پرگار با عنوان «وجدان چیست؟» و با حضور حسین دباغ، رضا علیجانی و رضا مصیبی

برنامه پرگار با عنوان «وجدان چیست؟» و با حضور حسین دباغ، رضا علیجانی و رضا مصیبی

وجدان یعنی چه؟ به این ندای اخلاقی می توان اطمینان کرد؟ آیا این مفهوم اخلاقی ازجنس عواطف است یا با قوه‌ی تعقل ما سروکار دارد؟ آیا وجدان یا معادل آن شرط ضروری هر فلسفه‌ی اخلاق عدالت طلبانه ست؟ ادامه مطلب “پرگار با عنوان «وجدان چیست؟» و با حضور حسین دباغ، رضا علیجانی و رضا مصیبی”

برتراند راسل: وجود و ماهیت خدا

برتراند راسل: وجود و ماهیت خدا

چکیده: راسل همۀ براهین اثباتِ وجودِ خدا را مغالطه آمیز میداند؛ و برآن است که مردمان براثر عادات و عواطف به وجودِ خدا اعتقاد دارند، نه براثر برهانِ عقلی. از دورۀ کودکی، اعتقاد به خدا را به بیشتر مردمان تلقین کرده اند؛ و سپس در دورۀ بزرگسالی، ترس از مرگ و میل به امنیت مردمان را بر اعتقاد به خدا وامیدارد. یک عامل مؤثر این نظر است که اعتقاد به خدا مردمان را درستکار میکند و بی اعتقاد به خدا مردمان تبهکار میشوند؛ بنابراین، خطاست که وجودِ خدا را قبول نکنیم. اما راسل اولاً استدلال میکند که مؤمنان برپایۀ ایمانشان تبهکاری میکنند و خود را مجاز میدانند که دیگران را بفرمانِ خدا بقتل برسانند! ثانیاً تأکید میکند که در مسئلۀ وجودِ خدا باید دو امر را تفکیک کرد: یکی اینکه آیا اعتقاد به وجودِ خدا صادق است یا کاذب؟ و دیگر آنکه اعتقاد به وجودِ خدا چه نتایج اخلاقی و اجتماعی دارد؟ خَلطِ این امور منطقاً مغالطه‌­آمیز است. راسل دلایل صدق و کذبِ اعتقاد به وجودِ خدا را بررسی می­کند؛ و ادعا میکند دلیلی قانع کننده بر وجودِ خدا وجود ندارد؛ بنابراین، بعید است که خدایی وجود داشته باشد. ادامه مطلب “برتراند راسل: وجود و ماهیت خدا”

درس‌گفتارهای «مقدمه‌ای بر فهم کانت» از محمدمهدی اردبیلی

درس‌گفتارهای «مقدمه‌ای بر فهم کانت» از محمدمهدی اردبیلی

دورۀ آموزشی «مقدمه‌ای بر فهم کانت: چگونه کانت بخوانیم» با تدریس دکتر محمدمهدی اردبیلی به بررسی اجمالی رئوس فلسفۀ نظری کانت با تمرکز بر کتاب «نقد عقل محض» پرداخته است. این دوره طی هفت جلسه در زمستان سال 1395 به همت مرکز آموزش های تخصصیِ انجمن جامعه شناسی ایران برگزار شد.

ادامه مطلب “درس‌گفتارهای «مقدمه‌ای بر فهم کانت» از محمدمهدی اردبیلی”

روزه و سوژه (تأملی در باب روزه از منظر فلسفه لویناس)

روزه و سوژه (تأملی در باب روزه از منظر فلسفه لویناس)

جریان غالب در سنت فلسفی پیشامدرن، و حتی فلسفه مدرن تا پیش از قرن بیستم، نگاهی منفی به احساسات و عواطف داشت. اکثریت قریب به اتفاق فیلسوفان نسبت به احساسات و عواطف چندان خوش‌بین نبوده‌اند. یکی از نشانه‌های این بدبینی آن است که احساسات و عواطف همیشه در جایگاهی پایین‌تر از تفکر و آگاهی قرار می‌گرفتند. به همین دلیل در قیاس با انواع گوناگون آگاهی کنار گذاشته می‌شدند. ادامه مطلب “روزه و سوژه (تأملی در باب روزه از منظر فلسفه لویناس)”

«علاقه‌ات را پیدا کن» توصیۀ مزخرفی است!

«علاقه‌ات را پیدا کن» توصیۀ مزخرفی است!

«علاقه‌ات را پیدا کن ؛ اگر آنچه را دوست داری انجام بدهی پیدا کنی، آن وقت دیگر مجبور نیستی حتی یک روز هم در زندگی‌ات کار کنی». حتماً شما هم جملاتی از این دست را شنیده یا خوانده‌اید. جملاتی که نقل محافل و سمینارهای موفقیت است و کتاب‌های روان‌شناسی عامه‌پسند را پر کرده است. مطالعات اخیر برخی روان‌شناسان برجسته نشان می‌دهد که ممکن است زمانش رسیده باشد که شیوۀ تفکرمان را دربارۀ علایقمان تغییر دهیم.

ادامه مطلب “«علاقه‌ات را پیدا کن» توصیۀ مزخرفی است!”

نوشتار علیرضا علوی تبار با عنوان «دموکراسی، لیبرالیسم و نواندیشی دینی»

نوشتار علیرضا علوی تبار با عنوان «دموکراسی، لیبرالیسم و نواندیشی دینی»

دوست گرامی و اندیشمند دکتر آرش نراقی، در گفتار و نوشتاری تحت عنوان «روشنفکری دینی و نقش آن در آینده سیاسی ایران»کوشیده‌اند، صورت‌بندی روشنی از دیدگاه‌های دو تن از نواندیشان دینی برجسته و معاصر ایران (آقایان دکتر عبدالکریم سروش و دکتر محسن کدیور) در مورد حکومت مطلوب ارائه کنند. پس از آن تلاش کرده‌اند نسبت این حکومت مطلوب را با نگاه دین‌شناختی این دو متفکر مشخص کرده و از زاویه رعایت حقوق اقلیت‌ها به نقد آن بپردازند. اگر چه نظم فکری، انصاف و دانش بسیار ایشان در تلاش‌شان آشکار است اما به‌گمانم ابهام‌های مهمی در نوشتار مذکور وجود دارد که نقد و بررسی آن را ضرورت می‌بخشد. ایشان البته با انگیزه‌های معرفتی و الهیاتی به این نقد و بررسی پرداخته‌اند اما اجازه خواهند داد، من هم به‌عنوان فردی با دل‌مشغولی‌های سیاسی به مباحث ایشان نگاهی بیاندازم. باید تصریح کنم در این نوشته اصطلاحات دموکراسی و لیبرالیسم را در حوزه اندیشه و نظام‌های سیاسی به‌کار می‌برم و کاربردهای این دو در سایر حوزه‌ها را به کناری می‌نهیم. ادامه مطلب “نوشتار علیرضا علوی تبار با عنوان «دموکراسی، لیبرالیسم و نواندیشی دینی»”

حدیث نواندیشان دینی؛ کتابی برای سنجش روشنفکران دینی معاصر

حدیث نواندیشان دینی ؛ کتابی برای سنجش روشنفکران دینی معاصر

حمید زارعی: بحث از روشنفکری دینی گویا هیچ زمان در کشور ما فروکش نمی‌کند. زمانی این نحله‌ی فکری در اوج خود بود و آثار متفکران آن مورد توجه بسیار قرار می‌گرفت. در زمانی دیگر، نقدها و تخریبهای بسیاری به آن شد. اما هیچ زمانی توجه به این تفکر نادیده گرفته نشده است.
انتشارات کویر، کتابی را منتشر کرده و این بار از یک نسل پس از عبدالکریم سروش سخن به میان آورده است. اگر انتقادها به جریان روشنفکری دینی، معطوف به پروژه‌ی فکری سروش بود، این کتاب اینک گامی فراتر را نشان داده و افراد دیگری را در نحله‌ی روشنفکری دینی جای داده است. کتاب «حدیث نواندیشان دینی» با عنوان فرعی “یک نسل پس از عبدالکریم سروش” متکفل بحث از سه روشنفکری است که امروز در عرصه‌ی تفکر ایران به فعالیت می‌پردازند. این کتاب را سید هادی طباطبایی به رشته‌ی تحریر در آورده است. ادامه مطلب “حدیث نواندیشان دینی؛ کتابی برای سنجش روشنفکران دینی معاصر”

چه چیزی از میراث شریعتی باقی است؟

چه چیزی از میراث شریعتی باقی است؟

موضوع این سخن، تلاش برای یافتن پاسخی موقتی (و هر پاسخی موقتی است) و در حد امکان منصفانه، به این پرسش است که: “چه چیزی از میراث شریعتی در روزگار ما باقی است؟”منظور از میراث شریعتی، تمام آثار موثق مکتوب یا مکتوب شده‌ای است که از او امروز در دسترس ماست و منظور از باقی بودن، این است که آیا آرا، روش‌ها، رویکردها و مسائل شریعتی هنوز به کار گشودن آن جنبه از مشکلات عملی ما که ریشه در مسائل نظری دارد، می‌آید یا آرا، روش‌ها، رویکردها و مسائل او تماما یا تاحدود بسیار زیادی، امروزه رنگ کهنگی و بی‌ خاصیتی و دوران گذشتگی به خود گرفته و دیگر جز به کار تاریخ اندیشه نمی‌آید. ادامه مطلب “چه چیزی از میراث شریعتی باقی است؟”

هجمه انتحاری در وانفسای هياهوسازی

هجمه انتحاری در وانفسای هياهوسازی

نوشته دکتر شيخ‌‌‌‌رضائی –همکار پيشين و بزرگوار- در نقد يکي از نظريّات استاد خسروپناه را در يکي از رسانه‌‌‌‌هاي مجازی مطالعه نمودم، و به کم‌‌‌‌دقّتي در نقدها نگريستم و متعجّب از اينکه چگونه است که يک محقّق از پاکستان و هند و …، مدّعاي محقّق بومي ايراني را مي‌‌‌‌فهمد و نفياً و اثباتاً در خصوص آن، موضع مي‌‌‌‌گيرد؛ ولی همکاری که سالها در کنار استاد خسروپناه، زندگي کرده ، يکبار حوصله نکرده است تا به مدلولات سخن يک محقّق بومي دست يابد. ادامه مطلب “هجمه انتحاری در وانفسای هياهوسازی”

در سرزمین قد کوتاهان

در سرزمین قد کوتاهان نویسنده: سروش دباغ

« من  از سلالۀ درختانم/  تنفس هوای مانده ملولم می کند…./ نهایت تمامی نیروها پیوستن است، پیوستن/ به اصل روشن خورشید/ و ریختن به شعور نور/ طبیعی است/ که آسیاب های بادی می پوسند…/ در سرزمین قد کوتاهان/ همیشه معیارهای سنجش/ بر مدار صفر سفر کرده اند»

فروغ فرخزاد

اخیرا مجالی یافتم و مقالات منتشر شده در صفحۀ اندیشۀ روزنامۀ « شرق»، به تاریخ پنجم اسفند ماه، از جمله دو مقالۀ همکاران گرامی، سید نصرالله موسویان و امیر صائمی تحت عناوین «سخن را چنین خوار مایه مدار» و «ما و آسیاب های بادی فلسفی» را خواندم.[1] این دو فلسفه پژوه جدی و کاردان، با استشهاد به برخی از آثار منتشر شدۀ عبدالحسین خسروپناه، به درستی استدلال کرده و نشان داده اند که مکتوبات وی مشحون از استنادات و تحلیل های فلسفی آشفته و ناموجه است؛ چه هنگامی که از « فلسفۀ فلسفه اسلامی» سخن میگوید، چه وقتی به « معناشناسی گزاره های دینی» می پردازد.

 چنانکه پیشتر نوشته ام، خسروپناه ورودی به مباحث فلسفۀ تحلیلی جدید ندارد و فضل اندک او در این وادی بر اهل فنّ مکشوف است؛[2]  در عین حال عنایت نداشتم تا این حد، دست و انبان او تهی است و حتی مقدماتی را که  عموم دانشجویان فلسفه از آن مطلع اند، نمی داند. مقالۀ « معناشناسی گزاره های دینی» وی که در نشریۀ علمی- پژوهشی « کلام اسلامی»، منتشر شده  و محل نقد امیر صائمی قرار گرفته، از این حیث، سندی ماندگار و آیتی عبرت  آموز است. ادامه مطلب “در سرزمین قد کوتاهان”