حق آموزش و ترویج زبان مادری یکی از مباحث حقوقی و اخلاقی است. به چهار دلیل اشاره می کنم که هر چهار دلیل موید این است که باید حق زبان مادری را به رسمیت بشناسیم و در مقام عمل هم پاس بداریم.
دلیل اول از منظر اخلاقی محل بحث است؛ و آن این است که به لحاظ اخلاقی آزادی هیچ کسی در هیچ حوزه ای قابل تحدید کردن و محدودسازی نیست مگر اینکه آزادی آن شخص به آزادی دیگری خدشه ای وارد کند.
ملکیان افزود: تا وقتی به آزادی دیگران تعرض نشده شخص آزاد است و فقط وقتی آزاد نیست که از آزادی خود سوء استفاده کند و متعرض آزادی دیگران شود دیگرانی که درست به اندازه دیگری حق آزادی دارند. این سخن یک دلیل اخلاقی است و در همه جا شمول دارد و یکی از موارد شمول آن آزادی سخن گفتن و آموزش دادن به زبان مادری و آزادی ترویج زبان مادری است.
این آزادی هم مانند هر آزادی دیگری هرگز تحدید بردار نیست و نمیشود حدی برای آن قائل شد مگر اینکه این آزادی متعرض آزادی نظیر خودش بشود، بر اساس این استدلال ما حق نداریم زبان مادری هیچ قوم و گروه اجتماعی را محدود کنیم مگر اینکه آزادی زبانی این گروه به آزادی زبانی گروه دیگر لطمه وارد کند و طبعا دانسته است و معلوم و مشهود است که این آزادی؛ آزادی زبانی هیچ گروه دیگری را تهدید نمی کند.
دلیل دوم که باز دلیل اخلاقی و تا حدودی حقوقی است دلیلی است که نه از راه مفهوم آزادی که از راه مفهوم عدالت مورد بحث است، تکیه ما در این بحث بر عدالت است. یکی از خصیصه های هر مفهوم و هر برداشتی از عدالت این است، داشتن یا نداشتن ویژگی که خود من هیچ اراده و اختیار و دخل و تصرف و امکان تغییری در آن نداشته باشم نمیشود به واسطه داشتن آن ویژگی یا بواسطه نداشتن آن ویژگی من دارای مزیت بشوم یا داری محرومیتی گردم. با این ویژگی من به دنیا آمدهام و این نمیتواند مبنای محرومیت یا مزیتی برای من در قیاس من نسبت شما باشد.
اینکه من پسر یا دختر به دنیا بیاییم در اختیار من نیست و وقتی به اراده خودم نیست هرگز نمی تواند مبنای مزیتی برای من نسبت به دیگران باشد. اگر در جایی مزیتی پیدا کنم محرومیت و مزیتی که مبنایش را به اراده آزاد خودم به وجود آوردم می تواند مبنای مزیت باشد مثل سخت کوشی یا تبنلی. چون فرض بر این این است که این سخت کوشی ارادی است ولی وقتی چیزی در اراده شخص نباشد نمی تواند مبنای مزیت یا محرومیت باشد.
این نکته که از مفهوم عدالت توزیعی نشات می گیرد؛ به این معنا است: خود صاحب ویژگی وقتی دخالتی در خلق آن ندارد نباید به خاطر آن دارای مزیت و محرومیت شود و بر این مبنا اینکه با چه زبانی به دنیا بیاییم در اختیار ما نیست پس نمی تواند مبنای مزیت یا محرومت باشد. زبان امر غیر اختیاری است، زبان اقلیت زبانی نمی تواند مبنای محرومیت باشد و بر همین اساس هم آن اقلیت نباید محروم شوند از ترویج و آموزش آن زبان.
همان طور که در عالم زیستی هر چه تنوع زیستی بیشتر باشد محیط زیست سالم ترخواهد بود و سلامت به این نیست تعداد گیاهان را بیشتر کنیم بلکه باید متنوع شوند. محیطی که در آن هزاران درخت از یک نوع وجود داشته باشد با محیطی که از آن 10 نوع درخت هزار اصله وجود داشته محیط دوم پرنشاط تر است و نتیجه اینکه سلامت اکوسیستم های زیستی با تنوع افزایش می یابد.
همین سخن در اکوسیستم های اجتماعی و فرهنگی هم صادق است. در جامعه ای که مکتب های مختلف، مشرب های مختلف، مرام های مختلف ادیان مختلف، کیش های مختلف، آیین های مختلف و.. وجود داشته باشد در این مکان به سلامت اجتماعی و فرهنگی می رسیم و جوامعی که فقط با یک مکتب و مسلک و کیش اداره می شوند هرگز به آن سلامت نمی رسند سلامت به تنوع است و همین سخن در باب زبان صحیح است هر چه متنوع تر باشد حیات زبانی آن جامعه با نشاط تر می ماند اگر همه ما به انگلیسی یا فارسی سخن بگوییم دیر یا زود خسارت عظیم آن معلوم می شود و مصلحت اندیشانه است که از تنوع پشتیانی کنیم و این پشتیبانی این است که نگذاریم زبان های مادری دچار انقراض شود و این امر هم با آموزش امکانپذیراست.
اقوام و ملل و قوم ها زندگی در جامعهای را می پسندند که همه نیازهای آنان در آن جامعه پاسخ داده شود و اگر از مرکزگریزی اقوام می ترسیم راهش این است کاری کنیم که همه این احساس و استنباط را داشته باشند که همه نیازهای آنان برآورده می شود، یکی از مهم ترین نیازهای اقوام این است که زبان مادری آنان قدر ببیند و بر صدر بنشیند و اهانت و توهین تحقیری در این باره شاهد نباشند.
.
.
صوت این سخنرانی
.
.
سخنرانی مصطفی ملکیان با عنوان «زبان مادری» در مراسم افتتاحیه نمایشگاه کتاب کردستان
منبع متن: خبرگزاری کردپرس
10 مهرماه 1398
.
.
شرم آور است وقیحانه از تجزیه طلبی دفاع کردن.
استفاده از این الفاظ مشمئز کننده دو دلیل اصلی میتواند داشته باشد: یا ناشی از عدم فهم درست مطلب و منظور آنست و یا برخواسته از نوعی پیشداوری آمیخته با تعصب است. اگر دلیل اول باعث این اهانت باشد، میتوان شنیدن یا خواندن دقیقتر و عمیقتر مطلب، به همراه مشورت با صاحبنظران را توصیه نمود ولی در صورت دوم فقط میتوان آرزوی توفیق خروج از چنگال انانبت نفس و خودشیفتگی برای نظردهنده داشت.
کورش عزیز سلام
میتوان بدون استفاده از کلمات دور از نظاکت ، فهیمانه ،منطقی و مستدل آراء و اندیشه ها را به نقد کشید و با احترام و ادب که از وجوه ممیزه انسانهای توسعه یافته است ایده ها را انعکاس داد.
به هر حال موفق و سلامت باشید.
استاد بدرستی حق مطلب رو گفتند،: اگه سیاستمداران میخواهند کشور منسجم و یکپارچه بماند باید همه قومیت ها احساس کنند در این کشور حقوقشان از جمله زبان فرهنگ لباس …برسمیت شناخته شده و مورد تحقیر و تبعیض قرار نمیگیرند. اتفاقاً این دقیقا خلاف تجزیه طلب ی است.
کورش گرامی،
نترس!
جرات دانستن داشته باش! مستقل از اقتدارها!
گو که ملکیان یا هر کس دیگری از فلان چیزِ شرمآور صحبت کرده باشد (که نکرده).
شرم آور کلامِ ضد اخلاقی و دروغ است، که ملکیان در این سخنان، به شدت از آن دور بوده.
تو و من و ما در چهار چیز بی اختیار بوده ایم و لازم نیست در موقعِ استدلال “رگ های گردن به حجت قوی” کنیم برای شان، چون اصلا در اختیار ما نبوده اند:
– پدر و مادر
– زبان
– مذهب
– وطن و بعد هم واحد سیاسیِ حاکم بر ما
خداوند و طبعیت هم در موقعِ خلق بشر، هیچ مرز سیاسی ای و هیچ سلسلهی سلطنتی ای را تعیین نفرمودهاند تا ما هم بگوییم این مرز کشی حرف خداست. تازه این حرف را از کجا معلوم که خدا گفته باشد؟
تا حالا کسی برای شما توانسته اثبات کند که پیغام دست اول خداوند را برای شما دارد تقریر میکند؟
پس مرزها، هر چه باشند، برساختهی انسانی اند و قطعا بنابه قانونِ “هیچ مقدسی وجود ندارد”، مقدس هم نیستند.
حق تعیین سرنوشت، حق تک تک من و ماست. حق همه است. کسی نمیتواند به هر بهانه ای مانع این حق شود. اما (و امایی بس بزرگ و مهم):
هر گونه دستکاری در مرزها و موجودیت های سیاسیِ موجود در سراسرِ جهان، از نظر عمل گرایانه و مصلحت جویانه، اشتباه محض است، (این جا حساب دو دو تا چهار تا و هزینه- فایده است.) و جز تولیدِ درد و رنج به همهی طرف های متعصب درگیر و همینطور به همه ی بیطرفهای سر به زیر، این مزخرفات سیاسی و تعصب آمیز در هر دو طرف، چیز دیگری عاید مردم کوچه و بازاری که میخواهند
فقط “ماستشان را بخورند” نخواهد کرد.
هیچ جزمی، هیچ جزمی مقدس نیست، و هیچ مقدسی قداست ندارد. همه یکسره باطل الاباطیل!
ملکیان جراتِ اندیشیدن و بیانِ چیزهایی را کرده که همه میتوانند به آنها بیندیشند، اما جرات ابراز همدلانه اش را ندارند.
آنچه که از او در اینجا شنیدیم، قوامبخشِ صلح، اعتمادِ ملی (حتی با معیار بوقهای بلندِ رسانهای)، منافع ملی (حتی با ملاک قدرت مرکزیِ سیاسی) و اتحادِ بین دل ها و دست ها بود:
مطمئن ترین چسبِ وحدتِ ملی، اعتماد به نیرویی است که بدون زحمت، مدعیِ حمایت از حقوق توست.
وقتی این باشد، دلیلی برای هیچ مرکز گریزی ای نیست.
پس باید این اعتماد را (اگر که موجود نیست) ایجاد کرد. و اگر که اولیاء محترم به فکرش نیستند، خودت ایجادش کن، حتی به اندازهی یک سر سوزن، حتی به اندازهی کلامی برای تربیت کودک خودت و کودک همسایه در این مسیر.