مصاحبه روزنامه ایران با کوروش صفوی ؛ «حال‌ ما ایرانیان از نگاه یک زبانشناس»

مصاحبه روزنامه ایران با کوروش صفوی با عنوان «حال‌ ما ایرانیان از نگاه یک زبانشناس»

مصاحبه روزنامه ایران با کوروش صفوی

حال‌ ما ایرانیان از نگاه یک زبانشناس

پرخاشگر و عجول شده‌ایم

چگونه می‌توان از رهگذر «زبان» به ویژگی‌های «روانشناختی» یک جامعه پی برد؟

خبرنگار‌: مهسا رمضانی

منبع: روزنامه ایران | 23 دی 98

چندی پیش در گفت‌وگویی که با مقصود فراستخواه، جامعه‌شناس، در مورد «جایگاه عشق در زیست‌جهان ایرانی» داشتیم، او از مخدوش شدن ساخت عاطفی جامعه سخن گفت و معتقد است «زبان» یکی از تجلیگاه‌های این مخدوش‌شدگی است. فراستخواه به پژوهشی ارجاع داد که با استناد به سه فرهنگنامه «عمید»، «معین» و «معاصر» آشکار می‌کرد که در زبان فارسی تعداد واژه‌هایی که بار «عاطفی» دارند، بسیار بیشتر از واژه‌هایی است که بار «شناختی» دارند و حتی در این میان، تعداد واژه‌ها با بار عاطفی «منفی» بیشتر است تا واژه‌هایی که بار عاطفی «مثبت» دارند و بر این اساس، فراستخواه به‌عنوان یک جامعه‌شناس نتیجه گرفت که «ما یک جامعه احساسی هستیم و این احساسات هم بیشتر بار منفی دارند.» طرح این نکته از سوی فراستخواه و اینکه «چگونه می‌توان از رهگذر زبان به ویژگی‌های روانشناختی یک جامعه پی برد؟» دلیل گفت‌وگوی ما با کوروش صفوی شد. او از زبانشناسان برجسته و استاد دانشگاه علامه طباطبایی است که در کنار زبانشناسی، توجه ویژه‌ای هم به فلسفه دارد و کوشیده تا ضمن تخصص در حوزه مطالعاتی خود، با نگاهی میان‌رشته‌ای به حوزه‌های دیگر هم ورود کند. صفوی در حوزه تألیف و ترجمه کارنامه پرباری دارد؛ از جمله آثار او می‌توان به کتاب‌های «روایت»، «استعاره از نگاهی دیگر»، «سرگردان در فلسفه ادبیات»، «آشنایی با معنی‌شناسی»، «زبان‌های دنیا» و «آشنایی با نظام‌های نوشتاری» اشاره کرد و از جمله کتاب‌هایی که به همت او جامه پارسی به تن کردند می‌توان از «بوطیقای ساختارگرا»، «زبان و اندیشه» و  «محفل فیلسوفان خاموش» نام برد.

ادامه مطلب “مصاحبه روزنامه ایران با کوروش صفوی ؛ «حال‌ ما ایرانیان از نگاه یک زبانشناس»”

نوشتار مجید سلیمانی با عنوان «قرآن مورخان»

نوشتار مجید سلیمانی با عنوان «قرآن مورخان»

«قرآن مورخان»* که اواخر سال ۲۰۱۹ منتشر شد، کتاب یا بگوییم مجموعهٔ بی‌نظیری‌ست، حاصل جمع پژوهش‌های حدود سی مورّخ و گاه دین‌پژوه برجسته، تحت مدیریت «محمّدعلی امیرمعزّی» و «گیوم دی». از امیرمعزّی که پیشتر نوشته‌ایم و به هر شکل در ایران شناخته‌شده‌تر است امّا گیوم دی هم، با سابقه تحصیلات فلسفی و بعد قرآن و اسلام‌شناسی، پژوهشگر مطرح بسیار دقیق و صاحب‌نظری‌ست که جا دارد از او جدا بنویسیم.

امّا این مجموعه بلند چهار هزار برگی، بررسی تاریخی-انتقادی قرآن است مطابق اسلوب علمی پژوهش متن. از آن نوع که به کلّ در عالم اسلام‌شناسی و قرآن‌پژوهی ما غایب است و مقصود من هم فقط حوزه‌های سنّتی نیست، بلکه همچنین است در باب نواندیشان دینی از هر سو. اصلا عالم تحقیق دیگری‌ست با مبدا و منبع و روش‌های به کل متفاوت. از آن نوع پژوهش‌هایی که روزگار بلندی‌ست در خصوص متن عهد قدیم و جدید انجام شده و می‌شود و قرآن البته تا حدّی در حاشیه بوده است یا نزد محقّقان دانشگاهی مانده است. ادامه مطلب “نوشتار مجید سلیمانی با عنوان «قرآن مورخان»”

معرفی کتاب سرچشمه‌های دانایی و نادانی، کارل پوپر، ترجمه عباس باقری

معرفی کتاب سرچشمه‌های دانایی و نادانی، کارل پوپر، ترجمه عباس باقری

کارل ریموند پوپر (Karl Raimund Poper 1902-1994) فیلسوف شهیر اتریشی‌الاصل معاصر است که نظریاتش مخصوصا در زمینه‌ی فلسفه‌ی علم زبانزد بوده و او را جزو فیلسوفان علم طراز اول قرار داده است. دو کتاب اصلی او «منطق اکتشاف علمی» و «جامعه‌ی باز و دشمنان آن» از عالی‌ترین کتاب‌های پژوهشی در زمینه‌ی خود هستند. «سرچشمه‌های دانایی و نادانی» یکی از رساله‌های کم‌حجم به چاپ رسیده از اوست که در اصل متن یک سخنرانی در آکادمی بریتانیا در سال 1960 بوده است. هرچند که حجم کتاب بسیار کم است و به دلیل ماهیت سخنرانی­گون بودن آن، به زبان ساده‌تری بیان شده است اما حاوی نکات مهمی در باب نظریات اوست. رای پوپر در این کتاب دارای پیام بسیار مهم معرفت‌شناختی است که می تواند در بعد وسیع‌تر به روش سیاست‌مداری و حکومت‌داری نیز تسری یابد. در واقع هسته اصلی کتاب را این ایده تشکیل می‌دهد که نوع نگاه ما به موضوع معرفت‌شناسی رابطه‌ی تنگاتنگی با اقتدارگرایی و مفاهیم تمامیت‌خواهانه (توتالیتر) دارد. ادامه مطلب “معرفی کتاب سرچشمه‌های دانایی و نادانی، کارل پوپر، ترجمه عباس باقری”

عبدالکریم سروش: مبانی تئوریک لیبرالیسم (دانشگاه تهران سال ‌۱۳۷۰)

عبدالکریم سروش: مبانی تئوریک لیبرالیسم

قسمتی از سخنرانی دکتر عبدالکریم سروش با عنوان «مبانی تئوریک لیبرالیسم»، ایراد شده در دانشکده‌ی حقوق دانشگاه تهران سال ‌۱۳۷۰ – منتشر شده در کتاب رازدانی و روشنفکری و دینداری

لیبرالیسم یعنی هیچ‌کس و هیچ‌چیز،هیچ‌گاه مقدس نبوده و نیست، ما را از شرّ مقدسات رها کنید. هیچ شخصیت یا هیچ عقیده‌ای را مطرح نکنید که فقط وظیفه‌ی ما تقدیس و تجلیل آن باشد و بس. ما از این پس،اهل تحلیلیم، نه اهل تجلیل. این است مفهوم دقیق لیبرالیسم. راسیونالیسم به معنای عقل‌گرایی که همزاد لیبرالیسم است،از همین‌جا برمی‌خیزد. عقل اهل تحلیل است، نه اهل تقدیس. آن عاطفه است که اهل تقدیس است و به همین دلیل است که شما می‌بینید که به طور ناخواسته، در مکتب لیبرالیسم،عاطفه تحقیر می‌شود. شاید اگر از تک‌تک فیلسوفان لیبرال و راسیونالیست بپرسند، راضی به تحقیر عاطفه نباشند. اما ثمره‌ی منطقی لایتخلف اندیشه‌ی لیبرالیسم که ستایش‌گر عقل و نافی تقدیس بود، این بود که عاطفه را هم تحقیر کند. به همین سبب بعدها در مکتب روشنگری، رمانتیسم یا ضد‌روشنگری ظهور کرد که حق عاطفه را طلب می‌کرد. ویلیام وردزورث می‌گفت: «کافی است این همه علم،این همه فن.آن کتاب‌های عقیم را ببندید. در عوض دلی پاک بیاورید که بفهمد و ببیند.»سهم عقل را دادید،سهم دل را هم بپردازید. ادامه مطلب “عبدالکریم سروش: مبانی تئوریک لیبرالیسم (دانشگاه تهران سال ‌۱۳۷۰)”

سخنرانی علی معظمی با عنوان «مفهوم آزادی از دو دیدگاه»

سخنرانی مفهوم آزادی از دو دیدگاه، دکتر علی معظمی

با توجه به اهداف این دوره در مقایسه فعالیت‌های فلسفی در حوزه فلسفه تحلیلی و فلسفه قاره‌یی در دو جلسه دیدگاه دو فیلسوف سیاسی را درباره آزادی مطرح می‌کنیم. هر یک از این دو را می‌توان در یکی از این دسته‌بندی‌های تحلیلی و قاره‌یی جای داد. مسئله مشترکی که بین این دو نفر انتخاب کرده‌ایم مسئله آزادی است. دلیل این انتخاب این است که آزادی دستکم از انقلاب فرانسه به بعد یکی از مورد بحث‌ترین مفاهیم فلسفه سیاست بوده است و دیدگاه‌های متنوعی دربارت آن ارائه شده است و می‌شود. به این ترتیب هدف از انتخاب این مسئله این است که هم نمونه‌یی از تحلیل یک مسئله با این رویکردهای متفاوت داشته باشیم و هم بتوانیم در انتهای جلسه دوم به واسطه همین تحلیل‌ها، به مقایسه کلی‌تر این رویکردها بپردازیم.
در ادامه تصویری کلی از آن‌چه در این دو جلسه خواهد گذشت به دست خواهم داد. ادامه مطلب “سخنرانی علی معظمی با عنوان «مفهوم آزادی از دو دیدگاه»”

نوشتار محمدجواد کاشی با عنوان «همه اقلیت شده‌ایم»

نوشتار محمدجواد کاشی با عنوان «همه اقلیت شده‌ایم»

هر عصری به یک بیماری دچار است و عصر ما به بیماری خودشیفتگی (کرسیتوفر لاش). ما خودشیفته‌ایم و نشانگان آن را هم در سطح فردی و هم در سطح سیاسی می‌توان پیدا کرد. من روانشناس نیستم، به سیاست علاقه‌مندم و ریشه بسیاری از مشکلات امروز حیات سیاسی مان را در خودشیفتگی‌های فردی، جمعی و سیاسی‌مان پیدا می‌کنم.

در جوانی‌ام انقلاب را تجربه‌ کرده‌ام، در شمار اسلام گرایان بودم. هنوز هم هستم. به عنوان کسانی که پیروز میدان رقابت سیاسی بودیم، به بیماری خودشیفتگی عصر جدید مبتلا شدیم. با این بیماری هم اعتبار اسلام را تضعیف کردیم، هم بنیاد جامعه سیاسی را. هم ریشه‌های همدلی اجتماعی را سست کردیم، هم به حیات اخلاقی جامعه صدمه رساندیم. ادامه مطلب “نوشتار محمدجواد کاشی با عنوان «همه اقلیت شده‌ایم»”

سید محمد حسینی بهشتی: در اسلام شأن خاصی به‌عنوان روحانیت و نگهبانان اختصاصی دین وجود ندارد که طبقه‌ای تحت این عنوان با امتیازات و اختصاصات از نظر لباس و مقام و اداره زندگی به‌وجود بیاوریم.

سید محمد حسینی بهشتی: در اسلام شأن خاصی به‌عنوان روحانیت و نگهبانان اختصاصی دین وجود ندارد که طبقه‌ای تحت این عنوان با امتیازات و اختصاصات از نظر لباس و مقام و اداره زندگی به‌وجود بیاوریم.

بسم الله الرحمن الرحيم

الحمدُلله ربّ العالمين، و الصلاة و السلام علي جميع انبيائه و رُسُله، و علي سيّدنا خاتم النبيّين، و علي الائمة الطاهرين من اهل بيته، و الخیرة من آله و صَحْبِهِ، و السلام علينا و علي عباد الله الصالحين.

«وَ قالَتِ الْيَهُودُ عُزَيْرٌ ابْنُ اللَّهِ وَ قالَتِ النَّصارى‏ الْمَسيحُ ابْنُ اللَّهِ ذلِكَ قَوْلُهُمْ بِأَفْواهِهِمْ يُضاهِؤُنَ قَوْلَ الَّذينَ كَفَرُوا مِنْ قَبْلُ قاتَلَهُمُ اللَّهُ أَنَّى يُؤْفَكُونَ * اتَّخَذُوا أَحْبارَهُمْ وَ رُهْبانَهُمْ أَرْباباً مِنْ دُونِ اللَّهِ وَ الْمَسيحَ ابْنَ مَرْيَمَ وَ ما أُمِرُوا إِلاَّ لِيَعْبُدُوا إِلهاً واحِداً لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ سُبْحانَهُ عَمَّا يُشْرِكُونَ * يُريدُونَ أَنْ يُطْفِؤُا نُورَ اللَّهِ بِأَفْواهِهِمْ وَ يَأْبَى اللَّهُ إِلاَّ أَنْ يُتِمَّ نُورَهُ وَ لَوْ كَرِهَ الْكافِرُونَ * هُوَ الَّذي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى‏ وَ دينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَ لَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ * يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِنَّ كَثيراً مِنَ الْأَحْبارِ وَ الرُّهْبانِ لَيَأْكُلُونَ أَمْوالَ النَّاسِ بِالْباطِلِ وَ يَصُدُّونَ عَنْ سَبيلِ اللَّهِ وَ الَّذينَ يَكْنِزُونَ الذَّهَبَ وَ الْفِضَّةَ وَ لا يُنْفِقُونَها في‏ سَبيلِ اللَّهِ فَبَشِّرْهُمْ بِعَذابٍ أَليمٍ * يَوْمَ يُحْمى‏ عَلَيْها في‏ نارِ جَهَنَّمَ فَتُكْوى‏ بِها جِباهُهُمْ وَ جُنُوبُهُمْ وَ ظُهُورُهُمْ هذا ما كَنَزْتُمْ لِأَنْفُسِكُمْ فَذُوقُوا ما كُنْتُمْ تَكْنِزُون‏»[1]

«یهود گفتند عزیر پسر خداست. مسیحیان گفتند مسیح پسر خداست. این‌ حرفی است كه از دهانشان بیرون می‌آید، درست شبیه گفتار کسانی که پیش از آن‌ها به راه کفر رفتند.

خدا آن‌ها را نابود كند. از كجا چنین دروغ‌هایی به آن‌ها الهام می‌شود؟ این‌ها با دانشمندان و زاهدانشان معامله خدا می‌کنند، و همچنان که مسیح پسر مریم را که با او چون خدا رفتار می‌کنند، آن‌ها را می‌پرستند. به آن‌ها دستور داده نشده بود جز این‌که خدای یکتا را بپرستند. جز خدای یکتا، خدایی نیست. پاك باد از این شریك‌هایی كه این‌ها می‌آورند.

(مسئله توحید در اسلام آن قدر وسیع و دامنه نفوذش زیاد است كه اگر توحید درست شود، همه چیز درست می‌شود.) این‌ها می‌خواهند نور خدا را با دهانشان خاموش كنند، و خدا نمی‌پذیرد جز آن‌که نور خود را تمام و کامل کند، هر چند کافران خوش ندارند. اوست كه پیغمبرش را برای هدایت و راهنمایی و دین حق فرستاد، تا او را بر همه دین‌ها پیروز كند، هر چند مشركان خوش نداشته باشند و خوششان نیاید. ای مسلمانان! بسیاری از دانشمندان دینی و علمای دین و بسیاری از زاهدان اموال مردم را به باطل و بدون حق می‌خورند. مردم را از راه خدا باز می‌دارند. کسانی که طلا و نقره را گنجینه می‌کنند. در راه خدا خرج نمی‌كنند. به آن‌ها شكنجه دردناك خدا را نوید بده. روزی كه بر این طلا و نقره در آتش جهنم آتش دمیده می‌شود تا سرخ شود و داغ می‌شود و داغ‌زده می‌شود با همین پول‌ها بر پیشانی آن‌ها و پهلوی آن‌ها و پشت آن‌ها و گفته می‌شود این است آن گنجینه‌ای که برای آخر و عاقبت خودتان گنجینه ذخیره‌ کرد‌ه‌اید. بچشید آن گنجینه‌ای را که برای خود فراهم کرده‌ بودید.»

آیات امشب تقریبا آیات منحصر به فردی است در قرآن کریم درباره دو مطلب. مطلب مهم آن مربوط به عالمان دینی و مردم پرهیزکار در اجتماع و روابط بین مردم علمای دین و به اصطلاح پرهیزکاران و متقیان در اسلام. ادامه مطلب “سید محمد حسینی بهشتی: در اسلام شأن خاصی به‌عنوان روحانیت و نگهبانان اختصاصی دین وجود ندارد که طبقه‌ای تحت این عنوان با امتیازات و اختصاصات از نظر لباس و مقام و اداره زندگی به‌وجود بیاوریم.”

نوشتار «دیالکتیک سلیگمنی در آستانه تحولی نو در روانشناسی» از میلاد محمودزاده

نوشتار «دیالکتیک سلیگمنی در آستانه تحولی نو در روانشناسی» از میلاد محمودزاده

در سیر تکامل علم ( science ) نقطه عطف هایی وجود دارد که باعث تحول اساسی در شناخت ما از جهان و پدیده های معین می شود. پیشرفت علم حاصل تفکر انتقادی( critical thinking) نسبت به نظریه های علمی موجود به منظور جایگزینی با دیدگاه هایی بهتر و دقیق تر است. توماس کوهن ( Thomas Kuhn ) فیلسوف و جامعه شناس آمریکایی در کتاب ساختار انقلاب های علمی ( The structure of scientific Revolutions ) برای تحول و توسعه در علم 4 مرحله به خصوص را بر می شمارد که اصلی ترین آن برای ظهور و بروز علم جدید مرحله عبور از پارادایم (paradigm) فعلی و شکل گیری پارادایم های جدید است. پارادایم نوعی چهارچوب فکری منسجم و کاملا پذیرفته شده توسط متخصصان یک حیطه علمی مشخص است که صاحب نظران تلاش می کنند به بیشتر سوالات آن حیطه در چهارچوب مفروضات آن پارادایم ( paradigm) پاسخ دهند. در صورتی که دانشمندان با سوالات و انتقاداتی مواجه شوند که با استفاده از پارادایم کنونی قابل پاسخگویی نباشد در این صورت نیاز به شکل گیری پارادایمی جدید احساس خواهد شد. نمونه بارز این تغییر پارادایم را می توان در علم فیزیک و در عبور از قوانین فیزیک نیوتونی ( newton’s physics law) برای توصیف و تبیین جهان میکروسکوپی ذکر کرد ، به این دلیل که قوانین فیزیک نیوتونی برخلاف جهان مایکرو  برای ذرات زیر اتمی ( الکترون ، نوترون و . . . )  پاسخگو نبودند و منجر به شکل گیری قوانین فیزیک کوانتومی ( Quantum mechanics) شدند. بعد از پایان جنگ جهانی دوم و نمایان شدن هر چه بیشتر ویرانی ها و عواقب مرگباری که بشر با آن رو به رو شده بود انجمن روانپزشکی آمریکا ( American Psychiatric association ) به منظور منسجم کردن تشخیص و درمان بیماری های روانی در سال 1952 اقدام به انتشار نسخه اولیه راهنمای تشخیصی و آماری بیماری های روانی ( DSM) کرد. ادامه مطلب “نوشتار «دیالکتیک سلیگمنی در آستانه تحولی نو در روانشناسی» از میلاد محمودزاده”

مقاله آرش نراقی با عنوان «لیبرالیسم: فردگرایی یا خویشتن مداری؟»

مقاله آرش نراقی با عنوان «لیبرالیسم: فردگرایی یا خویشتن مداری؟»

(۱)

بسیاری از منتقدان لیبرالیسم این مکتب را از آن حیث که مبتنی بر “فردگرایی” است در خور نقد یافته اند. از منظر این منتقدان، “فردگرایی” از حیث اخلاقی دست کم دو اشکال مهم دارد:

اوّل آنکه، فردگرایی با روحیه دگردوستی و ایثار قابل جمع نیست، یعنی فرد لیبرال، از آن حیث که فردگراست، “خویشتن مدار” و “خود-خواه” است؛ و دوّم آنکه، فردگرایی نهایتاً به نادیده گرفتن “حقوق جمعی” می انجامد، یعنی در چارچوب مفروضات دیدگاه لیبرال، صرفاً “حقوق فردی” به رسمیت شناخته می شود، و مفهوم “حقوق جمعی” معنای روشن و قابل دفاعی نمی یابد.

هدف من در این نوشتار آن است که نشان دهم: اوّلاً- لیبرالیسم لزوماً به “خویشتن مداری اخلاقی” نمی انجامد، و ثانیاً- می توان درکی از “حقوق جمعی” داشت که با مفروضات اساسی لیبرالیسم سازگار باشد. ادامه مطلب “مقاله آرش نراقی با عنوان «لیبرالیسم: فردگرایی یا خویشتن مداری؟»”

یگانه راه رهایی به روایت مصطفی ملکیان؛ آسیب‌ شناسی ریشه اعتراضات

یگانه راه رهایی به روایت مصطفی ملکیان؛ آسیب‌ شناسی ریشه اعتراضات

وقتی قرار اول‌مان در اوایل آبان ماه کنسل شد، نزدیک به دو ماه طول کشید تا قرار دیگری با او بگذاریم و برای مصاحبه به دیدارش برویم. در این مدت اتفاق مهمی در کشور افتاده بود. اعتراض‌‌هایی که به بهانه افزایش قیمت بنزین آغاز و کمی بعد به خشونت کشیده شد. خبرهایی که متعاقب این اعتراض‌ها و پس از آن آمد، موضوع مصاحبه ما را تغییر داد: «چه اتفاقی در حال رخ دادن است؟» و «جامعه چه مسیری را طی می‌کند؟»

به نظر ناخوش بود. کمی بی‌حوصله و خسته به نظر می‌آمد، شاید هم کمی عصبانی از اتفاق‌هایی که افتاده و برخوردهایی که شده. اگر کسی مصطفی ملکیان را بشناسد، دلیل این بی‌حوصلگی و عصبانیت او را کاملا درک می‌کند. کسی که تمام دغدغه‌اش اخلاقی زیستن و تلاش برای بهروزی و خوشی آدمیان است، قطعا ناخوشی انسان‌ها، او را هم ناخوش می‌کند.

لب به انتقاد گشود و گفت باید به مشکلات موجود توجه کرد: «هرچه هم خاک روی مشکلات بپاشید، در نهایت باید آن مشکلات اصلی را پیدا کنید و آنها را حل کنید.» ملکیان می‌گوید، انسان دارای ساختار ذهنی، جسمی و روانی خاصی است و برای داشتن زندگی اجتماعی باید به این ساختارها توجه شود. اگر نه، این موجود نمی‌تواند همبستگی اجتماعی‌اش را با سایر موجودات همنوع خودش در جامعه حفظ کند: «جز این، راهی وجود ندارد.»

ملکیان می گوید، وقتی مردم به کسی رأی می‌دهند، برای تامین «نظم، امنیت، عدالت و آزادی» است. هر اقدامی که این موارد را تهدید کند، صدای اعتراض آنها را، از این حیث که انسان هستند و یک‌سری نیازهای انسانی دارند، درمی‌آورد. نمی‌توان به آنها گفت که چرا صدایتان را بلند کردید. او از این جهت به اعتراض‌های مردمی به افزایش قیمت بنزین نگاه می‌کند: «وقتی ضربه‌ای به کاسه زانوی من می‌خورد، پای من ناخودآگاه بالا می‌پرد. وقتی یک سوزنی در دست من فرو برود، ناخوداگاه جیغ می‌کشم. دیگر اینجا فرصت تأمل ندارم. این اعتراضات هم دقیقا جیغ کشیدن کسی است که آزار دیده است.»

ملکیان سه نقد و عیب اساسی به سخن افرادی وارد می کند که استدلال شان برای افزایش قیمت بنزین، مقایسه آن با کشورهای دیگر است.

در نهایت وقتی از او پرسیدیم، «چه باید کرد و راه حل چیست؟»، همان پاسخی را داد که بارها در سخنرانی‌ها و مصاحبه‌های دیگرش، کم و بیش، مستقیم و غیرمستقیم به آن اشاره کرده است: «اصلاح فرهنگ» یا همان «تحول درونی».

ملکیان معتقد است که «کارهای فرهنگی یعنی اینکه من باورهای کاذب را از مردم بگیرم و باورهای صادق را وارد ذهن‌شان کنم. احساس و عواطف نابه‌جا را از مردم بگیرم و به جای آن، احساسات و عواطف به‌جا را در ذهن و ضمیرشان بکارم. خواسته‌های نامعقول را از آنها بگیرم و به آنها خواسته‌های معقول بدهم.» گرچه این، راهی بس دشوار و طولانی است اما یگانه راه موجود است.

گفتگو روزنامه شهروند با مصطفی ملکیان را در ادامه بخوانید: ادامه مطلب “یگانه راه رهایی به روایت مصطفی ملکیان؛ آسیب‌ شناسی ریشه اعتراضات”