مقاله «تاریخِ تحولاتِ مفاهیم چیست؟» از آندرس هسینگ با ترجمه پژمان رنجبر

مقاله «تاریخِ تحولاتِ مفاهیم چیست؟» از آندرس هسینگ با ترجمه پژمان رنجبر

توضیح مترجم ابراهیم(پژمان) رنجبر:  مسالۀ راینهارت کُزلک مسالۀ تاریخِ تفکر است. او اما درگاهِ راه‌بردن به سپهرِ اندیشه را زبان می داند. زبان اما برای اون به مثابۀ یک ابزار صرف نبوده، بلکه زبان در بستر تاریخ و فرهنگ است که برای اون وجاهت دارد. نکته‌ای که البته همچنان جای بسیاری گمانه زنی‌ها دارد؛ پرسش از اینکه کزلک تحلیلِ زبانی را در عمل چگونه به کار گرفته است. این پرسشِ اساسی پاسخی چنین دارد: تحلیلِ سمنتیک یا معنی شناسی زبان معطوف بر بستر تاریخ و فرهنگی جامعه‌ای که در آن بالیده است. در مقالۀ پیش رو آندرس هیسنگ به گونه‌ای مختصر روشی را که کزلک برای بررسی تاریخ اندیشه در انداخته، توصیف می کند. مقاله‌ای ساده با مثال‌های آشنا که می کوشد خواننده را قدری با روشِ بررسی تاریخ تحولاتِ مفاهیم آشنا کند.

.

تاریخِ تحولاتِ مفاهیم [1] چیست؟

آندِرس هسینگ[2]

واژۀ اسخُلا در یونانی باستان، که به معنایِ وقت آزاد بوده، ریشه کلمۀ اسکول[3] [=مدرسه] است. معنای اصلی اسکول “وقت آزاد” است. از این معنا دربارۀ نظامِ امروزینِ مدرسه [=اسکول] چه می توان فهمید؟ بنا بر رای دانش آموزان، بسیار کم! اما تمایز معنایی این دو اصطلاح مبیّن تمایز جامعۀ ماست با یونانِ باستان.

مفاهیم کلیدی و لایه های معنا

بنای روش تاریخ تحولات مفاهیم بر سنجش چگونگیِ متحوّل شدنِ معنای مفاهیمِ اجتماعی و سیاسی در طولِ زمان، از رهگذرِ مطالعۀ جامعه‌های سابق بر ما و تحول اجتماعی آنهاست. برهمین اساس، [روشِ] تاریخِ تحولات مفاهیم رویکردی ست به مطالعۀ تاریخ با اقدام به تحلیلِ زبان برای مطالعۀ روابط و شرایطِ اجتماعی گذشته. همچنین می توان گفت که در این گونه پژوهش تحلیلِ زبانی ابزار و جامعه موضوعِ آن است. این مساله در عمل غالباً به معنای کاوش در گذشته با توجه به و تمرکزِ بر یک معنایِ اجتماعیِ مرکزی که از قضا مفهومی تاریخی و کلیدی بوده و به یک اصطلاح بدل شده است. واژگانی چون ” جامعه” و “دموکراسی” و “خانواده” و “کار” و “علم سیاست” نمونه‌های مفاهیمِ تاریخیِ و کلیدی است.

   مورِّخ مفاهیم را مانندِ زمین شناسی در حال کند و کاو میان لایه‌های خاک تصوّر کنید. وقتی مورِّخ مفاهیمْ به کاوش در زبانِ گذشته می پردازد، لایه‌های جدیدی از واژگان یا حتی بیش از این، لایه‌های معنایی جدیدی آشکار می شوند که در روندهای تحوّل تاریخی به خفا رفته اند. می توان مسالۀ لایه‌های معنا را چنانکه در شکل شمارۀ 1 دیده می شود، ایضاح کرد.

 

 شکلِ شمارۀ 1. لایه‌های معنیِ یک مفهوم
شکلِ شمارۀ 1. لایه‌های معنیِ یک مفهوم


تحلیلِ تاریخِ مفاهیم
نکته در این است که معنایِ یک مفهومِ کلیدی[4] در یک بازۀ زمانی خاص، دریچه‌ای می شود به جامعه‌ای که پدیدآورندۀ آن است.

امروزه برای دانستنِ معنای یک واژه می توان به واژه نامه یا مراجع مشابه رجوع کرد. [ در این میان] معنایِ اسبقِ مفاهیم [در قیاسِ با دو لایۀ دیگر] ای بسا مبهم‌تر و گمراه کننده‌تر باشد. گاهی رد پاسخ را در واژه نامه‌ها یا دانشنامه‌های قدیمی می یابیم، اما بیشتر اوقات قادر به جهت یابی و رَه‌ بردن صائب نیستیم. به هر روی، ما، در مقامِ یک مورِّخِ مفاهیم، هیچگاه تنها در پیِ بیرون کشیدنِ تاریخِ کلمه نیستیم بلکه مقصود ما فهم تحوّل تاریخیِ گسترده‌تری ست که روابط و نسبت های سیاسی و اجتماعی و فرهنگی و اقتصادی را جا به جا می کند. تمرکز ما متوجهِ اتصال دو طرفۀ تحول مفهومی- اجتماعی است.

  رابطۀ مفاهیم و اجتماع در شکل شمارۀ 2 آمده است. واژۀ اصطلاح کلمۀ خاصی برای تشخّص بخشی به مفهوم مورد نظر ماست. برای نمونه، در دموکراسی عناوینی چون همگانی و اکثریت یا نقش توده مبتنی بر زمان و مکان و تمایلِ سیاسی را می توان دید. اما در همگی این موارد آنچه درباره‌اش سخن می گوییم همان مفهومِ دموکراسی است. گرچه از این هم جالب‌تر معنایِ آن است که غالباً نشان‌گر طریقی ست که ما مفهوم را دریافت و تعریف می کنیم. قاعدتاً برای رمزگشایی معنا نیازمند فهمِ زمینۀ تاریخی[5] مفهوم هستیم. [ به همین منظور] لازم است که بسترِ[6] سیاسی و اجتماعی و اقتصادی و فرهنگیِ مفهوم را بررسی کنیم.

شکل شمارۀ 2. تحلیلِ تاریخ یک مفهوم
شکل شمارۀ 2. تحلیلِ تاریخ یک مفهوم

اصطلاح[7]                    بستر[8]                    مفهوم[9]

یک نمونه: مفهوم دموکراسی

  برای بسیاری از آلمانی‌هایی که در بین دو جنگ جهانی زیسته اند، جمهوریِ وایمار (یا نخستین دولتِ دموکراتیک آلمانی که اواخر جنگ جهانی اول در 1918 تأسیس شد و در 1933 بر دست هیتلر نابود) مایۀ نومیدی بزرگی بود. همزمان با تاسیس حکومت‌داری دموکرات، اقتصادی درنده و بحران‌های اجتماعی و سیاسی و جوّی صُلب از لطماتِ فرهنگی و روانشناختیِ جنگ بزرگ در کار بودند. به همین دلیل دموکراسی به عنوانِ یک نظامِ سیاسی ناکارآمد تلقی می شد که قادر به برآوردنِ امنیت و مقامِ درخور و طریقِ معاشی قانع‌کننده برای عامّه نبود. در واقع مفهومِ دموکراسی معنای خود را از بستر تاریخی‌اش بر گرفته بود. نازی‌ها فعالانه در پی ایجاد همین تلقی از دموکراسی بودند، اما موفقیت ایشان را تنها نمی توان در توانایی سخنوریِ هیتلر یا حکومت نظامی‌‌‌‌‌‌‌‌های مشحون از ارعاب و خشونت خلاصه کرد، بر فرض هم که هر دوی این‌ها کمک شایانی به آن‌ها کرده باشند. علاوه بر بسترِ آن، به راستی که شکست در جنگِ جهانی اول برابر بود با مصالحه‌ای تحقیرآمیز، بحران اقتصادی فراگیر همراهِ آوار کردنِ فشار بر آلمان و هراس از کمونیست‌ها در طبقۀ متوسط آلمان و فقدانِ یک سنتِ سیاسی دموکرات در کشور و بسیاری امور دیگر.  بستر مقوِّمِ مفهوم معنا است. به هر حال، وقتی مفهوم یک دلالت ضمنی[10] خاص به خود می گیرد، بستر را هم قالب‌بندی می کند. وقتی دموکراسی  کمدی بی مزه و بد عهدی و بحران باشد، دیگر نمی شود گفت نظامی خوب است. چه‌بسا دموکراسی دیگر برای مردم یک گزینۀ مناسب سیاسی نباشد.

اما آنگاه که حتی قادر به یافتنِ تعاریف مطابقِ عصر نیستیم، چگونه کنشِ متقابلِ میان مفاهیم و جامعه را بررسی می کنیم؟

تمرکز بر متضادها

از لحاظ عملی ارائۀ تعریفی دقیق از بسیاری مفاهیمِ رایج دشوار است. برای نمونه، واژۀ “مونث” حقیقتاً چیست؟ بسیار خوب، این واژه به طور حتم به عنوان متضاد مستقیم ” مذکر بودن” انگاشته می شود. گوهرِ راستینِ فرهنگِ ملّی ما چیست؟ تعیین حدود روشن آن چه بسا دشوار باشد، اما ما فرض را بر این گذاشته‌ایم که چیزی‌ست برخلافِ “فرهنگ‌های بیگانۀ” ملل دیگر. بسیاری از مفاهیم را نمی توان به سادگی به طریقی مانع تعریف کرد. اما یک شاخصۀ اساسی مفاهیم این است که معنای خود را از چیزهایی که نیستند، یعنی امور متضادشان، می گیرند. این همان چیزی ست که ما مفاهیمِ متضاد[11] می نامیم.

  در تجزیه و تحلیلِ تاریخِ تحولات مفاهیمْ بررسیِ متضادهای مفهوم مورد نظر غالباً سودمند است. مورّخِ تحولاتِ مفاهیمِ آلمانی راینهارت کُزِلِک (1923-2006) شماری از متضادها را، چنانکه در شکلِ شمارۀ 3 آمده، مدّ نظر قرار داده است.

                                                              

    شکل شمارۀ 3 . متضادها  

مفهوم/مفهوم متضاد

      درون/برون

     دوست/دشمن

        بالا/پایین

       پیش/پَس

   [اکنون] با نگاه دوباره به مفهومِ دموکراسی، می توان در می یافت که متضادِ دیکتارتوری ست. علیهذا در ظروف مختلف تاریخی، مفاهیم متضادِ مختلفی رواج یافته اند. (برای نمونه دموکراسی غربی در تقابل با فاشیسم ( 1922-1945)، کمونیسم (1917-1991) و تئوکراسی اسلامی (1978-؟) بوده است.)

   مفهومِ متضاد معنایِ مفهوم [ مقابلِ خود] را عیان می کند. پیروِ همین امر می توانیم بررسی کنیم مفهومِ  “درون” و “برون” متوجه چه کسانی است؟ در مثالِ ما، چه کسانی یاران بر حقِ دموکراسی و چه کسانی عهدشکنان آن انگاشته شده اند؟ چه کسی موافقِ حق رای است و چه کسی نه؟

   با تاکید بر متضادها می توانیم دوست و دشمن را از هم سوا کنیم. اینکه چه کسانی دشمن دموکراسی و چه کسانی مدافع آنند؟ اینکه آیا این مفهوم به عنوان یک تهدید فهم شده و اگر بلی، برای چه کسانی تهدید محسوب می شود؟

  همچنین بی ربط نخواهد بود اگر سلسله مراتبِ درونیِ مفاهیم را بررسی کنیم. در دموکراسیِ بسترِ برگزیدۀ ما چه کسی دستۀ بالا و پایین را تعیین می کند؟ چه کسی فرمان می راند و بر چه کسانی؟ نقش‌های سیاسی میان گروه‌ها چگونه تقسیم شده‌اند؟ انتخابات به چه شیوه‌ای است؟ بالمآل شاید پر بیراه نباشد اگر حظِّ مفهوم مورد نظرمان از زمان، به معنای یک “پیش و پس”، بررسی کنیم. مسیحیت بر روایتی از هبوط از بهشت و معاد از رهگذر رستگاری بنا شده است. این ایدهْ داستانِ یک موقعیت و وضعِ گمشدۀ باستانی‌ست که در روزِ داوری دگر بار گسترانیده خواهد شد. نازی‌ها هم برای دولت آلمانی خود به نیّت انتسابِ دودمان‌شان به امپراطوری مقدس روم (962-1806) و رژیم سلطنتی آلمان (1871-1918) اصطلاح رایش (قلمرو) سوم را به کار می بردند. مفاهیم کلیدی عصر ما نیز بر تصوّری از زمان استوارند. برای نمونه، بسیاری از مردم دموکراسی را به مثابۀ نظامِ سیاسی مدرنیته متمایز می سازند، نظامی که بر نظام‌های ابتدایی دیگر مناطقِ دنیا که غالباً “قرون وسطایی” تلقی می شوند، برتری دارد.

مفاهیم ستیزه گر [12]

چنانکه ملاحظه می کنیم، معانیِ مفاهیم نه به زمان چسبیده شده‌اند و نه در مکان میخ. و  متحملاً در شرایطِ تاریخی گوناگون ارزش آنها به طرز قابل توجهی تفاوت کند. این تلوّن چه بسا نتیجۀ تحولاتِ تاریخیِ تدریجی و اکثراً دیده نشدنی و یا شاید برآمدِ مداخلاتِ غرض ورزانه سیاسی باشند. هیتلر عنوانِ جمهوری وایمار را به مثابۀ مفهومی متضاد با اصطلاحِ رایش وضع کرد؛ اصطلاح اخیر به دورۀ زمانی قبل از 1914 در اثنایِ فراگیر شدنِ سرمستی ملّی و اصل تمامیت خواهی اشاره دارد. این امر بر چگونگی گونه‌گونی‌ها و مناقشاتی حولِ تعاریف تاکید می کند که حائز اهمیت سیاسی است. امروزه همان قدراین مساله مهم است که در سال‌های بلبشو و آشفتۀ میان دو جنگ جهانی و تیره روزیِ متعاقب بشر مهم بود.

دربارۀ نویسنده: آندِرس هسینگ در کالجِ اورستادِ کپبنهاگن تاریخ و سیاست تدریس می کند و به عنوان ویراستار و ناشر کتبِ آموزشی فعالیت دارد. او نویسندۀ همکارِ کتابِ از گذشته تا تاریخ (کلومبوس 2013)، کتاب درسی به زبان دانمارکی است که رویکردی‌های گوناگون به رشتۀ تاریخ[13] را ارایه می کند.

.


.

[1] . Conceptual History

[2] . Anders Hassing

[3] . School

[4] . به تمایزِ میانِ “معنا” و “مفهوم” توجه شود.

[5]. Historical Setting

[6] . Context

[7] .Term

[8] .Context

[9] . Concept

[10] .Connotation

[11] .Counter Concepts

[12] . Contesting Concepts

[13] . Fra fortid til historie

.


.

مقاله «تاریخِ تحولاتِ مفاهیم چیست؟»

نویسنده: آندرس هسینگ

مترجم: ابراهیم(پژمان) رنجبر

.


.

فایل pdf مقاله «تاریخِ تحولاتِ مفاهیم چیست؟»

تاریخِ تحولاتِ مفاهیم چیست (ترجمه شده به فارسی)

What is Conceptual History A Hassing? (زبان اصلی)

.


.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *