پرسش: با توجّه به تعریف های متنوعی که در آثار خود از دین داشتهاید مثل دینِ یک، دینِ دو و دینِ سه و از آنجا که در جایی فرموده بودید که بیشتر به جنبه کارکردی دین قائل هستید، مفهوم و پیده «دینگریزی» را در منظومه معرفتی خود چگونه تعریف و تحدید میکنید و آیا آن را یک «فرایند» میدانید یا یک «فرآورده»؟
مصطفی ملکیان: به همان صورتی که اشاره فرمودید، من ابتدا «دینگریزی» را ایضاح مفهومی میکنم و بعد در باب اینکه آیا دینگریزی یک فرایند است یا یک فرآورده توضیح میدهم.برای ایضاح مفهوم دینگریزی، به نظر من سه نکته باید در ابتدا مطرح شود. نکته اوّل اینکه مراد ما از دین، دین تاریخی و نهادینه است یا دین غیرتاریخی و غیرنهادینه؟ اگر چه میتوان دین را هم به صورت تاریخی و نهادینه و هم به صورت غیرتاریخی و غیرنهادینه تعریف کرد امّا مجموعه سؤالات شما نشان میدهد که بیشتر به دین تاریخی و نهادینه توجّه کردهاید، چون اگر مراد شما از دین، دین تاریخی و نهادینه نمیبود و دین غیر تاریخی و غیرنهادینه بود. چیزی به نام دینگریزی نمیتوانست مورد تأکید شما باشد. چیزی که شما از آن تعبیر به دینگریزی میکنید گریز از دین است. امّا گریز از دین تاریخی و نهادینه. بنابراین فرض را بر این میگذاریم که شما گریز از دین تاریخی و نهادینه را مورد بحث قرار میدهید …
.
.
رویکردی به دینگریزی و دینگرایی انسان معاصر در گفتگو با مصطفی ملکیان
به کوشش فرشاد مزدرانی – محمد حسین سیفی
تاریخ: سال 1386
تعداد صفحه:173
دریافت فایل PDF از سرور اول | سرور دوم | سرور سوم
.
.
باز از باغ طرب زمزمه اي ميشنوم
گوييا رنگ غم از صفحه دل زائل شد
عقل ديوانه شد از شعشعه دولت عشق
عشق تا بطن جنون امده و عاقل شد
خواجه محمد انصاري
انچه كه هم لازم است هم مفيد است و وعده خداست و هم اصالت داشته
در مسير تكامل اديان است
پروژه دین نوین جهانی چیست؟
*
دین نوین جهانی را باید بخشی از پروژه نظم نوین جهانی و برگرفته از آموزه های پساساختارگرانهی متفکران و استراتژیست های پست مدرن غرب دانست. این ایده که تحت عناوینی چون دین واحد جهانی و سازمان ادیان متحد در حال رشد است، بسیار نو پا بوده و در واقع به بازار داغ فرهنگی سال های آینده تعلق دارد. پیش بینی می شود با تمهیدهای رسانه ای تدارک شده در سال های آتی جریان فرهنگی مرتبط با این ایده به سرعت گسترش یابد و محصولات متنوع تصویری و مکتوب مرتبط با آن به بازارهای فرهنگی سراسر دنیا سرازیر شود.
. پروژه دین نوین جهانی برخلاف آنچه که شاید از عنوان آن به ذهن متبادر شود به دنبال از میان بردن تمام ادیان و معرفی یک دین جدید و واحد جهانی نیست. با این حال مکانیسم پروژه دین نوین جهانی به نحوی است که سبب می شود اصول عقاید و آموزه های متافیزیکی مشترکی مورد پذیرش پیروان تمام ادیان قرار گیرد و پیروان تمامی ادیان و حتی افراد لائیک و غیر دینی همگی زندگی خود را بر اساس این آموزه ها تنظیم نمایند.
به این ترتیب در عین حال که در ظاهر هیچ یک از ادیان مورد تعرض قرار نگرفته است، آموزه های عقیدتی مشترکی در مناطق مختلفِ فرهنگی و مذهبیِ زمین حاکم خواهد شد. تحقق این هدف، از پیش نیازهای غیر قابل چشم پوشیِ آن چیزی است که نظم نوین جهانی نامیده می شود.
the Religion of God
Based on the experience of being inspired by God, (During the moments of Inspiration God made me His Son) I came to the conclusion that the most modern progressive and intellectually advanced religion, that was gifted to the world by God in the beginning of the new millennium (Y2K) IS the religion of God or God’s religion. ( Thought wisdom. intelligence and conscience ) This religion is not Islam, is not Christianity and is not Judaism or other presently known religions.
God’s religion may not be called by any other name
The meaning of this religion is as follow:
After we become knowledgeable and educated sufficiently enough to know what God is (through understanding the theories, explaining the physical quality of God as Thought and conscience) then we may become able to communicate with God and become qualified to choose the proper way of our lives for ourselves. These ways of life are expected to be associated with consideration of divine and humanistic moral values as are understood by the person also are expected to be associated with kindness, fairness, compassion and respect to the social, personal and legal rights of other human beings.
The final Judgment and punishment for any wrongdoing, which is beyond the legal jurisdiction will be rendered only by God not by other human beings.
The study of some of the verses in the Divine books indicate that God had promised the coming of such a day and such a religion (example is Surah Nasr in Quran), “When there come the help of God and the victory and you see men entering the religion of God in companion, then celebrate the praise of God and ask his forgiveness. He is oft-returning to mercy”. (110: 1-3)
Following study and understanding of the theory of feeling and senses we will become able to communicate with God scientifically by using the creative power of our conscious and subconscious mind, also through meditation and creative visualization.
It is logical to emphasize that the religion of God is specially suitable for the present atheists who do not believe in God as well as the agnostics who are not sure about Gods existence also for some intellectuals and some religious people who have faith in God but do not know what God is and how He physically and spiritually functions to regulate the affair of the universe.
It is conceivable to realize that the follower of the other religions may keep their name, their faith and their beliefs as it is now, as long as they understand the meaning of the Religion of God. They will be loved by God as far as they keep their faith on God and are pure in their hearts, avoiding acts of aggression and occupation or imposing their ideas to others by force unjustifiably, those who avoid wrong doings according to their conscience and logical standards.
By understanding the Religion of God and following the teaching of their present religions the followers of all obsolete religions will be loved by God and will be rewarded by Him. This rule applies specially to the Jewish people who have been righteous in their hearts and kept their traditions alive and did not convert to unknowns. ( As Einstein says, the real knowledge is experience everything else is information )
Through the study and understanding of the theory of feeling and sense all religions will automatically evolve in the heart of the believers and lead to progression of the persons and their ideologies.
Other Religions of The world
Other religions include Judaism, Christianity, Islam, Sikhism, Hinduism, Buddhism, Bahai, Confucianism, Rosicrucianism, Shinto, Taoism, Gnosticism, Scientology-Zoroastrianism and others. Some of these religions have already disappeared probably because they could not fulfill the social, personal and spiritual needs of the people as time progressed. Also did not lead humanity to peace and prosperity
توحيد
يكي از أركان أساسي دين اسلام توحيد يا يگانگي خداست.
منظور از يگانگي خدا اين است كه تمام خداياني كه در طول تاريخ شناخته شده اند همه انها يكي هستند نه خدايان متعدد.
اين خدا در اقوام و ملل مختلف و در زمانهاي مختلف با نامهاي مختلف شناخته شده است چون خدا براي انها با ان نام ها تظاهر كَرده است مانند اهورا مزدا خدا پروردگار يزدان، الله ، God، روح القدس ، Holy Spirit، خداهاي قديم هندو و يونان و غيره.
از طرفي ديگر بقول اقاي خميني نام اعظم خداوند براي هر شخص يا هر قومي نامي است كه خداوند با ان نام براي ان شخص يا ان قوم تظاهر ميكند. ( مثلا نام اعظم خداوند براي يك شخص اتييست جهل و ناداني و پوچي است) … براي اعراب الله است و براي زردشتيان اهورامزدا و غيره ….. . و البته هر گروهي صفاتي را براي خدا قائل شده اند حتي بدون اينكه بدانند خدا چيست.
*
منظور از توحيد اين است كه همه اين خدا “ها” كه در طول تاريخ بيان شده اند يكي هستند نه خدا هاي متعدد.
همين خدا بود كه با به حضرت محمد الهام كَرد و كتاب قران را به او الهام كَرد،…. همين خدا بود كه بصورت حضرت عيسي ( و نيز بصورت امام دوازدهم شيعيان ) بصورت يك انسان بميان مردم امد تا زندگي را شخصا تجربه كند و راه صحيح را اموزش دهد ……همين خدا بود كه با حضرت موسي و بزبان او با او تكلم كَرد ……. و نيز همان خدا هست كه به اينجانب الهام كرد و با نام اعظم خود براي من تجلي كَرد ( فكر و انديشه و خرد ).
*
الهام خدا به انسانها و در زمان هاي مختلف براي پيشبرد مقاصد خود در مورد اموزش ،راهنمايي و إصلاح بشر بوده است و نيز براي ايجاد صلح و ارامش در ميان انها در عين حال اموزش خدا به انسان هاست.
.
بنظر من الهام خدا به حضرت محمد براي اين بود كه پشتيباناني براي مرام حضرت عيسي كه از طرف كليميان طرد شده بود و نيز در ان زمان مانند امروز مسيحيان نيز براه تشتت رفته بودند ايجاد كند …… و الهام خداوند بمن نيز براي اين بود كه خدا شناخته شود و دين جديدي كه مورد قبول همه مؤمنين باشد ايجاد گردد. چونكه از نظر ديني و در نظر خدا ( مطابق انچه كه من متوجه شده ام ) موقعيت زمان حاضرو مكان إيجاب مي كند كه دين جديد و كامل تر و قابل فهم تر با دانشي جديد و دلپذير براي مردم ايجاد شود تا ايجاد رضايت مردم، شناخت خدا و شرايط اتحاد بين مردم با همديگر و نيز اتحادي در بين مردم ، اديان ، بين مردم و خدا ايجاد شود. وكينه ها و كدورت ها و دشمني هاي عقيدتي و ديني بتدريج زوده شود بلكه دلها از كينه و حسد وطمع كه و نشأني از شيطان دارندخالي شوند و بجاي انها مهر و محبت و عشق و مهرباني و ايمان كه تجلي خداوند هستند جايگزين گردند.
.
در لحظات إلهامي كه اينجانب از خداوند داشتم خدا مرا فرزند خود كَرد …. اين موضوع در نظر عوام و اديان ممكن است بگونه اي كفر و غير ممكن جلوه كندو يا حتي براي ان در محكمه عوام و علما حكم إعدام صادر شود ولي حقيقتي است كه واقعيت ان در اينده اشكار خواهد گرديد ( البته اين واقعيت بصورتي در كتب قران و بايبل پيش بيني شده است كه انشاءالله در اينده بررسي خواهد شد )
.
بهر حال بدنبال إلهامي كه از خدا داشتم و با شناخت نام اعظم او و پي بردن به تصميم خداوند در مورد انتخاب من براي موضوع الهام و بدنبال مطالعات لازم متوجه شدم كه ديني را كه خداوند براي اينده انسانيت در نظر دارد دين خداست
.
منظور از دين خدا اين است كه پس از اينكه فردي خدا را شناخت و بنام اعظم او پي برد ( فكر و انديشه و دانش و خرد با داشتن مقام خدايي ) صلاحيت اين را خواهد داشت كه روش زندگي و اعتقادات خود را خودش تعيين كند البته با مراجعه به فكر و دانش و عقل و وجدان خويش كه خداوند در انها نفوذ دارد. ( در اين صورت شخص لزومي ندارد كه گفته هاي پيغمبران را اگر به انها معتقد نيست شيوه راه خود قرار دهد )…… با علم به اينكه اگر در قضاوت خود راه غلط را انتخاب كند و اگر مستحق تنبيهي باشد ان تنبيه خود بخود از طرف خدا صورت خواهد گرفت ( چه در اين دنيا و چه در دنياي اينده )
البته وجود هر نوع إيماني نيز در اين تصميم گيري ها اثر دارد ولي ايمان فقط جنبه شخصي و خصوصي دارد. لذا اگر شخص مؤمني بخواهد كه چشم و گوش بسته پيرو اخوند ها و علماء دين باشد اشكالي ندارد ميتواند باشد ولي ان شخص حق ندارد كه عقائد خود را بديگران تحميل كند همانگونه كه علماء دين نيز حق ندارند كه عقائد خود را بديگران تحميل كنند و همانگونه كه من نيز حق ندارم كه عقائد خود را بديگران تحميل كنم و همانگونه كه وظيفه پيغمبران نيز فقط مشورت و نصيحت و انجام اوامر خدا بود و نيز همانگونه كه خداوند نيز اراده خود را بصورت تكويني تنظيم ميكند …..
چونكه همانطور كه ميدانيم هر كسي عقل و هوش دارد و ميتواند راه زندگي خود را خودش انتخاب كند و احتمالا خود خدا در انتخاب او نفوذ دارد …….. ولذا أفراد و جامعه و حكومت ها حق ندارند كه به او ايرادي گرفته يا تنبيهي وارد كنند مگر اين كه عمل او خلاف قانون قوم باشد
اطاعت مطلق از پيغمبران بر كسي واجب است كه فكر ميكند خودش عقل و تفكر ندارد و شكاك است و نميتواند راه درست را انتخاب كند. و نيز بايد دانست كه اگر پيغمبران امروزه در قيد حيات بودند گفته هاي ديگري ميگفتند كه در خور وضع امروز روزگار باشد و اگر خداوند در زمان حاضر قران را به به هر پيغمبر الهام ميكرد( يا ديكته ميكرد ) ايه هاي مرتبط با زمان حاضر را ميگفت )
.
از انجاييكه علم ودانش و تمدن انسانها پيشرفت ميكند خداوند نيز برنامه ها و تصميمات خود را براي پيشرفت مردم و خرد مردم همواره تكميل ميكند تا به اندازه فهم و شعور و خرد روز مردم باشد و انها را بجلو پيش ميبرد نه اينكه عقبگرد كند و به قهقرا ببرد و يا فناتيك و راديكال سازد.
اديان گذشته براي زمانهاي گذشته بود و ديگر نميتواند اتحادي براي مذاهب مختلف و أفراد مختلف ايجاد كند تمدن جديد ( گرچه ايرادات خود را دارد ) محتاج به عقائد و أفكار و دانش پيشرفته تري است كه بتواند جوابگوي احتياجات فكري و معنوي أفراد و ملت ها و اديان مختلف باشد.
ناتمام
*************
سُوۡرَةُ الزُّمَر 39
لَّوۡ أَرَادَ ٱللَّهُ أَن يَتَّخِذَ وَلَدً۬ا لَّٱصۡطَفَىٰ مِمَّا يَخۡلُقُ مَا يَشَآءُۚ سُبۡحَـٰنَهُ ۥۖ هُوَ ٱللَّهُ ٱلۡوَٲحِدُ ٱلۡقَهَّارُ (٤)
+++++++++
مَا كَانَ لِلَّهِ أَن يَتَّخِذَ مِن وَلَدٍ۬ۖ سُبۡحَـٰنَهُ ۥۤۚ إِذَا قَضَىٰٓ أَمۡرً۬ا فَإِنَّمَا يَقُولُ لَهُ ۥ كُن فَيَكُونُ (٣٥) وَإِنَّ ٱللَّهَ رَبِّى وَرَبُّكُمۡ فَٱعۡبُدُوهُۚ هَـٰذَا صِرَٲطٌ۬ مُّسۡتَقِيمٌ۬
***************
و انالله الهمنی والله اتخذا منی ولدا – دكتر هرمز محتشمی – جولای ۳ – ١٩٨٦ ميلادي
******************
…قُلۡ إِن كَانَ لِلرَّحۡمَـٰنِ وَلَدٌ۬ فَأَنَا۟ أَوَّلُ ٱلۡعَـٰبِدِينَ ….سوره الزحف (٤٣) ايه ٨١
ناتمام.
میدانی آقای محتشمی اگر کسی تو این کشور علنا ازاین حرفا بزنه گرفتار میشه؟؟