یکی از ادّعاهای بنیادین روشنفکران دینی این است که برای دین نمیتوان ذاتی در نظر گرفت. سروش دباغ تلاش میکند تا در بخش نخست نوشته خود به نام “تا کنون کردی چنین اکنون مکن” [1] به یاری ملاحظاتی در معناشناسی و معرفتشناسی از این ادعا دفاع کند. در این نوشته تلاش میکنم تا نشان دهم استدلال های او ناموفق هستند و حتی اگر ادعای او، علی الاصول، موجه باشد، استدلالهای وی به سود آن، از عهدهی موجه ساختن این ادعا بر نمیآیند.
دباغ برای اثبات ادعای خود دو استدلال ارائه میکند که آنها را به ترتیب “استدلال معناشناختی” و “استدلال معرفتشناختی” مینامم. ابتدا، هر کدام از این استدلال ها را معرفی کرده و سپس تلاش میکنم تا نشان دهم هیچ کدام از آنها برای توجیه آن ادعا موفق نخواهد بود.







