
دکارت میگفت ما فقط باید به معلومات واضح و متمایز خودمان اکتفا کنیم. اصلا چیزی را میشود جزء معلومات به حساب آورد که این دو ویژگی را داشته باشد: وضوح و تمایز. اگر به چیزی غیرواضح و غیرمتمایز باور داشته باشیم، آن چیز معرفت (gnosis/ knowledge) نیست، عقیده (doxa/ believe) است. فقط آنچه واضح
و متمایز است، جزء معلومات ما به شمار میآید. معلومات غیرواضح و غیرمتمایز، به اصطلاح و علیالزعم معلوماتاند، فیالواقع، معلومات نیستند.
توضیح وضوح و تمایز: وضوح، امری نفسی (یعنی برای اینکه واضح بودن یا نبودن چیزی روشن شود، لازم نیست آن را با چیز دیگری مقایسه کنیم) و تمایز، امری نسبی است (یعنی تمایز همیشه «از چیز دیگر متمایز» است و اصلا در مقام مقایسه معنا دارد). چیزی واضح است که خودش فی حد نفسه برای ما ابهام نداشته باشد.
چیزی را میگوییم متمایز، که جداییاش از چیز دیگری برای ما مبهم نباشد. در تمایز، چیزی از چیز دیگر، متمایز است. بنابراین اگر میخواهید معلوماتتان واضح و متمایز باشند، اولا باید هر فقره از فقرات معلومات شما فی حد نفسه برای شما روشن باشد، ثاینا غیریتش با سایر معلوماتتان هم باید فی حد نفسه روشن باشد. ادامه مطلب “تحلیل از نگاه دکارت ، مور و فیلسوفان تحلیلی”