرمودید حضرت شیخ محصول شرق و غرب هستند ولی آیه در توصیف زیتون درخت، ندای نه شرقی نه غربی سر می دهد.
تقصیر شما نیست راه پرپیچ و خم است
ضمنا حضرت شیخ خودشان اویسی اند و در مسیر هدایتتان بر ایشان دل نبندید که خود دلبری ندارند
خانم اکرم اذر بهرام اینکه شما استاد ملکیان را نمیشناختید این ضعف از شما بوده است کسی نیست که با فلسفه اشنایی داشته باشد واستاد مصطفی ملکیان را نشناسد ایشان از مفاخر این مرز وبوم هستند بحق میتوان گفت که این مملکت امثال استاد ملکیان را به اندازه انگشتان یک دست ندارد خود من قریب سی وپنج سال است که با اسم وکتابها ومقاله های استاد ملکیان اشنا هستم البته دکتر عبدالکریم سروش هم استاد مسلم هستند وجایگاه خویش را دارند اما کم لطفی در حق استاد ملکیان هرگز پسندیده نیست
بنام خدا سلام برادر حسین.نقدهایی که به جناب دکتر سروش مینویسند بیانگر عدم فهم لب تئوری جناب دکتر سروش می باشد که تماما برمبنای اصول فلسفی است .حتما حسین جان نمیدانید شاخه فلسفه علم که سروگردنی بالاتر از علو م است چیست دکتر سروش همگان رادعوت به مطالعه این رشته از علم می نماید بیشتر منتقدین دکتر سروش این نقدها را مینویسند تا جواب ابهامات خود رابیابند بعدکه متوجه میشوند مبانی تئوری ایشان صددرصد علمی است .بطور تلویحی به گام اول مبانی علمی دکتر اذعان مینمایند وازموضع گستاخی وننگ بودنشان فاصله میگیرند بله نقدهایی جدی به مصادیق معرفت شناختی که در اثار دکتر سروش است وارد است ولی دکتر یک تئوریسین است وشناخت شاخه فلسفه علم برای نقد موثر مبانی تئوریک سروش گام اول که شما حسین جان می باید برداری ودراولین نوشته ات چون دانشی نداری بجای استدلال برنکات مهمی که نوشتم مرا دعوت به مطالعه مینمایی .این نقدی که نوشتم منظورم سیاسیونی است که تاکنون از دین ایدئولوژیک و سیاسی نقد ناپذیر ومستبدانه ای که ساختند نان خوردند اخر این چه نحوه صحبت جناب ملکیان است شاگرد بودن ننگ نیست .فوق العاده اهانت امیز وگستاخانه است .درضمن حسین جان توبیشتر بخوان .بخواهم پاسخ بدهم مطلب زیاداست وقتش نرسیده است بلی توبخوان .ضمن اینکه مقالات جناب ملکیان فاقد مبانی فلسفی است دکتر سروش صدبارپاسخشان رادراین بیست وپنج سال داده اند مطالب جناب ملکیان پراز جملات اخلاقی زیباست که درحوزه مناسبی بکار گرفته نمی شود وبرای شما طالبان علمان نورسیده جذاب است سلام خدا بران باد که پیرو هدایت است.
متن خانوم اکرم درباره سروش
شبیه یکی از فقرای سلسله نعمت اللهیه است درباره قطب آن!
سروش اگر این متن را ببیند، حتما لبخند ملیحی بر لبانش خواهد نشست:)
تعصب تعصب تعصب …
نعوذ بالله دكتر سروش را تا مقام الوهيت بالا بردهاند سركار خانم :/
بنام خدا این متن دلسپرده را نوشتم تا بدانید مرید ومرادی یعنی این؟ واستا دکتر سروش نبازی به این متون ارادتمندانه ندارند .درضمن گفتم محصول رنج بشرشرق وغرب است شما کلمه رنج راندیدید شرق وغرب یک اصطلاح است بر گستره تاریخ عالم .والبته دقیقاسرچشمه حقیقت لاشرقیه ولاغربیه همین است وایشان برغولهای عالمان ومتفکرین شرق وغرب نشستند البته شما مغرضین سیاسی میپرسید غول دیگر چیست ؟ این اصطلاحات رابج است برای مغرضان نان خور سیستم مستبد هرچه بگوییم یک فتنه جدید مینمایند ان ازاده که کامنت گذاشته از دست نشاندگان است .خداوند دکتر سروش ودوستان ویارانش را از شر شرور حفظ میفرماید.پناه برخدا
بنام خداباسلام درواقع هنوز اینجانب بنا ندارم پاسخی بدهم یعنی هنوز زمان ان نرسیده است .اما به جهت رفع ابهامی که نوشتم نقدجدی به مباحث حوزه معرفت شناختی جناب استاد دکتر سروش وارد است لازم است یادواری نمایم نقد لزوما مخالفت با دیدگاههای ایشان نیست بلکه بیشتر تحلیل وبررسی اندیشه ودیدگاههای علمی است ضمن اینکه دکتر سروش قسم خورده وتقدیس گر دیدگاههای معرفت شناختی خویش نیست .بلکه ایشان خود نقاد اندیشه و دیدگاههای علمی خویش است واهمیت تئوری قبض وبسط دراین نکته است البته بادرنظر داَشتن روشهای علمی مربوطه .والبته این سخن امام علی ع رافراموش ننماییم که میفرمایند :برایی زبان بران ننما که به توسخن گفتن اموخت.پس درنقداندیشه های ایشان والبته همه عالمان می باید جانب ادب وصبروتامل بسیار پیشه کرد .فراموش ننماییم دکتر سروش یک تئوریسین است.ایشان درفضای پرتنش سیاسی دهه شصت وهفتاد ظهود کرد که فضای علمی کشور خالی از هرگونه اندیشه های تئوریک و زیربنایی درزمینه علوم انسانی وحوزه دینی بود .ادامه این بحث رابه فرصتی مناسبتر موکول مینمایم.
.سلام خدا بران باد که پیرو هدایت است
قال رسول الله(ص):
«احْثُوا فِی وُجُوهِ الْمَدَّاحِینَ التُّرَابَ»
برروی مداحان خاک بپاشید
(من لایحضره الفقیه/ ج /4 ص 11)
من به شخصه با افکارات ونوشته های دکتر سروش زندگی کرده ام خب ایشان هم یه متفکر متعهدی هستند خب یه آدمی هستند که بیشتر ازماها فکر کرده البته که ایشان نه حضرت اند نه واجد تمام اوصافی که شما گفته اید،خدشه هایی که به مبانی فلسقی آقای ملکیان دارین رو یه کمی بیشتر تشریح کنید ژست حقیر تملق و جدل به خود گرفتن در عالم فلسفه بازاری ندارد
امید است فلسفه همه ما را یاری دهد