آزمایش های ذهنی یا فکری (thought experiments) از آن دسته ابزار فلسفه ورزی است که فیلسوفان در شاخه های مختلف اعم از اخلاق، دین، ذهن، متافیزیک و… می توانند از طریق آن استدلالات خود را پیش ببرند. بحقیقت، آزمایش های ذهنی خود به تنهایی استدلال نیستند بلکه می توانند مقدمات یک استدلال را تشکیل دهند. من با دنیل دنت، فیلسوف ذهن آمریکایی، موافقم که آزمایش های ذهنی سبب می شوند تا شهود های فلسفی ما جهش کند و محتوای آزمایش ذهنی مورد نظر را بپذیریم. در کلام دنت، آزمایشهای ذهنی نوعی “پمپاژهای شهود” (intuition pumps) هستند.
.
1. اجازه دهید بحث را از این نکته آغاز کنم که اصولا یکی از راه های شناخت ما از جهان از طریق آزمایشها فکری صورت می گیرد. به نظر شما آزمایشهای فکری چگونه به شناخت ما از جهان خارج کمک میکنند؟ به بیان دیگر، فیلسوف انتزاعینگر یا دانشمند نکتهسنج و اهل مشاهده چگونه قانع میشود از خلال طراحی یک آزمایش و سپس تأیید یا تکذیب آن، حکمی درخصوص طبیعت یا واقعیت دهد؟
آزمایش های ذهنی یا فکری (thought experiments) از آن دسته ابزار فلسفه ورزی است که فیلسوفان در شاخه های مختلف اعم از اخلاق، دین، ذهن، متافیزیک و… می توانند از طریق آن استدلالات خود را پیش ببرند. بحقیقت، آزمایش های ذهنی خود به تنهایی استدلال نیستند بلکه می توانند مقدمات یک استدلال را تشکیل دهند. من با دنیل دنت، فیلسوف ذهن آمریکایی، موافقم که آزمایش های ذهنی سبب می شوند تا شهود های فلسفی ما جهش کند و محتوای آزمایش ذهنی مورد نظر را بپذیریم. در کلام دنت، آزمایشهای ذهنی نوعی “پمپاژهای شهود” intuition pumps)) هستند. گویی آزمایش های ذهنی تلاش می کنند تا امور غامض و پیچیده فلسفی را به زبان ساده تر از طریق “داستان سرایی” (story telling) برای ما بازگو کنند، به نحوی که به یکباره تصدیق آنها بر ما هجوم آورد. منظور از شهود در این عبارات همان “به نظر آمدن امری” (seeming) یا به تعبیر اصولیین ما نوعی “استحسان” است. به عنوان مثال، ادموند گتیه، معرفت شناس آمریکایی، در مقاله ای معروف و دوران ساز با گفتن یک داستان سعی در این دارد تا ما را متقاعد کند معرفت، باور صادق موجه نیست.
کارل پوپر، فیلسوف علم، بر این باور بود که آزمایشهای ذهنی از سه طریق دسترسی معرفتی ما به جهان پیرامون را فراهم می کند. او در کتاب منطق اکتشاف علمی سه نوع آزمایش ذهنی معرفی می کند: آزمایش های ذهنی اکتشافی (heuristic)، انتقادی (critical) و دفاعی (apologetic). آزمایش های ذهنی اکتشافی در پی ساختن و به تصویر کشیدن یک تئوری هستند در حالیکه که آزمایش های ذهنی انتقادی به مثابه برهان خلف سعی دارند تا یک تئوری تثبیت شده را به زیر بکشند. در آخر آزمایش های ذهنی دفاعی تئوری های تثبیت شده را حمایت می کنند. جیمز براون، فیلسوف علم کانادایی، بعدها تقسیم بندی پوپر را به دو قسم “سازنده” و “تخریبی” تقلیل داد و ذیل هر کدام از این مقسم ها تقسیمات متعدد دیگری افزود. به عنوان نمونه، ذیل آزمایش های ذهنی تخریبی می توان دست کم سه قسم دیگر را از یکدیگر بازشناخت. قسم اول متوجه آن دسته آزمایش های ذهنی است که با نشان دادن یک تعارض قصد ابطال تئوری مورد نظر را دارند. بهترین مثال برای این نمونه آزمایش ذهنی مربوط به گالیله است که تئوری ارسطو در باب اجسام سنگین و سبک را رد کرد. همچنین آزمایش ذهنی “اتاق ماری” فرنک جکسون، فیلسوف ذهن استرالیایی، نیز از نمونه های دیگری است که نشان می دهد فیزیکالیسم مردود است. قسم دوم این قبیل آزمایش های ذهنی مربوط به مواقعی است که یک آزمایش ذهنی تلاش دارد تا نشان دهد تئوری مورد نظر در تعارض با باقی باورهایی است که داریم. به عنوان مثال، آزمایش ذهنی گربه شرودینگر نشان می دهد که تئوری کوانتوم بور دست کم در تعارض با باورهای پایه ای ما از قبیل این است که یک گربه نمی تواند در آن واحد هم زنده باشد و هم مرده. قسم سوم مربوط به آزمایش های ذهنی ای می شود که قصد دارند فرضیه اصلی خود آزمایش ذهنی را رد کنند. برای مثال، در آزمایش ذهنی “ویولونیست” جودیث تامسون، فیلسوف اخلاق آمریکایی، او نشان می دهد با اینکه “حق زندگی کردن” برای همگان حتی نطفه مطرح است ولی سقط جنین اخلاقاً رواست. آزمایش های ذهنی سازنده همانطور که از نامشان هویداست در پی آن هستند تا با آوردن مثال و تصویر سازی به تثبیت امری کمک کنند. برای نمونه آزمایش ذهنی “اتاق چینی” جان سرل، فیلسوف ذهن و زبان آمریکایی، را در نظر آورید. وی تلاش دارد تا با دفاع از هوش مصنوعی نشان دهد کامپیوترها نیز مثل آدمیان می توانند آگاهی و ذهن داشته باشند. مضاف بر آن، آزمایش های ذهنی نیوتن درباره حرکت ماه و دیو ماکسول درباره قانون دوم ترمودینامیک (آنتروپی) نیز از مثال های برجسته آزمایش های ذهنی سازنده است.
واضح است که همگی این آزمایش ها-علیرغم نزاع های گوناگون درباره آنها- در یک چیز مشترک اند و آن اینکه تلاش می کنند تا امری را درباره آنچه در جهان خارج جاری و ساری است نشان دهند. اما از یاد نباید برد که برخی آزمایش های ذهنی در سطحی بالاتر درباره خود جهان خارج سخن می گویند. برای نمونه آزمایش ذهنی زمین دوقلو هیلاری پاتنم، فیلسوف ذهن و زبان آمریکایی، سعی می کند تا از نوعی واقع گرایی مستقیم یا خام در مقابل واقع گرایی پیچیده دفاع کند.
- آیا میتوان سخن از آزمایشهای فکری خوب و بد بهمیان آورد؟ آیا معیاری برای چنین قضاوتی وجود دارد؟ اگر پاسخ مثبت است، این معیار خود از چه جنسی است؟ فلسفی یا علمی؟
به باور من کاملا متصور است که بتوان از آزمایش های ذهنی مناسب/کارگر و نامناسب سخن به میان آورد. درست همانگونه که ما استدلالات گوناگون را به صفت خوب و بد متصف می کنیم. برای مثال آزمایش ذهنی گالیله حقیقتا یک آزمایش ذهنی بسیار موفق است. اما اگر بپرسید چه معیاری برای قضاوت در این میان موجود است باید گفت درست همان معیاری که برای استدلالات گوناگون وجود دارد. برخی از آزمایش های ذهنی قابلیت این را دارند که توسط تجربه محک بخورند. برای نمونه آزمایش ذهنی گالیله چنین قابلیتی را دارد و به واسطه آزمون تجربی می توان خبر از کارگر بودن آن داد. اما همه آزمایش های ذهنی این چنین نیستند. یعنی دست تجربه آنها را نوازش نمی دهد. برای مثال آزمایش ذهنی ویولونیست تامسون چنین نیست. فیلسوف یا فردی که مخاطب چنین آزمایشی است “خیال” خود را تقویت می کند تا چنین آزمایشی را در ذهن خود تصور کند. این قبیل آزمایش های ذهنی که محک تجربی ندارند (یا دست کم تا کنون به محک تجربه در نیامدند) درست شبیه پاره هایی از یک استدلال هستند. مادامی که مخالفتی با آزمایش ذهنی شما به مثابه مقدمه یک استدلال نشده است شما کاملا به نحو عقلانی موجه هستید که آزمایش ذهنی خود را کارگر و خوب ارزیابی کنید. این بدان معنی نیست که حتی اگر با آزمایش ذهنی شما مخالفت شد شما نتوانید چنین کنید. برای مثال به باور من آزمایش ذهنی تامسون با همه مخالفتی که با آن شده است، موفق از آب در آمده است.
نکته دیگری که باید به آن توجه شود این است که چه بخواهیم چه نخواهیم آزمایش های ذهنی تخریبی که به عنوان برهان خلف از آن استفاده می شود معمولا بیشتر از آزمایش های سازنده خوب از آب در می آیند. برای مثال فرض کنید شما در اخلاق به تئوری پیامدگرایی کلاسیک یا عمل محور باور دارید. من به روشنی می توانم برای شما یک آزمایش ذهنی طراحی کنم که در آن مطابق با تئوری شما یک دکتر برای نجات یک نفر اخلاقا مجاز است جان پنج نفر را بگیرد و این خلاف باورهای پایه ای اخلاقی ماست. این آزمایش ذهنی به سادگی قوت تئوری شما را می گیرد و از این حیث آزمایش خوبی است. اما باید اعتراف کرد که برخی از اوقات قضاوت در مورد خوبی و بدی آزمایش های ذهنی کمی مشکل می شود. برای مثال فرنک جکسون برای رد فیزیکالیسم آزمایش ذهنی خوبی طراحی می کند. در مقابل دنیل دنت در رد آزمایش ذهنی او آزمایش ذهنی خوب دیگری طراحی می کند. به نظر هر دو استدلال، استدلال خوبی است هر چند من با جکسون همدلی بیشتری دارم.
آخر اینکه پذیرش آزمایش های ذهنی توسط جامعه فلسفی را نباید از یاد برد. برخی از آزمایش های ذهنی به سبب قوتشان در دل فیلسوفان و عالمان علوم تجربی جا باز می کنند و به عنوان یک امر بدیهی تلقی می شوند. به شکلی که فیلسوفان دیگر نیازی به استدلال برای آن نمی بینند. برای مثال آزمایش ذهنی “جایگاه آغازین” جان رالز به عنوان یکی از آزمایش های خوبی است که از پذیرش بالایی توسط فیلسوفان برخوردار است. با اینکه اخلاف و شاگردان رالز (مثل اسکنلن و پارفیت) سعی در توسعه آزمایش ذهنی او دارند اما در کلیت آن آزمایش ذهنی کسی تردید نمی کند.
- آیا میان آزمایشهای فکری در عالم فلسفه با آزمایشهای فکری علمی تفاوتی هست؟ چه تفاوتهایی؟
اگر منظور شما از تعبیر علمی در این جا علم تجربی باشد، البته که باید گفت تفاوت هایی میان آزمایش های ذهنی در فلسفه و علوم تجربی وجود دارد. مهمترین تفاوت این است که آزمایش های ذهنی در علوم تجربی-همانطور که از نامشان بر می آید- غالباً ناظر به جهان محسوسات و تئوری های تجربی است اما آزمایش های ذهنی در فلسفه (برای مثال فلسفه اخلاق، دین و متافیزیک) گاه چندان انتزاعی هستند که در عالم محسوسات جای نمی گیرند. برای مثال آزمایش های ذهنی اجسام گالیله، سطل نیوتن، آسانسور آینشتاین و.. ناظر به جهان ماده و تئوری های علوم تجربی است هرچند برخی از آنها قابلیت محک تجربی را ندارند. اما در مقابل آزمایش ذهنی رالز یا پاتنم که اشاره کردم چندان انتزاعی اند که هیچ محک تجربه ای آنها را لمس نخواهد کرد. البته استثناهایی هم وجود دارد. گاه می توان در فلسفه آزمایش های ذهنی ای یافت که قابلیت محک تجربی دارند یا در علوم تجربی آزمایش های ذهنی ای یافت که قابلیت محک تجربی ندارند. به عنوان نمونه آزمایش ذهنی “غریق در استخر” پیتر سینگر که نشان می دهد ما اخلاقاً مسئولیم تا به دیگران حتی در کشورهای دیگر کمک کنیم کاملا قابلیت محک تجربی را دارد. اما در مقابل آزمایش ذهنی آینشتاین درباره کسی که با سرعت نور بدود را نمی توان به نحو تجربی-دست کم تا کنون-محک زد.
اما از شباهت ها هم نباید غافل شد. با وجود برخی تفاوت ها میان آزمایش های ذهنی در فلسفه و علوم تجربی هر دو محصول قوه خیال فیلسوف یا فردی است که به دنبال استدلال است. طراح یک آزمایش ذهنی با تقویت خیال پردازی خود، تلاش می کند تا با گفتن داستان های استعاری و حتی واقعی ذهن مخاطبان را به سمت دیگری متوجه کند که تا به حال نبوده است.
- آیا هیچگونه فعالیت فکری یا علمی خاصی هست که از آزمایشهای فکری استفادهای نکرده باشد؟ از قرار علم شیمی یا انسانشناسی رابطۀ مناسبی با این ابزار نداشتهاند. علت در چیست؟
به باور من هرجا که پای استدلال به آنجا باز شود، آزمایش های ذهنی نیز می تواند در آنجا جلوه گری کنند. به همین سبب طبیعی است که تصور کنیم علی الاصول هر گونه فعالیت فکری اعم از علوم انسانی و غیرانسانی می توانند از آزمایش های ذهنی استفاده کنند. اما اینکه تا به حال چه علومی از این ابزار استفاده کرده است یا نه سوالی تجربی-تاریخی است. پر واضح است که من از تاریخ همه علوم خبر ندارم. اما تا آنجا که از تاریخ علم شیمی خبر دارم اتفاقا از آزمایش های ذهنی بهره برده اند. به عنوان نمونه ککوله، شیمیست آلمانی، در رویای خود دید که ماری دم خود را گاز می گیرد و این سبب شد تا نزد او ساختار شیمیایی بنزن به شکل مدور (شش ضلعی) در آید. ولی شاید شما اعتراض کنید مگر خواب هم می تواند نوعی آزمایش ذهنی محسوب شود، ما آگاهانه آزمایش های ذهنی را می سازیم اما رویاها ناآگاهانه بر ما وارد می شوند؟ من به نیکویی این اعتراض را می فهمم. ولی اجازه بدهید فعلا برای پیشبرد بحث قدری درک خود از آزمایش های ذهنی را توسعه دهیم. یعنی تصور کنیم آزمایش های ذهنی به مثابه “مقام گردآوری” خواب ها و رویاها را هم در بر می گیرد. در این صورت است که حضور و ورود استعاره ها در آزمایش های ذهنی جدی می شود. به باور من، در این تلقی موسع از آزمایش ذهنی شاید بتوان گفت از آنجا که تفکر بدون “خیال پردازی” و به کارگیری استعاره ها تقریبا ممکن نیست و استعاره ها پیوند ناگسستنی با آزمایش های ذهنی دارند، تفکر بدون آزمایش های ذهنی ممکن نیست. هرچند با اینکه آزمایش های ذهنی بدون استعاره ها ممکن نیستند ولی می توان از استعارهایی نام برد که آزمایش ذهنی نیستند.
بگذارید در باب انسان شناسی هم نکاتی بگویم. در نگاه من اتفاقاً تاریخ اندیشه در باب سرشت انسان مشحون از آزمایش های ذهنی گوناگون است. به لویاتان هابز یا شاهزاده ماکیاولی نظر کنید. آشکارا آنها وضعیت آدمیان در این عالم را به نحو استعاری با آزمایشی ذهنی ترسیم می کنند. همچنین به بحث روسو درباره قرارداد اجتماعی نظر کنید. او تلاش می کند با تصور یک “قرارداد اجتماعی نانوشته” وضعیت بشر در این عالم را توضیح دهد. این اتفاق نزد هگل و مارکس به اوج می رسد. هگل تصور می کرد کل تاریخ توسط چیزی که او “روح مطلق” می نامید به پیش می رود و نسبت ما آدمیان با او به سان مهره های شطرنج و شطرنج باز است. مارکس وقتی طبقه های مختلف اجتماعی را تقسیم می کرد و “از خود بیگانگی” سخن می گفت آزمایشی ذهنی را تمرین می کرد. این نمونه ها و نمونه بسیار دیگر در تاریخ فلسفه جملگی نشان می دهند که چگونه متفکران وقتی در باب وضعیت انسان در عالم حاضر بحث می کردند ناگزیر و ناگریز بودند تا با مدد گرفتن از تفکر استعاری آزمایش های ذهنی متعددی ترسیم کنند.
رسوخ و نفوذ آزمایش های ذهنی در فلسفه اسلامی هم قابل تامل است. آشکارترین آزمایش ذهنی در فلسفه اسلامی مربوط به بوعلی سیناست. او در کتاب شفا با طراحی آزمایشی به نام “انسان معلق در فضا” تلاش می کند تا استدلال کند نفس مجرد است و بعد از متلاشی شده بدن نفس از بین نمی رود. اما اگر تلقی موسع از آزمایش ذهنی را در نظر بگیریم می توان بسیاری از استعاره های موجود در فلسفه اسلامی را نیز نوعی آزمایش ذهنی بدانیم. برای مثال استعاره های گوناگون سهروردی از این حیث مثال زدنی است. او خداوند را به مثابه نورالانوار می دید و این عالم را تجلی های آن نور. روشن است که سهروردی با این “خیال پردازی” نیکو آزمایشی ذهنی را ترسیم می کند تا استدلال عرفانی خود را پیش ببرد.
- نقش آزمایشهای فکری در نزدیککردن زبان علم تجربی یا فلسفه به زبان عامه مردم چیست؟ این تأثیر سازنده است یا سبب میشود مردم «فکر کنند» که میفهمند که نظریههای علمی دقیقاً چه میگویند؟
همانطور که در بالا آوردم اغلب فیلسوفان سعی می کنند تا آزمایش های ذهنی را به حالتی داستان گونه طراحی کنند. شاید بتوان گفت آزمایش های ذهنی ای که داستان های روان تری دارند از طرفداران بیشتری هم برخوردارند. برای مثال به آزمایش ذهنی تامسون درباره سقط جنین نظر کنید که چگونه با داستانی روان موضوع پیچیده فلسفی را همه فهم می کند. داستان سرایی آزمایش های ذهنی سبب می شود تا درک برخی استدلالات پیچیده برای کسانی که فلسفه نخوانده اند میسر شود. به عنوان نمونه ای دیگر به آزمایش ذهنی سینگر درباره کمک به دیگران نظر کنید که از مرزهای جامعه فلسفی فراتر رفت و در سخنرانی های عمومی خود سینگر آن را مطرح کرد و با استقبال مواجه شد. به همین سبب من فکر می کنم به کارگیری آزمایش های ذهنی نوعی “فلسفه به زبان ساده” هم هست و از این حیث سازنده.
اما اینکه آزمایش های ذهنی در علم بتواند لزوماً به فهم عمومی کمک کند کمی تردید دارم. برخی از آزمایش های ذهنی آینشتاین حقیقتا پیچیده است. حقیقت این است که عموم مردم احتیاجی به فهم مسائل علمی ندارند. به همین سبب آزمایش های ذهنی در علوم تجربی را باید به عالمان و فیلسوفان علم سپرد. آنها بهتر می دانند چگونه با یکدیگر تعامل کنند. آنچه در این میان حائز اهمیت است درک آن دسته مسائل فلسفی است که گریبان ما در زندگی روزمره را می گیرد، یعنی مسائل اخلاقی. آزمایش های ذهنی فلسفه اخلاق در این جاست که می تواند پیچیدگی های اخلاقی را برای همگان قابل فهم کند.
.
.
فایل pdf مصاحبه روزنامه اعتماد با حسین دباغ پیرامون ” آزمایش های ذهنی “
دانلود از سرور اول | دانلود از سرور دوم | دانلود از سرور سوم
.
.
آزمایش های ذهنی در گفت وگو با دكتر حسين دباغ
آزمایش های ذهنی ، روزنامه اعتماد ، شماره 3084 ، 24/7/93 ، صفحه 12 (انديشه)
.
.