لااَدری کیست؟

لااَدری کیست؟ برتراند راسل

یادداشت مترجم: این رساله مشتمل است بر پاسخ‌های برتراند راسل به 20 پرسش درباب لااَدری گرایی (agnosticism)، خداناباوری (atheism)، و دین که بقلم سردبیران مجلۀ «نگاه» (Look) طرح شده؛ و نخستین بار در نوامبر سال 1953در آن نشریه منتشر شده و سپس در چند کتاب مختلف تجدید چاپ شده است.

واژۀ انگلیسی agnostic­ ـ ­که در اصل یونانی است و به معنی «ندانستنی» یا «نشناختنی» است­ ـ در اینجا به «لااَدری» برگردانده شده، اما واژۀ «ندانم گو» یا «درنگ آیین» یا «مُعَطِّل» یا «نمیدانم کیش» یا عبارتِ «اهل تعطیل و توقف در شناخت» نیز میتواند معادل فارسی آن باشد. خوانندۀ نکته سنج میتواند معادل مطلوب خود را ـ از میان این معادلها ـ برگزیند یا بسازد.

*

لااَدری کیست؟

راسل: لااَدری (agnostic) کسی است که گمان میکند که دانستن حقیقت در اموری چون وجود خدا و نوعی زندگی پس از مرگ که دین مسیح و دیگر ادیان بدان میپردازند، ناممکن است. یا، اگر تا جاودان ناممکن نباشد، به هر روی در حال حاضر ناممکن است.

*

آیا لااَدری خداناباور است؟

راسل: خیر. خداناباور (atheist)، چون یک مسیحی، برآن است که میتوانیم بدانیم که آیا خدایی وجود دارد یا نه. مسیحی برآن است که میتوانیم بدانیم خدایی وجود دارد، و خداناباور برآن است که میتوانیم بدانیم خدایی وجود ندارد. لااَدری حکم را مسکوت و معلق میگذارد، اظهار میکند که دلایل کافی نه برای تصدیق نه برای تکذیب وجود ندارد. در همان حال، لااَدری ممکن است برآن باشد که وجود خدا، اگرچه ناممکن نیست، سخت نامحتمل است؛ او حتی ممکن است این امر را چندان نامحتمل محسوب کند که عملاً شایان توجه نباشد. دراینصورت، او چندان فاصله ای با خداناباوری (atheism) ندارد. نگرش او ممکن است آن چیزی باشد که فیلسوفی باریک بین درباب خدایان یونان باستان میداشت. اگر از من میخواستند که اثبات کنم که زئوس و پوزئیدون و هِرا و دیگر خدایان اُلَمپ وجود ندارند، حتماً در یافتن براهین قانعکننده درمیماندم. لااَدری ممکن است گمان کند که وجود خدای مسیحیت به اندازۀ وجود خدایان اُلَمپ نامحتمل است؛ دراینصورت، او، درواقع امر، با خداناباوران همداستان است.

*

ازآنرو که قانون الهی را رد میکنید، چه مرجعی را بمثابه نوعی راهنمون رفتار میپذیرید؟

راسل: لااَدری هیچ «مرجعی» (authority) را نمیپذیرد در آن معنایی که درآن مردمان دیندار میپذیرند. او برآن است که هر کس بایستی مستقلاً درباب مسائل رفتار اندیشد. هرآینه او میکوشد که از خِرد دیگران نیز بهره برد، اما او بایستی مستقلاً آن مردمانی را برگزیند که میخواهد خردمند محسوب کند؛ و حتی آن هنگام نیز هرآنچه را میگویند، تردیدناپذیر نمیداند. لااَدری مشاهده میکند که آنچه بمثابه «قانون الهی» محسوب میشود، گاه گاه تغییر میکند. کتاب مقدس هم میگوید که زن نباید با برادر شوهر درگذشته اش ازدواج کند، و هم اینکه او در مواقع معیّن بایستی اینچنین کند. اگر بخت یارتان نباشد که بیوه ای بی فرزند باشید با برادرشوهری مجرد، برای شما منطقاً ناممکن است که از سرپیچیدن از «قانون الهی» پرهیز کنید.

*

چگونه میدانید که چه نیک است و چه بد؟ لااَدری چه چیزی را نوعی گناه محسوب میکند؟ آیا لااَدری هرکاری دوست دارد میکند؟

راسل: لااَدری به اندازۀ بعضی از مسیحیان چندان درباب آنچه نیک است و آنچه بد، یقین ندارد. او برآن نیست، چنانکه بیشتر مسیحیان در روزگار گذشته برآن بودند، که مردمانی که با حکومت همداستان نیستند، بایستی به دلایل غامض کلامی متحمل مرگی دردناک شوند. او مخالف شکنجه و آزار است، و سخت مراقب محکومیت اخلاقی.

و اما «گناه»؛ لااَدری گمان میکند که گناه مفهوم [یا تصور] درستی نیست. هرآینه او تصدیق میکند که بعضی گونه های رفتار پسندیده است و بعضی ناپسندیده، اما او برآن است که مجازات گونه های ناپسندیده تنها آنگاه میتواند پذیرفتنی باشد که این امر بازدارنده یا اصلاحی است، نه آنگاه که این امر را تحمیل میکنند؛ زیرا گمان میکنند که ازبرای خود یک امر نیک است که گناهکار بایستی رنج بکشد. این اعتقاد به مجازات کینه جویانه است که موجب شده که مردمان دوزخ را بپذیرند. این جزئی از آن آسیبی است که مفهوم [یا تصور] «گناه» پدید آورده است.

آیا لااَدری هرکاری دوست دارد، میکند؟ از یک جهت، خیر؛ از جهتی دیگر، هر کس هرکاری دوست دارد، میکند. برای مثال، به فرض که از کسی چندان نفرت دارید که میخواهید که او را بکُشید. چرا اینچنین نمیکنید؟ ممکن است پاسخ دهید: «زیرا دین به من میگوید که قتل گناه است.» اما بمثابه یک واقعیت آماری لااَدریان نه بیش از دیگر مردمان که درواقع امر بسیار کمتر مستعد قتل هستند. آنان برای پرهیزیدن از قتل همان انگیزه هایی را دارند که دیگر مردمان دارند. بدون تردید پُرقدرت ترین این انگیزه ها ترس از مجازات است. در اوضاع بی­قانون، چون هجوم جویندگان طلا، همه نوع مردم جُرم میکنند، هرچند در مواقع عادی مطیع قانون بوده اند. نه صرفاً مجازات قانونی واقعی که عذاب ناشی از بیم و هراس پیدا شدن، و تنهایی ناشی از دانستن این امر است که، برای گریختن از منفور شدن، بایستی حتی نزد صمیمی ترین دوستانتان نیز نقاب بزنید [سیمای راستین خود را پنهان کنید]. و همچنین است آنچه را میتوان «وجدان» (conscience) نامید: اگر اصلاً درباب قتل می اندیشیدید، از خاطرۀ ترسناک واپسین لحظات قربانی تان یا جسد بیجان می هراسیدید. درست است که تمام اینها به زندگی شما در جامعه ای مطیع قانون وابسته است، اما ازبرای ساختن و نگاهداشتن یک چنین جامعه ای بسی دلایل غیردینی وجود دارد.

گفتم که جهتی دیگر وجود دارد که در آن هر کس هرکاری دوست دارد، میکند. هیچکس جز یک نادان تمام غرایز را ارضا نمیکند؛ اما آنچه یک میل را مهار میکند، همیشه یک میل دیگر است. میتوان خواست های ضدِ جامعۀ کسی را با نوعی خواست خشنودی خدا مهار کرد، اما نیز میتوان این خواست ها را با نوعی خواست خشنودی دوستان، یا کسب احترام جامعه، یا توان تأمل بدون نفرت درباب خویشتن، مهار کرد. اما اگر کسی هیچ چنین خواست هایی نداشته باشد، احکام انتزاعی اخلاق محض مستقیماً مانع او نمیشود.

*

لااَدری به کتاب مقدس چگونه مینگرد؟

راسل: لااَدری به کتاب مقدس دقیقاً آنچنان مینگرد که کشیشان روشن بین بدان مینگرند. او گمان نمیکند که کتاب مقدس ازسوی خدا الهام شده؛ به گمان او کهن تاریخچه اش افسانه­ ای، و نه چندان بیش از تاریخچۀ هومِر راستین است؛ به گمان او تعالیم اخلاقی آن گاهی نیک، اما گاهی بسیار بد است. برای مثال، سَموئیل نبی، در یک نبرد، به شائول شاه فرمان داده است که نه تنها تمام مردان، زنان، و کودکانِ دشمن که تمام گاو و گوسفندان را نیز بکُشد. با وجود این، شائول شاه بگذاشت گاو و گوسفندان زنده بمانند؛ و ازاینرو، میگویند که او را سرزنش کنیم. من هیچگاه نتوانسته ام که ایلایشای نبی را ازبرای نفرین کردن کودکانی ستایش کنم که بر او خندیدند، یا باور کنم (آنچه کتاب مقدس      ادعا میکند) که خداوندی نیکخواه دو ماده خرس را فرستاده است که کودکان را بکُشند!

*

آیا لااَدری به نوعی جهان پس از مرگ، به بهشت یا دوزخ اعتقاد دارد؟

راسل: این مسئله که آیا اشخاص پس از مرگ زنده میمانند یا نه، مسئله ای است که درباب آن شواهد ممکن است. بسا کسان که گمان میکنند که پژوهشهای فراروانشناختی و احضار ارواح (spiritualism) چنین شواهدی را فراهم میکند. لااَدری، به خودی خود، دیدگاهی درباب بقا اختیار نمیکند مگر که گمان کند که از جهتی شواهد وجود دارد. تا آنجا که به من مربوط میشود، گمان نمیکنم که هیچ دلیل قانعکننده ای وجود داشته باشد که باور داشت که ما پس از مرگ زنده میمانیم؛ اما اگر شواهد کافی پیدا شود، من پذیرنده هستم.

بهشت و دوزخ مسئلۀ متفاوتی است. اعتقاد به دوزخ بر این اعتقاد استوار است که مجازات کینه جویانۀ گناه، کاملاً مستقل از هرگونه اثر اصلاحی یا بازدارنده ای که ممکن است داشته باشد، امر نیکی است. کمابیش هیچ لااَدری این امر را باور نمیکند. و اما بهشت؛ به احتمالِ زیاد، روزی ممکن است با احضار ارواح وجود آن را اثبات کرد، اما بیشتر لااَدریان گمان نمیکنند که چنین شواهدی وجود داشته باشد؛ و از اینرو، به بهشت اعتقاد ندارند.

*

آیا هیچ از کیفر خدا برای ردِ وجودش نمیترسید؟

راسل: یقیناً خیر. من وجودِ زئوس و ژوپیتِر و اُدین [خدای بزرگ اِسکاندیناویان باستان] و بَرَهما [خدای بزرگ هندوان باستان] را نیز رد میکنم، اما این امر هیچ مرا موجب نگرانی نمیشود. چه، مشاهده میکنم که بیشترین نوع بشر به خدا اعتقاد نداشته و از اینرو، متحمل هیچ مجازات مشهودی نشده اند. و اگر خدایی وجود داشت، به گمانم سخت بعید و نامحتمل بود که چنان تکبر و نخوت شکننده ای میداشت که میرنجید از آنان که در وجودش تردید کرده اند.

*

لااَدریان زیبایی و هماهنگی طبیعت را چگونه تبیین میکنند؟

راسل: من درنمی یابم که کجا میتوان این «زیبایی» و «هماهنگی» مفروض را یافت. در سرتاسر عالَم جانوران، جانوران بطور بی رحمانه ای یکدیگر را شکار میکنند. بیشتر آنها یا با بی رحمی بدست دیگر جانوران کُشته می­شوند یا بتدریج از گرسنگی میمیرند. تا آنجا که به من مربوط میشود، نمیتوانم که چندان زیبایی یا هماهنگی معتنابهی در کِرمِ کدو ببینم. نمیتوان گفت که این موجود بمثابه مجازات گناهان ما فرستاده شده است؛ زیرا آن درمیان جانوران بیشتر شایع است تا درمیان آدمیان. به گمانم پرسش کننده چیزهایی چون زیبایی سپهر پُرستاره را منظور داشته است. اما بایستی بخاطر داشت که ستارگان گاه گاه منفجر میشوند و همه چیز را در پیرامونشان به غباری ناپیدا مبدل میکنند. باری، زیبایی درون ذهنی (subjective) است و تنها در نگاه نگرنده وجود دارد.

*

آیا ردِ دین به معنیِ ردِ ازدواج، پاکدامنی، و دیگر وجوه فضیلت مسیحی نیست؟

راسل: در این مورد دگربار بایستی پرسش را با یک پرسش دیگر پاسخ دهم: آیا آن کس که این پرسش را پرسیده است باور دارد که ازدواج و پاکدامنی به خوشبختی دنیوی برروی زمین کمک میکند، یا گمان میکند که، هرچند که این امور برروی زمین موجب بدبختی میشوند، بایستی از آنها بمثابه وسیله ای برای رسیدن به بهشت جانبداری کرد؟ آن کس که دیدگاه دوم را اختیار میکند، بدون تردید از لااَدری گرایی انتظار دارد که به نوعی محو و منسوخ شدن آنچه او فضیلت می­نامد، بینجامد؛ اما او بایستی تصدیق کند که آنچه فضیلت می­نامد آن چیزی نیست که به خوشبختی نوع بشر برروی زمین کمک کند. از سوی دیگر، اگر او نخستین دیدگاه را اختیار کند، یعنی اینکه براهین دنیوی بسود ازدواج و پاکدامنی وجود دارد، نیز بایستی برآن باشد که این براهین هرچه باشند حتماً توجه لااَدری را جلب میکند. لااَدریان، بخودی خود، هیچ دیدگاه های متمایزی درباب اخلاق جنسی ندارند. بعضی از آنان تا اندازه ای مقبول می اندیشند، و بعضی یک چیز متفاوت. اما بیشتر آنان تصدیق میکنند که براهین درست و معتبری به زیان ارضای لگام گسیختۀ امیال جنسی وجود دارد. با وجود این، لااَدریان این براهین را از منابع دنیوی استنتاج میکنند و نه از احکام مفروض الهی.

.


.

لااَدری کیست؟

برتراند راسل

ترجمۀ امیر کشفی

.


.

ترجمۀ فارسی این رساله برپایۀ متن زیر انجام شده است­:

Bertrand Russell. What is an Agnostic? In : The Basic Writings of Bertrand Russell. 2009. London & New York: Routledge. pp. 557-65.

.


.

متن کامل اِقتراح در فایل PDF

.


.

12 نظر برای “لااَدری کیست؟

  1. کانال فلسفه مجله ای گذاشته که مقاله های خیلی خوبی درباره اتییسم و اگنوستیسیسم داره، با مواضع راسل قابل مقایسه است بخصوص موضع بلکبرن.

    https://t.me/philosopherin

    1. ممنون بابت معرفی مجله. یک مقاله داشت درباره انواع تجربه آتئیستی که شبیه همان کتاب جیمز درباره انواع تجربه دینی است. استاد ملکیان عزیز به این اثر جیمز استناد می‌کنند در بحثهاشون، وقتی اینو خواندم به این فکر می‌کردم که رویکرد استاد ملکیان می‌تواند هر دوی این دیدگاهها را در بربگیرد.

  2. در متن بالا: ۱_ تمام دلابل و نشانه های توحید نا دیده گرفته شده است و گوینده ، خود را به نادانی محض زده است. ۲_ تمام نظر های ضد و نقیض در احکام اقتصادی و مصداق های اخلاقی نادیده گرفته شده و با مطرح نمودن سلیقه ها وتمایلات فردی ، بی قانوتی وبدون برنامه بودن وبی هدف بودن را به جای قانون های دینی پیشنهاد می کند. ۳_ بین نیک و بد ، تفاوتی نگذاشته و نیکو کاران و جنایتکاران را یکسان می پندارد.۴_ بدون هیچگونه دلیلی تمام واقعیت های تاریخی در مورد پیامبران و کتب اسمانی را نادیده می گیرد.۵_ در جهان با این عظمت وبا اینهمه دقت و قانون ، انسان را یک مو جود موقتی بدون سرانجام و پوچی می پندارد که سر انجام او مرگ است. ایا عقل این را می پذیرد؟ ایا عقل مبپذیرد که سرانجام نیکو کاران و جنایتکاران یکسان باشد ؟ ۶_ خیال میکند که خالق او مانند خود اوست و نمی داند که قانون های خدا برای نفع بندگان است و خدا از بندگان بی نیاز است. ۷_ هماهنگی در طبیعت را نادیده گرفته است مانند ان شخصی که در جنگل از وجود درختان می پرسید. ۸_ فرض نموده که این جهان باید بهشت باشد تا فاقد مگ ومیر باشد .

    1. استدلالات شما منطقی نیست.
      1-نشانه های توحید رامبنای پیشینی ندارند.
      2-اخلاق مقوله ای نسبی و تاریخی, تکاملی است. نمی تواند معیار توحید باشد.متن چیزی را پیشنهاد نمی کند واقعیت را به صورت عریان بیان می کند.
      3-نیک و بد هم نسبی است و تنها معیار قانون عمومی است.
      4-واقعیت تاریخی نیازمند اثبات و دلایل قابل آزمایش است. هیچ دلیلی برای آزمایش ادعاعای شما وجود ندارد
      5-بله عقل می پذیرد. پیشنهاد می کنم کتاب نقد عقل محض کانت را بخوانید. اما پیش از آن شما باید وجود نظم را اثبات کنید.
      6-اول وجود خالق را ثابت کنید پس از آن نسبت به صفت ورزیدن اقدام کنید.
      7-وجود هماهنگی غیر طبیعی را باید ثابت کنید
      8-چنین فرضی از بحث استنباط نمی شود.

      1. ما که نمیدونیم درست یا غلط چرا اظهار نظر می کنیم و استدلال ایا میدانید حرفی که زدسید درست است ؟ یا لاادری هستید؟

    2. شما تو سایت صدات زنبیل گذاشتی هر چی به دین ربط داره نظری میدی. دقیق هم نمیخونی هیچی رو. امیدوارم قران رو با این دقت نخونده باشی

    3. خب راسل مانند شما از علم و منطق سر در نمی آورده و اصول بدیهی عقل مانند اصل آنتروپی را نمی دانسته و فاقد عقل بدون تعصب بوده است برای همین هم دچار گمراهی شده است. 🙂

      1. درود ایمان جان :
        مگه شما خبر ندارید که, “ایشان” موالفه ها و مصادیق ‘عقل و عاقل’ را هم خودشان به تنهایی مشخص میکنند ؟!!؟ ?

  3. پاسخ به جناب مسلمان
    (إِِنَّ الَّذینَ کَفَرُوا سَوَآءٌ عَلَیهِم ءَأَنذَرتَهُم أََم لَم تُنذِرهُم لا یُؤمِنُونَ*خَتَمَ اللّهُ عَلی قُلُوُبِهِم وَ عَلی سَمعِهِم وَ عَلی اَبصارِهِم غِشاوَهٌ وَ لَهَم عَذابٌ عَظیمٌ)(بقره7-6).

    (الَّذِینَ یُجَادِلُونَ فِی آیَاتِ اللَّهِ بِغَیْرِ سُلْطَانٍ أَتَاهُمْ کَبُرَ مَقْتًا عِنْدَ اللَّهِ وَعِنْدَ الَّذِینَ آمَنُوا کَذَلِکَ یَطْبَعُ اللَّهُ عَلَى کُلِّ قَلْبِ مُتَکَبِّرٍ جَبَّارٍ)(غافر/٣٥

    ذَلِکَ بِأَنَّهُمُ اسْتَحَبُّوا الْحَیَاهَ الدُّنْیَا عَلَى الآخِرَهِ وَأَنَّ اللَّهَ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الْکَافِرِین) (نحل/107)

    وَ لَقَد ضَرَبنََا لِلنّاسِ فی هَذا القُرآنِ مِن کلِّ مَثَلٍ وَ لَئِن جِئتَهُم بِآیهِ لِیَقُولَنَّ الَّذِینَ کَفَروا اِن اَنتم اِلّا مُبطِلُونَ*کَذلِکَ یَطبَعُ اللّهُ عَلی قُلُوبِ الَّذِینَ لایَعلَمُونَِ)(روم/58-59

    أَفَرَأَیْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَهَهُ هَوَاهُ وَأَضَلَّهُ اللَّهُ عَلَى عِلْمٍ وَخَتَمَ عَلَى سَمْعِهِ وَقَلْبِهِ وَجَعَلَ عَلَى بَصَرِهِ غِشَاوَهً)(جاثیه/23)

  4. دوستان, این “برادر مسلمان” از “آتش به اختیاران سایبری” هستند, که تو این سایت “صبح تا شب” رختخواب پهن کردن, برای تبلیغات ایدئولوژیک مذهبی ..
    فقط من موندم ایشون کی وقت میکنن برن سر کار ؟؟
    البته گویا “آتش به اختیاری” هم خودش شغل موفقیست ?

    1. بی دینان و خداناباوران چطور؟
      آنان و ایشان در این سایت بستر پهن نکرده اند؟
      نه اینکه آنان هم مدام نظر نمی دهند و ایدئولوژی و مکتب خود را تبلیغ نمی کنند؟!
      مگر نه اینکه این صفحه می تواند جایی برای گفت و گو باشد؟
      اگر براستی به آزاداندیشی و آزادی بیان و قلم باور دارید بگذارید ایشان و هر فرد دیگری نظرات و انتقادات خود را بیان دارد و به اشتراک بگذارد!
      مخالف ایشان هم جواب بدهد و نقد بکند و نه تحقیر و تمسخر!!!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *