اگر اجازه بدهید سخنرانی خود را با یک جوک شروع کنم. یک روز یه ترکه داشت میرفت سر کار که ناگهان…، راستی چرا ترکه؟ آیا اینجا در میان حضار، ترک هم داریم؟ خوب، چون اینجا ترک نداریم، جوک ترکی در غیاب ترکها دور از جوانمردی است پس جوک ترکی نمیگویم. اما اجازه بدهید به افتخار وطن دوستی ترکها چند قطره از این رنگ سفید درون آب این آکواریوم بریزم (آكواریومی كه روی صحنه است و چند ماهی در آن وجود دارد) تا آب خوش رنگ شود. حالا که اینجا ترک نداریم و در غیاب ترکها نمیتوانیم جوک ترکی بگوییم، پس اجازه بدهید تا یک جوک لری برایتان بگویم. راستی آیا اینجا از هموطنان لر کسی حضور دارد؟ نداریم؟ پس اگر هیچ هموطن لری در این همایش حضور ندارد برای لرها هم جوک نمیگویم ولی به افتخار غیرت و حمیت لرها در آب این ماهیها چند قطره رنگ قرمز میریزم. خوب، قطعا در اینجا و همایشی در اصفهان، از هموطنان رشتی کسی حضور ندارد، پس جوک رشتی هم نمیگویم (از میان جمعیت خانمی میگوید من رشتیام). خوب پس یک هموطن رشتی اینجا داریم. راستش اگر ما در غیاب هموطنان ترک و لر، احترام آنان را لازم دانستیم و جوک قومیتی نگفتیم، قطعا در حضور هموطنان رشتی دور از انصاف است که جوک رشتی بگوییم. پس اجازه بدهید به احترام حضور این هموطن رشتی، جوک رشتی هم نگویم و به افتخار رشتیها و سرسبزی زندگیشان، چند قطره رنگ سبز در آب این ماهیها میریزم تا آبها رنگیتر شود. پس چه کسانی میمانند؟ کردها؟ شیرازیها؟ مشهدیها؟ اصفهانیها؟ عربها؟ بلوچها؟ میبینید چه ملت رنگارنگی داریم؟ به افتخار همه کسانی که میخواستیم در موردشان جوک بگوییم و نگفتیم، چند قطره از رنگهای مختلف در این آکواریوم میریزیم تا رنگین کمانی از رنگها را داشته باشیم. پس حالا که اکثریت حضار اصفهانی هستند اجازه بدهید که یک جوک اصفهانی از همشهریهای خودمان بگویم: «به اصفهانیه میگن که تا حالا تو عمرت شیرینتر از عسل هم خوردی؟ میگه: بـــعــله، ترشی مفتی» و یک جوک دیگر: «به بچه اصفهانی میگن وقتی میری سر یخچال، اولین چیزی که میخوری چیه؟ میگه یه لگد از بابام»
خب جوکهای من تمام شد. آیا کسی از میان حضار هست که حاضر باشد تلفن همراهش را بدهد به من تا جوکهای داخل پیامکهایش را بخوانم؟ تکرار میکنم: آیا در این جمع کسی حاضر است تلفن همراهش را بدهد تا من جوکهای داخل پیامکهایش را بخوانم؟ پس کسی حاضر نیست، اما من مطمئنم که موبایلهای شما پر از جوک است، پر از جوکهای مختلف. ولی میدانید چرا حاضر نیستیم موبایلهایمان را بدهیم؟ چون موبایلهایمان پر از جوکهایی است که از جنس «جوک سیاه» است.
بگذارید ببینیم انواع جوکها چیستند. طیف بزرگی از جوکها را داریم که از لطیفهها شروع میشوند و تا شایعه و برچسب زنی ادامه دارند. اما در یک تقسیمبندی کلی جوکها دو دستهاند: یکی جوکهای سفید و دیگری جوکهای سیاه. جوکهای سفید جوکهایی هستند که همچون همه زیباییها، زندگی ما را تلطیف میکنند. جوکهای سفید لطیفههایی هستند که مثل موسیقی، مثل عطر، مثل رایحه، وارد ذهن ما میشوند و به ذهن ما یکی از دو حالتهارمونی (هماهنگی) یا کنتراست (تضاد) را میبخشند و از این طریق به ما احساس لذت میدهند. ما در سایر لذات هم از طریق یکی از حالاتهارمونی یا کنتراست لذت میبریم. وقتی در گرمای تابستان باد خنکی میوزد با ایجاد کنتراست در حس لامسه ما، به ما لذت میدهد. یا وقتی موسیقی را میشنویم، با ایجاد هارمونی در ذهن و احساس ما، لذت میآفریند. جوکها هم با ایجاد یکی از این حالات در ذهن ما، در ما نشاط ایجاد میکنند. بنابراین جوکها هم همچون همه زیباییهای دیگر بخشی از یک زندگی عادی هستند و هیچ اشکالی هم ندارند. اما مانند همه خوراکیهای لذتبخش دیگر که اگر فاسد شوند خطرناک میشوند، جوکها هم وقتی به جوک سیاه تبدیل میشوند میتوانند خطرناک شوند.
جوکهای سیاه چه میکنند؟ آنها دو کار میکنند؛ یا مثل گلوله شلیک میکنند و به چشم برهم زدنی شخصیتی را میکشند یا مثل سم آرام آرام در بدنه جامعه رسوب میکنند و خون جامعه را فاسد میکنند. یک جوک سیاه میتواند مثل یک گلوله شلیک شود و کسی را ترور شخصیت کند و در مدت کوتاهی همه هستی او را نابود کند. گاهی هم جوکها مثل سم، آرام آرام هویت جامعه را، ارزشهایش را، سرمایه اجتماعیاش را، افتخاراتش را، همبستگیاش را، جسارتش را و خلاقیتهایش را تخریب میکنند. یکی از روایتها در مورد مرگ ناپلئون این است که برای یک مدتی هر روز به مقدار سر سوزنی سم آرسنیک داخل غذایش میریختهاند. بعد از مدتی معده ناپلئون سرطانی شد و ظرف مدت کوتاهی فوت کرد.
جوك سیاه؛ عاملی برای تخریب اعتماد به نفس
جوکهای سیاه چه هستند؟ جوکهای قومیتی، جوکهای مذهبی، جوکهای جنسیتی و جوکهای سیاسی مخرب. البته برخی از جوکهای سیاسی که میتواند نقش رسانه غیررسمی را بازی کند و نوعی ابزار پیامرسانی غیرمستقیم جامعه به سوی مقامات است، مفید هستند. اما اگر تولید جوک سیاسی معطوف به تخریب شخصیتهای سیاسی یک جامعه شود، به یک ابزار آسیبناک تبدیل شده است. همچنین جوکهای جنسیتی جوکهایی هستندکه ما به سوی شخصیت و هویت زنانمان نشانه میرویم و اعتماد بهنفس آنها را تخریب میکنیم.
همه ابزارهایی که انسان میسازد دوگونه کارکرد دارد. مثلا یکی از بهترین و مهمترین وسیلهها چاقو است. اگر ما در طول زندگی و در طول روز چاقو نداشته باشیم، بخش زیادی از زندگیمان مختل است اما همین چاقو میتواند ابزار خشونت هم باشد و اگر درگیری گروهی بشود، میشود آلت قتل. پس از همه چیزهای خوب میتوان در شرایطی، استفاده بد کرد و آن را به ابزار تخریب و آسیب تبدیل کرد. کارد اینگونه است، هنر این گونه است، دین هم اینگونه است. جوک هم که علیالاصول باید کارکردهای مثبت فرهنگی داشته باشند همین گونه است؛ مثلا باید نقش اطلاعرسانی، نقش انتقاد غیرمستقیم به سیاستمدارها، نقش تخلیه روانی جامعه و نظایر اینها راداشته باشد، اما همین جوکها میتوانند به یک ابزار مخرب تبدیل بشوند. جوکهای سیاه یا به قلب توسعه، که وجود مدیرانی با اعتماد بهنفس و خلاق و ریسکپذیر است، شلیک میکنند یا بستر توسعه را که وجود سرمایه اجتماعی بالا همراه با همبستگی ملی است، آرام آرام تخریب میکنند.
جوکهای سیاه کاری میکنند که ما دیگر نتوانیم با هم جمع شویم، همکاری کنیم و کشور را به سمت توسعه ببریم.
ارتباط جوك و توسعه
توسعه چه میخواهد؟ توسعه چند ویژگی میخواهد. این چند ویژگی که میگویم حاصل چندین دهه مطالعه اقتصاددانان و جامعهشناسان بر روی تجربه توسعه کشورهای مختلف است. ما برای توسعه، شهروندان و بهویژه مدیرانی میخواهیم که دارای اعتماد بهنفس، ریسکپذیر و خلاق باشند. اعتماد بهنفس داشته باشند برای اینکه به عرصه بیایند، سرمایهگذاری کنند، فعالیت کنند، ایده بیاورند، حرف بزنند، انتقاد کنند، مقاله بنویسند، نظر بدهند و خلاصه نقشی موثر بازی کنند. ریسکپذیر و نیز خلاق باشند زیرا هیچ جامعهای بدون وجود انبوهی از کارآفرینان توسعه نمییابد و کارآفرینها مدیرانی هستند که هم ریسکپذیر باشند و هم نوآور و خلاق. ما برای توسعه نیازمند کارآفرینهایی هستیم که سرمایهگذاریهای پرمخاطره انجام دهند، سرمایهگذاریهایی که دیربازده هستند اما وقتی به نتیجه برسند تحول ایجاد میکنند. این سرمایهگذاریها معمولا پرخطرند و نیازمند نوآوری و خلاقیت هستند اما وقتی به نتیجه میرسند فرصتهای اقتصادی زیادی ایجاد میکنند. اما سرمایهگذاریهای بزرگ و کارآفرینانه معمولا نیازمند همکاری تعداد زیادی سرمایهگذار یا مدیر خلاق است که علاوه بر نوآوری و ریسکپذیری بتوانند دوره بلندی و گاهی چند ده سال در یک پروژه یا یک موسسه یا یک کارخانه با هم همکاری کنند. ما یکی از کشورهایی هستیم که نرخ کارآفرینی در ما بسیار پایین است و طول عمر شرکتها و بنگاههایمان بسیار کوتاه است. متاسفانه جوکهای سیاه، آرام آرام ریسکپذیری و اعتماد بهنفس و خلاقیت را در جامعه تضعیف میکنند. هر مدیر یا سرمایهگذار یا فرد نوآوری از ترس اینکه زیر ذره بین شایعهها و جوکهای همگنان و دوستان و همشهریانش قرار نگیرد و از ترس اینکه اگر موفق نشود آماج تمسخرها و جوکها قرار میگیرد، اعتماد بهنفس و جسارت خود را از دست میدهد.
مرگ اعتماد عمومی با جوكهای سیاه
به همین ترتیب توسعه، نیازمندگسترش اعتماد در جامعه و میان مردم و دولت است. اگر ما بخواهیم وقتی دولتمردان، سیاستی را اعلام میکنند، سیاستهای دولت موفق شود، مردم باید به آنها اعتماد کنند. اگر مردم به سیاستهای دولت اعتماد نکنند ضریب شکست آن سیاستها بالا میرود. در کشورهای اسکاندیناوی وقتی سیاستمداران میگوید سال آینده تورم پنج درصد خواهد بود، چون مردم به گفته آنها اعتماد میکنند تورم همان پنج درصد میشود. در کشور ما وقتی سیاستمداری میگوید تورم مثلا 15 درصد خواهد شد، همه میگویند بیخود میگوید و حتما 30 درصد است. همین گفتوگوی ما انتظارات تورمی را بالا میبرد و اگر قرار بود تورم واقعا ۱۵ درصد باشد در عمل بیش از ۱۵ درصد میشود. جوکهای سیاه، اعتماد عمومی به خودمان به هموطنانمان و به سیاستمدارانمان را تخریب میکند و زمینه شکست فعالیتها و سیاستهای مفید را فراهم میآورد.
پس جامعهای میتواند توسعه پیدا کند که آدمهای با اعتماد بهنفس، مدیران کارآفرین، ریسکپذیر و خلاق، سرمایهگذاران دارای اعتماد و روحیه مشارکت، مردم دارای اعتماد متقابل میان خودشان و اعتماد به دولت، داشته باشد. یکی از کارهایی که جوک سیاه میکند این است که این ویژگیها را تخریب میکنند.
جوکهای سیاه چهکار میکنند؟ شخصیتها را ترور میکنند. ما یک زمانی با جوکهای سیاه شروع کردیم به تخریب یکی از اسطورههای تاریخ فوتبالمان، یعنی علی دایی. اما انگلیسیها چنین نکردند. انگلیسیها دیوید بکام را تعظیم و تکریم کردند و او را برای انگلستان به یک سرمایه نمادین تبدیل کردند، حالا بکام یکی از منابع درآمد ارزی -توریستی برای انگلیسیهاست چون تخریبش نکردند. روشن است که بکام تواناییهای حرفهایاش دهها یا صدها برابر علی دایی نیست ولی درآمد اقتصادیاش صدها برابر علی دایی است. درآمد ارزی که بکام به تنهایی برای انگلستان ایجاد میکند از درآمد ارزی مستقیم آثارباستانی ما بیشتر است. بنابراین جوکهای سیاه با تخریب سرمایههای نمادین کشور ما، فرصتها و منافع زیادی را از دست ما میگیرند. سرمایههای نمادین در هر کشوری، عامل اصلی جذب دیگر انواع سرمایههای اقتصادی و انسانی هستند. ما با تولید هر جوک سیاه، سرمایههای بالقوه نمادین را تخریب میکنیم.
انزوای زنان و جوكهای سیاه
جوکهای جنسیتی یکی از انواع مخرب جوکها است. توسعه نیازمند افرادی است که هوش اجتماعی بالایی داشته باشند. توسعه، محصول جامعهای است که افراد آن هوش اجتماعی بالایی داشته باشند یعنی دارای توانایی تعامل اجتماعی و ایدهپردازی و ارتباط و نوآوری و خطرپذیری و روحیه مشارکتجویی و همکاری و نقدپذیری باشند. نطفه تمام این ویژگیها باید در کودکی و در خانه شکل بگیرد. کودکان امروز ما که فعالان و مدیران فردا هستند اگر امروز این ویژگیها را کسب کردند و در آنها نهادینه شد، فردا میتوانند در محیط کار و زندگی اجتماعی، اقتصادی و سیاسی خود آنها را بهکار گیرند و این ویژگیها وقتی در کودکان ما نهادینه میشود که مادرانشان دارای این ویژگیها باشند. مادرانی که فاقد تواناییهای مربوط به هوش اجتماعی هستند، کودکانی که تربیت خواهند کرد نیز فاقد این ویژگیها خواهند بود. چرا زنان و دخترانمان جرأت نمیکنند در جمع، در خیابان یا در نشستهای عمومی اظهارنظر کنند، نقد کنند یا کاندیدای مسوولیتهای اجتماعی شوند؟ چون میترسند در معرض آماج شایعات و جوکها قرار بگیرند. زنان ما در جمعهای عمومی کمتر حرف میزنند، انتقاد نمیکنند و در عرصههای اجتماعی کمتر جرأت میکنند که نقش بازی کنند، چون میدانند همه، آنان را زیر ذرهبین قرار میدهند و با کوچکترین و با اولین خطا به شخصیت آنها حمله میکنند و اینگونه میشود که ما با تولید جوک سیاه، زیرساختهای روانی، فکری و رفتاری لازم برای توسعه را تخریب میکنیم.
جوكهای قومیتی؛ یك بیماری همهگیر
به همین ترتیب جوکهای قومیتی، همبستگی و همافزایی ملی را تخریب میکنند. وقتی جوکهای قومیتی به یک اپیدمی یا بیماری همهگیر تبدیل شود همه قومیتها شروع میکنند علیه یکدیگر جوک بسازند. فارسها علیه ترکها، ترکها علیه فارسها، کردها علیه لرها، لرها علیه عربها و این زنجیره همچنان تکثیر میشود. اینها باعث میشود اعتماد اقوام ایرانی به هم زایل شود. شما بگردید در اصفهان و یک کارخانه پیدا کنید که یک ترک تاسیس کرده باشد؛ من سراغ ندارم. بگردید در تبریز یک کارخانه پیدا کنید که یک اصفهانی تاسیس کرده باشد؛ من سراغ ندارم. بگردید در کل کشور یک کارخانه پیدا کنید که با همکاری و سرمایهگذاری مشترک یک ترک، یک لر، یک عرب، یک بلوچ و یک فارس تاسیس شده باشد، من سراغ ندارم. ما در کشورمان بنگاهها و کارخانههایی که سرمایهگذاران بزرگ از سراسر کشور دور هم جمع بشوند و با هم کار بکنند نداریم. به همین خاطر مقیاس بنگاههایمان کوچک و طول عمر شرکتهایمان کوتاه مدت است. کدام کارخانه خصوصی را سراغ داریم که در تمامی استانهای کشور شعبه داشته باشد؟ چرا چنین است؟ چون اعتماد و همکاری ملی بین اقوام شکل نگرفته است. بسیاری از مراکز استانهای ما به یکدیگر خط هوایی ندارند. این به این معنی است که تعاملی میان استانهای ما وجود ندارد. اگر هم مردم با اتوبوس از شهری در این استان به استان دیگر میروند برای تحصیل یا دیدن اقوام است. تعامل اقتصادی عمیق میان استانهای ما نیست و بخشی از آن ناشی از این است که اعتماد و همکاری و مشارکت اقوام ایرانی نسبت به یکدیگر شکل نگرفته یا تخریب شده است و بخشی از این تخریب ناشی از رفتار مذموم تاریخی ما در تولید جوکهای قومیتی بوده است. حتی به گمانم در بلندمدت سرعت تکامل ژنهای ایرانی از سایر ملل توسعهیابنده، عقب بماند. چون تکامل ژنها از طریق اختلاط اقوام تسریع میشود و ما به علت همین مرزبندیهای قومی، ازدواجهای میان قومیتی کمی داریم.
جوك سیاه ممنوع، لطفا!
جوکهای سیاه از هر جنسی که باشند قومیتی، مذهبی، سیاسی و جنسیتی، یا چهرههایی را که برای آینده ما میتوانند مفید باشند را نشانه میروند و نابود میکنند یا اعتماد به نفس را، مشارکت بین اقوام را، دوستی و محبت بین مذاهب را و همبستگی ملی را نشانه میروند. بنابراین با چنین روندی کسی در جامعه ما کار ملی و فراگیر نخواهد کرد. وقتی جامعهای در تولید انبوه جوکهای سیاه متخصص میشود، نشانه بدی است یعنی جامعه دارد به دست خودش مبانی توسعهاش را تخریب میکند و برای این باید فکری کرد. البته میدانم این روحیه در سالهای اخیر به علت فروخفتگی سیاسی، اقتصادی و اجتماعی در جامعه ما تشدید شده است. یعنی مردم به علت اینکه در حوزههای دیگر دستشان بسته است و قدرتشان پایین است با این روش نوعی تخلیه روانی یا اعتراض مدنی را به نمایش میگذارند ولی متاسفانه، روش مخربی است. برای اصلاح این روند، هم باید دولتمردان دست به کار شوند و هم نهادهای مدنی و گروههای مردمی و مراجع اجتماعی.
بیایید از همین جا و همین نشست شروع کنیم. بیایید به محض اینکه جوک سیاهی با پیامک وارد تلفن همراهمان شد نخست آن را پاک کنیم و یک پیامک هم برای فرستنده بفرستیم که: «جوک سیاه ممنوع. لطفا دیگر از این جوکها برای من نفرستید.» ای جماعت، جرأتش را دارید؟ اگر دارید این حرکت را شروع کنید. از همین جا باید شروع شود. توسعه از همین جا و از همین لحظه و از عزم من و شما شروع میشود. عزم ما برای اینکه خودمان را اصلاح کنیم نقطه شروع توسعه است. تا وقتی نشستهایم که دولتها ما را اصلاح کنند چیزی درست نخواهد شد. پس شروع کنیم، تحول را از پاکیزه کردن تلفنهای همراهمان شروع کنیم. در شبکههای اجتماعی نیز یک نهضت برای «پایان جوک سیاه» به راه بیندازیم و در میهمانیهایمان مانع آن شویم که افراد جوک سیاه تعریف کنند. این آزمون مهمی است برای اینکه دریابیم جامعه ما حقیقتا جامعهای توسعهخواه است یا آنکه ما هنوز استحقاق توسعه را نداریم.
تهدیدی به نام خطای تركیب
در پایان بگذارید نکته مهمی را بگویم. بیشتر ما احساس میکنیم گفتن یک جوک سیاه، به خودمان و به دیگران احساس نشاط میدهد. پس توجیه میکنیم و میگوییم که حالا گفتن یک جوک که به جایی برنمیخورد در عوض شادمان میشویم. اما در بلندمدت و در مقیاس ملی چنین نیست. پدیدهای داریم به نام «خطای ترکیب.» شما در ورزشگاه نشستهاید و احساس میکنید که بازی را خوب نمیبینید. بعد بلند میشوید و ایستاده بازی را تماشا میکنید. متوجه میشوید که ایستاده خیلی بهتر میبینید. آنگاه رو به جمعیت میکنید و میگویید ای جماعت اگر میخواهید بهتر ببینید از جایتان بلند شوید. وقتی همه از جای خود بلند شدند، همه بدتر میبینند. خطای ترکیب یعنی اینکه یک پدیده ممکن است در سطح فردی خوب یا مفید باشد اما وقتی در سطح کل جامعه گسترش مییابد، آثار آن معکوس و خسارت بار میشود. جوکهای سیاه وقتی یک بار گفته شوند خوبند و شنوندگان لذت میبرند، اما وقتی تکرار شد و در همه جامعه گسترش یافت مخرب میشود و مثل یک بهمن روی سر فرهنگ اخلاق و اعتماد به نفس جامعهمان آوار میشود.
جوکهای سیاه همچون قطرههای رنگی هستند که من در ابتدای سخنم درون این آکواریوم ماهیهای قرمز ریختم. این قطرههای رنگی در آغاز زیبا بودند، رنگارنگ و دلپذیر. اما بعد که این قطرههای رنگ در سراسر آب پخش شد و وقتی رنگهای مختلف بر هم افزوده شد آب آکواریوم ما را تیره و کثیف و برای ماهیها تحمیلناپذیر کرد. جوکهای سیاه با جامعه ما چنین میکنند. جملات دلچسب خندهداری که وقتی تکثیر میشوند، نفرت میآفرینند.
به امید آنکه روزی برسد که در تلفن همراه هیچ ایرانی شاهد هیچ جوک سیاهی نباشیم و به امید آنکه فضای جامعه ما بتواند با یک تحول بزرگ به سوی روشنی برود و ما همانند این ماهیها یکباره با دنیای روشنی روبهرو شویم. (در این لحظه، سخنران قسمت جلویی آکواریوم را که در آن رنگ ریخته بود برداشت و قسمت عقبی آکواریوم، با آب زلال و ماهیهای قرمز آشکار شد که با تشویق حضار همراه بود).