دین خادم، نهادگرایی و همکاری اجتماعی در اندیشه و عمل امام موسی صدر و مهندس بازرگان

دین خادم، نهادگرایی و همکاری اجتماعی در اندیشه و عمل امام موسی صدر و مهندس بازرگان

در مقاله پیشین مدلی برای الاهیات رهایی­بخش تعاونی ارائه شد و گفته شد که این الاهیات دارای جهان­بینی و سلوک معنوی (توحید و عرفان) انسان‌گرا می‌باشد. اما این رویکرد انسان‌گرایانه در صورتی اتفاق میفتد که نگاهی انسان‌گرایانه به دین داشته و دین را نه مخدوم که خادم انسان بدانیم. در این مقاله به آموزه‌های امام موسی صدر و مهندس بازرگان در این زمینه و همچنین درباره همیاری و همکاری اجتماعی و اهمیت نهادگرایی در بینش، روش و منش ایشان خواهیم پرداخت.

۱

سید جواد میری درباره رویکرد انسان‌گرایانه امام موسی صدر نسبت به دین می‌گوید:

«.. امام موسی صدر دو رویکرد کلی در مورد نگاه به دین را مطرح می‌کند که یکی دین در خدمت انسان و دیگری انسان در خدمت دین است. این به گونه‌ای برمی‌گردد به همان نگاهی که در جامعه‌شناسی هم از آن یاد می‌کنند، نگاه اقتدارگرایانه به دین و یا نگاه انسان‌محور به دین ..».

نگاه انسان‌محورانه دین را ابزاری برای انسان می‌بیند تا از آن برای تعالی خود بهره جوید، نگاه اقتدارگرایانه دین را هدف می‌داند و آدمیان را مخدوم دین. امام موسی صدر و مهندس بازرگان دین را خادم انسان می‌دانستند. امام موسی صدر در خطابه خود در کلیسای کبوشین درباره خادم بودن می‌گوید:

«.. برای انسان گرد آمده‌ایم، انسانی که ادیان برای او آمده‌اند.. ادیان یکی بودند، زیرا در خدمتِ هدفی واحد بودند: دعوت به سوی خدا و خدمتِ انسان. و این دو نمودهای حقیقتی یگانه‌اند. و آن‌گاه که ادیان در پی خدمت به خویشتن برآمدند، میانشان اختلاف بروز کرد. توجه هر دینی به خود آن‌قدر شد که تقریباً به فراموشی هدفِ اصلی انجامید. اختلافات شدت گرفت و رنج‌های انسان فزونی یافت…ادیان یکی بودند، زیرا نقطۀ آغاز همۀ آن‌ها، یعنی خدا، یکی است؛ و هدف آن‌ها، یعنی انسان، یکی است؛ و بستر تحولات آن‌ها، یعنی جهان هستی، یکی است؛ و چون هدف را فراموش کردیم و از خدمت انسان دور شدیم، خدا هم ما را به حال خود گذاشت و از ما دور شد و ما به راه‌های گوناگون رفتیم و به پاره‌های مختلف بدل گشتیم و جهان یکتا را تقسیم کردیم و در پی خدمت به منافع خاص خود برآمدیم و معبودهای دیگر، غیر خدا، را برگزیدیم و انسان را به نابودی کشاندیم.. اینک به راه درست و انسانِ رنج دیده بازگردیم، تا خدا نیز به ما بازآید و از عذابِ الهی نجات یابیم. برای خدمت به انسانِ مستضعفِ پاره‌پاره شده و رو به نابودی گردِ هم آییم، تا در همه‌چیز و درمورد خدا یکی شویم، و تا ادیان همچنان یکی باشند..».

مهندس بازرگان نیز در ابتدای انقلاب یکی از اختلاف‌نظرهای خود با آیت الله خمینی را بر سر خادم یا مخدوم بودن دین می‌دانست:

«هم من و هم امام معتقدیم به ایران و اسلام اما امام خمینی ایران را برای اسلام می‌خواهد حال آن‌که من اسلام را برای ایران می‌خواهم».

۲

امام صدر نیز مانند سایر نواندیشان پیش از انقلاب در جهان‌بینی توحیدی خود بر توحید اجتماعی-سیاسی تاکید داشت:

«.. ادیان یکی بودند و هدفی مشترک را پی می‌گرفتند: جنگیدن در برابر خدایان زمینی و طاغوت‌ها و یاری مستضعفان و رنج‌دیدگان. و این دو نیز نمودهای حقیقتی یگانه‌اند. و چون ادیان پیروز شدند و همراه با آن‌ها مستضعفان نیز پیروز شدند، طاغوت‌ها چهره عوض کردند و برای دستیابی به غنایم پیشی گرفتند و در پی حکم راندن به نام ادیان برآمدند و سلاح دین را به دست گرفتند، و این‌گونه بود که رنج و محنت مظلومان مضاعف گشت و ادیان دچار مصیبت و اختلاف شدند. هیچ نزاعی نیست مگر برای منافع سودجویان.. قالب‌های سلب آزادی و تخریب توانایی‌ها در گذر زمان تغییر یافته است: گاهی به‌صورت استبداد، گاهی به‌صورت استعمار،‌گاه به‌صورت نظام ارباب و رعیتی،‌گاه به‌صورت تروریسم فکری و ادعای قیمومیت بر مردم و نابالغ انگاشتنِ قدرتِ فکری آنان است وگاه به‌صورت استعمار نو وگاه به‌صورت تحمیل مواضع بر افراد یا ملت‌ها از طریق فشارهای اقتصادی و فرهنگی و فکری است. سیاستِ بی‌توجهی و محروم کردن برخی از مردم از فرصت‌ها، نگاه داشتنِ مردم در جهل و بی سوادی و محروم کردن مردم از بهداشت و فرصت‌های تحرک و توسعه، همه و همه، از شکل‌های مختلف سلب آزادی و در هم کوباندن توانمندی انسان است..».

او تباهی‌های اجتماع را ناشی از “خداوندی خود” در آدمیان می‌دانست:

«.. جنگ‌ها و تبعیض نژادی و تحقیر دیگران و نزاع شدید در هسته‌های مختلف جامعه، از خانواده تا جامعه بین‌الملل، همه نزاع‌هایی هستند که علتشان یکی و چند و چونشان متفاوت است. این نزاع‌ها که جزءِ بنیادین خلقت تلقی شده است، حاصل تبدیل خویشتن‌خواهی به خویشتن‌پرستی است. انانیت و خودخواهی فرد در گروه نیز همین تأثیر منفی را دارد. گروه‌ها و جوامع برای خدمت به انسان شکل گرفته‌اند. طبع انسان مدنی و اجتماعی است. انسان موجودی است با دو بعد شخصی و اجتماعی. وقتی خودپرستی به جامعه سرایت کند، مشکل انسان در صورت‌های مختلفی بروز می‌کند: از خودخواهی فردی تا خودخواهی خانوادگی و خودخواهی قبیله‌ای تا خودخواهی فرقه‌ای و مذهبی، که ارزش‌های آسمانی را به خصوصیات زمینی تبدیل و دین و مذهب را از محتوایش تهی می‌کند، و علوّ و مدارا را از بین می‌برد،‌‌ همان فرقه‌گرایی که ارزش‌های والا را وسیله سوداگری قرار می‌دهد و، سرانجام، به ملی‌گرایی خودخواهانه می‌رسد..».

در مقاله دوم از مجموعه نوشتار توحید اجتماعی-سیاسی درباره نفی سلطه پذیری سیاسی و دینی در دیدگاه بازرگان توضیح داده شد. او بر این باور بود که در محیط استبدادی تحت سلطه خدایان دروغین، خدا پرستیده نمی‌شود. او در مجموعه آثار جلد ۲۵ خود شرط ورود خدا به زندگی فردی و اجتماع را رهایی از بندهای ذهنی و اجتماعی خدایان دروغین می‌داند:

«.. در کلمه طیبه «لااِلهَ‏‌اِلاَّالله» اول نفی است، بعد اثبات. بنابراین تا انقیاد، اعتقاد، عبودیت و اسارت از خداهای دروغین و از خواسته‏ های ناصحیح ساخته و پرداخته بشرجاهل از بین نرود. یا تحمیل‌شده‌های بشرهای ظالمِ مستکبر و طاغی بر مستضعفین انکار نگردد و ذهن و عقل و عمل و زندگی انسان‌ها از عشق و اطاعت طاغوت‌ها خالی نشود، خدا وارد و حاکم بر فرد و اجتماع نخواهد گشت. کلمه طاغوت که در قرآن زیاد آمده است و سابقاً آن‌را نام بت مصنوعی مخصوصی می‌دانسته‏ اند، دارای یک مفهوم عام است و شامل هر موجود یا معبود و روحیه‏ ای می‌شود که ملازمه با سرکشی از حاکمیت خدا در جهان هستی و از آمریت قانون در طبیعت داشته، شخص خویشتن را یا دیگری و چیزی را مالک الرقاب در زمین، مختار در حرکات و اعمال و مسلط و مافوق سایرین بداند، یا از حدود و اصول جاری در طبیعت تجاوز نماید. مرحوم طالقانی طاغوت را غالباً با مستبد و استبداد و با دیکتاتوری مترادف و مقارن می‌گرفت..».

مهندس بازرگان ندانستن ارزش خود را موجب استعفای از خود و خودی، و رو آوردن به شخص‌پرستی و بیگانه‌پرستی می‌دانست، او درباره شخص‌پرستی می‌نویسد:

«.. سرآغاز و سرچشمه‌ی استبداد که سر از شخص‌پرستی و شرک به خدا در می‌آورد، نشناختن قدر و ارزش یا حقوق و آزادی خود و هم‌نوعان می‌باشد، و نتیجه‌ی آن نیاز بردن به پیش بزرگان می‌شود و به جای بندگی خدا و به کار انداختن خود، به بندگی کردن دیگران دچار می‌گردد. ملت‌ها با پنداشتن و پذیرفتن اینکه شخصاً فاقد لیاقت و کفایت بوده، صلاحیت و حق و امکان اداره‌ٔ خود را ندارند و باید کسان ویژه‌ای نگاهدار و عهده‌دار و زمامدار آن‌ها باشند و رهبر افکار و اعمالشان بشوند، به دست خود طوق اسارت شاهان و بزرگان را به گردن می‌بندند و به این ترتیب شخصیت انسانی و سرمایه‌های خدادادی و سرنوشت متعالی را از دست داده، پیوسته زبون و زیردست می‌مانند. یگانه کارشان تمیکن و تملق و تعظیم طاغوت‌ها (یا کاریسما‌ها) و نوکری کردن آن‌ها می‌گردد. در چنین جوامع چون اتکاء به نفس یا خودکفایی و خودگردانی از بین می‌رود، شکوفائی و زایندگی بروز و رشد نکرده امکان سازندگی و بازسازی در حد نیازهای فردی و خصوصی خفیف خواهد بود .. بالعکس، با خدا‌شناسی و بندگی کردن خدا که همراه با آورنده و آزاد شناختن انسان و خدمت به خلق بوده از شرک یا احتیاج و عبادت طاغوت‌ها خودداری به عمل آید آرمان‌ها و استعداد‌ها شکوفا می‌گردد و افراد متکی به خود و متشکل شده برای خودکفایی و خودگردانی و سیر تکاملی گردش به خلاقیت و اصلاح پیدا می‌نمایند..».

او چهره دیگر استعفای از خود را بیگانه پرستی می‌دانست:

«.. چهره‌ی دیگر استعفای از خود و استبدادزدگی بیگانه‌پرستی است که جنبه‌ی مثبت آن مزدوری و دریوزگی بیگانگان بوده، خیانت به مُلک و ملت محسوب می‌شود و جنبه‌ی منفی آن (که در هر پرستش و بندگی وجود دارد)، بیگانه‌پرستی بوده که به صورت مقصر شناختن دیگران و دشمن شدن با آنان جلوه می‌نماید. جوامع استبدادزده و بی‌شخصیت شده مصداق کاملاً مخالف کلام علی (ع) هستند که فرموده است: «دَائِکَ مِنْکَ وَ دَوَائِکَ فِیک» (درد تو از خودت و درمانت [نیز] در خودت می‌باشد.) مردم بی‌شخصیت ولی مغرور و راحت‌طلب چون نمی‌خواهند خود را مقصر و مسئول بدبختی‌ها بدانند، با اعتقاد یا احساس ناتوانی و عجز خود در رفع بدی‌ها، ناچار به جستجوی علل و عواملی می‌روند که تقصیر را به گردن آن‌ها بیندازند و بگویند تا آن‌ها هستند هیچ کاری فایده ندارد. استعفای از شخصیت و مسئولیت وقتی از استبدادزدگی و بیگانه‌پرستی خارج یا خلاص شد تازه به رهبرپرستی و رهبرزدگی (کاریسماتیک) پناه می‌برد و تقلید و تبعیت از آنان را راه نجات و درمان درد‌ها می‌نماید و چشم به درِ خانه بزرگان دوخته انتظار دارد بزرگی یا زرنگی جلو بیفتد و گله‌ٔ مردم را به چراگاه یا به کشتارگاه هدایت نماید..».

 از نظر بازرگان انسان موحد باید به خودآگاهی برسد، ارزش خود را دانسته و با بندگی خداوند از طاغوت‌پرستی (شخص‌پرستی و بیگانه‌پرستی) اجتناب کند.

۳

از دید صدر و بازرگان کمک به خلق بخشی جدایی‌ناپذیر از عبادت به خدا می‌باشد. در مرامنامه نهضت آزادی از جانب مهندس بازرگان آمده است:

«..مسلمانیم نه به این معنی که یگانه وظیفه خود را روزه و نماز بدانیم. بلکه ورود ما به سیاست و فعالیت اجتماعی من‌باب وظیفه ملی و فریضه دینی بوده دین را از سیاست جدا نمی‌دانیم و خدمت به خلق و اداره امور ملت را عبادت می‌شماریم. آزادی را به عنوان موهبت اولیه الهی و کسب و حفظ آن را از سنن اسلامی و امتیازات تشیع می‌شناسیم. مسلمانیم باین معنی که به اصول عدالت و مساوات و صمیمیت و سایر وظایف اجتماعی و انسانی قبل از آنکه انقلاب کبیر فرانسه و منشور ملل متحد اعلام نماید معتقد بوده‌ایم..».

امام صدر نیز درباره عبادت اجتماعی می‌گوید:

«..خدا هر کوششی را برای به‌پا داشتن حق و هر فعالیتی را برای یاری ستمدیده، تلاشی در راه خود و چونان نماز در محراب عبادتش دانسته است. او خود عهده‌دار یاری و نصرت است…خداوند از کسی که بتواند گرسنگی همسایگان؛ درد ورنج دوستان؛ درماندگی فقیران و نیاز زحمت کشان را نادیده بگیرد و در خانه خود با فرزندانش شاد و خوشحال باشد؛ خشنود نیست..».

او در کتاب حدیث سحرگاهان و در تفسیر سوره ماعون، عبادت خدا و کمک به دیگران را جدایی ناپذیر می‌داند:

«..در آغاز سوره بر جدایی‌ناپذیری میان ایمان به خدا و اهتمام و توجه به امور انسان تأکید شده و در پایان آن نیز ارتباطی میان نماز، که عبادت خداست و خدمت به مردم برقرار شده است. پس نمی‌توان عشق و ایمان به خدا و عشق و احترام به انسان خصوصاً رنج‌دیدگان را از هم جدا کرد. همان‌طوری که نمی‌توان عبادت خدا و خدمت به انسان نیازمندِ روی زمین را از هم جدا کرد. بدین شکل تصویری کامل از ایمان و رفتار و کردار در این سورۀ مبارک آمده است که از خدا می‌خواهیم ما را در پیروی از آن موفق گرداند..».

۴

انسان‌گرایی خدامحورانه و پراکسیس را در اندیشه و عمل امام موسی صدر، همچنین اهمیت انسان در اندیشه او مشابه دکتر شریعتی است، او رسالت پیامبر را مبتنی بر انسان می‌داند و عمل انسانی را پیش­برنده تاریخ قلمداد می‌کند:

«.. انقلاب محمد در درجه‌ی اول مبتنی بر انسان است..انسان، مخلوقی که در صفات بر صورت خالقش آفریده شده است، خلیفۀ خدا بر روی زمین، غایت هستی، آغاز و هدف جامعه و حرکت‌آفرین تاریخ… برای انسان جز تلاش او چیزی نمی‌ماند و کار‌ها جاودانه‌اند و اینکه ارزش انسان به شعاع‌ها و پرتوافکنی‌هایش در زمینه‌ها و افق‌های گوناگون است..تنها عمل انسان است که تاریخ را می‌سازد، آن را تغییر می‌دهد، آن را به حرکت درمی‌آورد و به پیش می‌برد. عوامل خارجی در مسیر ساختن جوامع بشری تأثیر ندارند، بلکه فقط انسان است که با عمل نشئت گرفته از معرفت و شناخت یا برآمده از جهل و نادانی یا ناشی از اهمال و بی اعتنایی، فرصت میابد تا طریقی را برگزیند و گامی را بر گامی ترجیح دهد. واقعیت‌های اجتماعی همان خواهد بود که وی اختیار کرده است. تغییر و تحول تاریخی یا اصطلاحاً جبر تاریخی چیزی جز فعل و انفعال میان انسان و جهان نیست..».

مهندس محمد توسلی نیز درباره پراکسیس در بینش مهندس بازرگان می‌گوید:

«..”إِنَّ اللَّهَ لا یُغَیِّرُ ما بِقَومٍ حَتّى یُغَیِّروا ما بِأَنفُسِهِم”، این کلام الهی، از شهریور ۱۳۲۰ محور تفکر مهندس بازرگانی بود که همواره فعالیت‌های فرهنگی و اجتماعی را در اولویت برنامه‌های خود قرار می‌داد و به آن بعنوان سنگ بنا و زیرساخت برنامه‌های انسان‌ساز در جامعه می‌نگریست».

مهندس بازرگان همیشه از گریزان بودن ایرانیان از کار و همچنین عمل جمعی گلایه می‌کرد. او درباره اهمیت عمل و پراکسیس و گلایه از بی­عملی ایرانیان می‌نویسد:

«..مقایسه خودمان با ملت‌های حاکم بر جهان، یکی از موارد برجسته، اختلاف بارزی است که در آن‌ها نوعاً خصلت یا تربیت وظیفه‌شناسی و ذوق برای فعالیت و کار وجود دارد و این حالت از خصوصیات چند قرنی آن‌ها و از رموز برتری و پیشروی و سازندگی‌شان می‌باشد. بالعکس، در میان ما حتی مسئولین و موظفین، نوعاً اهل سخن‌پروری بوده علاقه دارند از راه تبلیغات و تحریک مردم کار‌ها را پیش ببرند. فشار فرهنگ ملی، به جای آنکه روی پندار و کردار باشد به طرف گفتار رفته است و ناراحت نمی‌شویم که ساعت‌ها به سخنان بیهوده و تفنن‌های ادبی یا سیاسی بپردازیم و روز‌ها و ماه‌ها را بیکار و بی‌حاصل بگذرانیم!.. هیچ بعید نیست که این ویژگی سنتی نیز از رسوبات فرهنگ استبدادی باشد. اگر مستبد‌ها و مستکبر‌ها که طفیلی‌های جوامع متمدن هستند به استضعاف و استثمار همنوعان خود نمی‌پردازند برای فرار از کار و زحمت است. می‌خواهند کار نکنند ولی مزد بگیرند و صاحب گنج شوند. و چون بنا به فرمایش نبوی «اَلْنَاسُ عَلَی دِینِ مُلُوکِهِمْ» همین نابزرگواران طفیلی‌خوار، الگوی ملت‌های استبدادزده ناتوان شده و الهام‌دهنده‌ٔ فرهنگ جوامع زیر فرمان بوده‌اند. در چنین جوامع کار کردن و خود را موظف به خدمت و مسئول خدا و خلق دانستن نه تنها فاقد ارزش و احترام گردیده بلکه نشانه‌ٔ ضعف و زبونی محسوب شده آن را شغل بردگان و نوکران دانسته، اِبا از آن داشته‌اند..بدیهی است که رضای خدا و رستگاری آخرت در اثر ایمان و عمل صالح و تقوا تأمین می‌گردد و در یک جامعه ایمانی که مردم از غیر خدا اطاعت نمی‌کنند و محترم و متعبد باشند، همکار‌ها و اعمال اشخاص در جهت صلاح و خدمت و خیر انجام می‌گیرد و هم پاکی و درستی و تقوا حاکم می‌شود. کار کردن برای تأمین زندگی و خدمت به سایرین عبادت و ثواب محسوب می‌شود و عهد و امانت‌ها وظیفه شرعی همگان می‌گردد..».

۵

مهندس بازرگان منتقد نادیده گرفتن “عبادت خدا از طریق خلق” از سوی فقها و علمای دینی بود و بر اهمیت آن تاکید می‌نمود:

«.. برای بازسازی مملکت و احیای ملت، آن ادبیات و علوم و فلسفه و فنونی لازم است که لفاظی و نظری نبوده همراه با عمل و تقوا باشد و به ایرانی شخصیت انسانی و خداپرستی داده آنان را بینا و دانایِ اهل تحقیق و تتبع و صاحب تشخیص و تصمیم سازنده‌ٔ مثبت و مؤثر نماید، نه مقلد و مرید یا اهل حرف و ادعا…در برداشت ما از اسلام و قرآن و در آموزش و پرورش دینی سُنتی، همانطور که شهید آیت‌الله صدر با صراحت و شهامت خاص متذکر شده است، توجه فقها معمولاً معطوف به احکام فردی است. هم ضرورت‌ها و جنبه‌های اجتماعی شریعت کمتر در نظر گرفته می‌شود و هم احکام را از دریچه نیاز‌ها و روابط فردی مورد بررسی قرار می‌دهند. معلمین و مبلغین دین نیز ایمان به خدا و اصول و احکام دین را غالباً با دید خطی «خدا و خلق» نگریسته، خواسته‌اند افراد مؤمن ساخته شوند که در حد اعلا، بندگان خوب خدا باشند. مفسرین قرآن نیز هدف آیات اعتقادی و اخلاقی را در جهت توحید در عبادت و رسیدن به افراد با تقوا و عامل به فرائض فردی تعقیب کرده‌اند. نه برای علما و فقها مسائل اجتماعی و ملی چندان مطرح بوده است و نه مفسرین و اهل کلام جلب رضا و اطاعت خدا را در چگونگی روابط و رفتار مؤمنین با یکدیگر و با مردم دنیا جست‌وجو کرده‌اند. در انسان‌بینی قرآن، آنجا که بُعد ایمانی و ایمان‌گرائی مردم یا مؤمن‌سازی مطرح می‌شود، روی هم رفته دو چهره یا دو برنامه متفاوت به چشم می‌خورد. آنچه در سوره‌ها و آیات کلی وفور و صراحت دارد بیشتر تربیت و تقویت افرادی است که باید حسابشان با خالق خود پاک و پالوده و سازنده شود. به بیان دیگر، عنایت عمده به سوی عناصر و مواد اولیه جوامع یعنی افراد یا اشخاص می‌رود. از سال‌های دهم و یازدهم بعثت به آیات و تعبیراتی برمی‌خوریم و توصیه و تعلیماتی را می‌بینیم که فرد مؤمن را در راهیابی به سوی خدای خالق متوجه و متعهد در برابر سایرین یا غیرخود می‌نماید. این سایرین یا غیرخود‌ها از فرزند و والدین آغاز گردیده، رفته رفته به نزدیکان و نیازمندان و به گردانندگان پرداخته شده، دامنه‌ٔ آن به جامعه مؤمنین یا امت و بالاخره به کل جهان گسترش پیدا می‌کند. خدا با وضوح و صراحت می‌خواهد که عبادت او و اجرای تعلیمات بالاجتماع صورت گیرد و به صورت دسته‌جمعی، و با تشکل و توحید باشد. از سال‌های اولیه هجرت به بعد مسلمانِ مؤمنِ مرضیِّ خدا کسی نیست که تنها خودش را ببیند و خدایش را بخواهد. ایمان و عبادت خدا یا مسلمانی، به قول سعدی ملازمه با خدمت به خلق پیدا می‌کند. در سوره‌ها و در گروه آیات سال‌های اواخر مدینه، مانند شورا ، حجرات، مجادله، نساء و مائده، یک سلسله تأکیدات و تعلیمات آمده‌ است که غالباً از مقوله‌ٔ روابط و حقوق اجتماعی بوده، آن‌ها را مانند نماز و روزه و حج، جزء فرایض و ضروریات می‌شمارند. برادری، برابری، گذشت، احترام به حیثیت و حقوق اشخاص و همچنین احسان و انفاق، حُسن خلق، ایفای تعهد و پیمان و حتی حفاظت و ایثار حالت استحباب و توصیه را نداشته، لازمه‌ٔ مسلمانی و بندگی خدا شناخته می‌شود. راهنمایی‌ها و راهگشائی‌ها و شرایط و فرایضی که اگر در رفتار و روابط مردم وجود نداشته باشد نه خانواده قوام و دوام و صلاح پیدا می‌کند و نه همزیستی و همکاری ثمربخش در زندگی عملی می‌شود و نه رستگاری و ترقی امکانپذیر می‌گردد. بدبینی و بدخواهی و حتی خودبینی و خودخواهی با خداپرستی جور در نمی‌آید. خلاصه آنکه مسلمان واقعی مورد سفارش و پذیرش قرآن کسی است که هم شخصاً و فرداً مخلص و پاک پرستنده خدا باشد و هم ایمان و اخلاق و عبادت، و کار‌هایش در هماهنگی و همکاری و خدمتگزاری به سایر بندگان انجام گیرد..».

مهدی معتمدی مهر درباره مبانی قرآنی بازرگان در توجه او به جامعه مدنی و همکاری اجتماعی می‌نویسد:

«..بازرگان مبنای اعتقادی خود را از قرآن می‌گیرد. حتی مبانی شناخت تاریخی و فرهنگی را بازرگان در قرآن می‌جوید. بازرگان در شناخت‌شناسی دیکتاتورها حتما به شخصیتی که قرآن از فرعون معرفی می‌کند توجه داشته است…فرعون در قرآن شخصیتی برتری‌خواه و متکبر دارد، قدرت چنین فردی نه در مشروعیت و کسب نظر عموم مردم که در ضعیف نگه داشتن آنان و جلوگیری از طرح و انسجام خواسته‌هایشان معنا و تداوم می‌یابد. بنابراین بدیهی بود که خواستار وجود فرمان‌برانی باشد که هرگز به آزادی و کرامت انسانی خویش نیاندیشند و از آن‌جا که وحدت مردم، به برانگیختگی خرد جمعی و جهت یافتن نیرو و حرکت آنان به سوی حقوق و هویت انسانی‌شان رهنمون می‌شد، فرعون درستی اندیشیده بود که بزرگ‌ترین تهدید برای تداوم حاکمیت تمامیت‌خواهانه‌اش، وحدت عملی و انسجام فکری مردمان سرزمین مصر خواهد بود و از این رو به منظور ضعیف نگه داشتن آنان، از وحدت و سازمان‌دهی آرمان‌ها و حرکت مردم ممانعت می‌کرد. (فرعون علا فی الارض و جعل اهلها شیعا – قصص، آیه‌ی ۴)..در مقابل، موسی و برادرش به عنوان رهبران دینی و اجتماعی تحول‌خواه زمانه‌ی خود، در می‌یابند که در روزگار خفقان، راز شکست حاکم خودکامه، جز وحدت و انسجام هم‌اندیشان هم‌درد نیست. از این رو، بر موسی و برادرش وحی شد تا بی پرسش از ایمان مردم و تنها به منظور حفاظت از ستمی عام، برایشان خانه‌هایی مجاور قرار دهند با پنجره‌هایی رو به روی هم ( و اوحینا الی موسی و اخیه انت تبوء لقومکا بمصر بیوتاً و اجعلوا بیوتکم قبله – یونس، آیه‌ی ۸۷ ). تا مستضعفان نیرو گیرند و ستم‌دیدگان و رهایی‌طلبان از تعبد فرعون و تفرعن حامیان سه‌گانه‌اش، صدای هم بشنوند، یگانگی پیشه سازند و بر حال هم گواهی دهند و بر دردهای یکدگر آگاهی یابند و دوای هم باشند…چه بسا بر اساس چنین پشتوانه اعتقادی / شناختی از استبداد و راه رهایی است که مهندس بازرگان بارها به مناسبت‌های گوناگون بحث صبر، رابطه، تلاش و همکاری جمعی و تاسی به معنای آیه ۲۰۰ سوره آل عمران را مطرح می‌کند. ( یا ایها الذین ءامنوا اصبروا و صابروا و رابطوا و اتقوا الله لعلکم تفلحون – ای مومنان به صورت فردی [ خودسازی ] و جمعی پایدار باشید و با یکدیگر ارتباط برقرار کنید و از خدا پرواکنید بسا که رستگار شوید. ) ..».

مهندس بازرگان درباره همکاری خدا و انسان نیز سخن گفته است. هدی صابر که درباره مشارکت و همکاری خدا و بشر از دید او در مقاله هشتم سخن گفته شد، مقاله‌ی «همکاری خدا و انسان» مهندس بازرگان را «اثری پژوهشی‌تر، باساختارتر، صاحب قوام موجود و با اثر‌گزاری بالا می‌دانست… به‌عقیده‌ی صابر، این اثر مهم (همکاری خدا و انسان) از چشم همفکران و هم‌گامان بازرگان، مغفول مانده و چنان که شایسته‌ی آن است، مورد تامل و بازنشر قرار نگرفته است. او عصاره‌ی مکتوب جان‌دار را به دو بخش تقسیم کرد: «دعوت (اولیه)، اجابت و همکاری خودجوشانه و محترمانه خدا و انسان که منجر به رشد می‌شود» و « تلنگر و تصحیح تلقی». «دعوت» موضوع دیگر در این اثر بود که توجه او را جلب کرده بود. او دعوت را واجد راهکار همکاری سریع، بی‌واسطه، و آسانی معامله- همکاری دانست. گام اولی که توسط صابر برشمرده شد، سرمایه‌گذاری انسان (ایمان، توسل- توکل و تقوا) بود، و گام دوم، اجابت ( اجابت- کارگشایی، اعتنا- پاسخ‌گویی) توصیف شد..».

امام موسی صدر نیز مانند مهندس بازرگان بر وجوه اجتماعی عبادت تاکید داشت. او درباره “عبادت خدا از طریق خلق” می‌گوید:

«..ایمان به خدا و دینداری دو بعد دارد: بعدی به سوی آسمان به معنای ایمان و تعهد و تسلیم خدا بودن و بعدی به سوی زمین که در توجه و خدمت به انسان خلاصه می‌شود…اصل اسلامی تأکید می‌کند هرکس رابطۀ خدا و خدا را اصلاح کند، خدا رابطۀ بین او و مردم را اصلاح می‌کند. در حقیقت هدفِ تلاش و حرکت انسان باید رضای خدا باشد، حتی اگر انسان در حال خدمت به مردم و بر آوردن حاجات و خواسته‌های آنان باشد. خدا از راه خدمت به خلق عبادت می‌شود. البته این بدان معنا نیست که هدف را مردم و رضایت آنان قرار دهیم که در این صورت در نفس انسان احساس راضی کردن مردم رشد خواهد کرد و مردم بتی برای عبادت آدمی می‌شوند. و این به تلاش برای جلب رضایت آنان منجر می‌شود، حتی اگر کاری بر خلاف مصلحت آنان باشد، افزون بر اینکه دستیابی به این هدف دشوار است. انسان باید با خدای واحد همراهی کند و قصدش در حرکت و تلاش رضای خدا باشد. از این طریق به محبوبیت مردم و احترام آنان نیز خواهد رسید، بدون اینکه هدفش آن باشد…وجود عدالت‌ در اسلام‌ مساوی‌ است‌ با وجود ایمان‌ و ایمان‌ بدون‌ کوشش‌ انسان‌ در راه‌ تحقق‌ عدالت‌ اصالتی‌ ندارد..».

او درباره رویکرد مشارکتی در آموزه دینی انفاق نیز می‌نویسد:

«..انفاق احیای خانواده‌های فقیر و گروه‌های زحمت‌کشی است که ابزار کافی برای زندگی شرافتمندانه در اختیار ندارند و در نتیجه انفاق، این زندگی و سلامتی و تغذیه و تعلیم و تربیت را برای فرزندانشان تأمین می‌کنند. با این انفاق هم خود در ساختن جامعه‌مان و ارتقای سطح آن شرکت کرده‌ایم و هم افراد جدیدی را مشارکت داده‌ایم..و اُنفقوا فی سبیل اللهِ و لا تُلقوا بِایدیکُم اِلی التَّهلکهِ..و در راه خدا انفاق کنید. و خود را با دست خود به هلاکت نرسانید(سوره بقره،آیه ١٩۵).چون انسان متمکن از انفاق کردن امتناع کند، بدین معناست که از گروه ها و شهروندان غفلت کرده است و آنان را رها کرده است تا در فقر و مرض و جهل خود دست و پا بزنند و در ساختن جامعه شان شرکت نکنند… این وضع آنان را در معرض آفت‌هایی قرار میدهد که به فرزندان فقرا محدود نمی شود ، بلکه به همه شهروندان سرایت میکند و نیز آنان را در معرض انحراف اخلاقى و رفتارى قرار می دهد که نتیجه فقر است..».

امام صدر کمک به محرومین را بزرگترین آرمان خود می‌دانست:

«کاش می‌توانستم همه­ی محرومان را نجات دهم».

«ما جز خدمت به انسانِ رنج کشیده در سراسر جهان هدفی نداریم».

او نیز مانند استراتژی کرم شبتابی صابر و شمع گونگی چمران، از “حیات علی پسند” سخن می‌گوید:

«..نمی‌گویم هر یک از ما می‌تواند همۀ جهان را دگرگون کند. چنین ادعایی، خیال‌پردازی و آرمان‌گرایی دور و دراز است. باید واقع‌گرا باشیم. به اندازۀ محیط کوچک خودمان، به اندازۀ روح و جسم خودمان، به اندازۀ کسانی که پیرامون ما هستند و به اندازۀ دوستان و خویشان خود می‌توانیم تأثیرگذار باشیم. می‌توانیم تربیت‌کننده باشیم. می‌توانیم حرکت‌آفرین باشیم. می‌توانیم به موجودی زنده و دارای حیات تبدیل شویم. این است حیاتی که امام علی بن ابیطالب(ع) می‌خواهد…به همین اندازه بسنـده می‌کنم و در پایان بـه درگاه خداوند متعال دعا می‌کنیم و از او می‌خواهیم که ما را به واقعیت‌هایی که در آن به سر می‌بریم، آگاه کند و ذره‌ای همت برای عمل کردن و بیرون آمدن از دایرۀ حرف زدن عطا کند… چه بسیار حرف زدیم و عمل نکردیم، چه بسیار مسئولیت‌ها که به گردن گرفتیم ولی انجام ندادیم، چه بسیار تعهدها که پذیرفتیم ولی بدان پایبند نماندیم تا بدانجا که از پی هر آواز رفتیم و با وزش هر باد به این سو و آن سو شدیم. علی بن ابیطالب(ع) چنین انسانی را نمی‌خواهد..».

۶

مهندس بازرگان درباره اهمیت همکاری و تعاون تک‌روی و بدبینی و محرومیت از کار دسته‌جمعی می‌نویسد:

«..از آثار شوم استبداد و تسلط بیگانگان بر ملت‌ها، ایجاد روح بدبینی و انزواطلبی است که منجر به تکروی می‌شود و به خودداری از کارهای دسته‌جمعی و هرگونه عمل اجتماعی و همکاری با دیگران. می‌دانیم که در دنیای امروز تنها فعالیت‌هایی به صورت مشارکت و تیم که با تجمع سرمایه‌ها و افکار و دست‌ها صورت گیرد به موفقیت می‌رسد… در داخله.. تا دست از انحصارگری‌های گروهی و شخصی و تکروی‌ها برنداشته رو به تجمع و تشکیلات موضوعی و ملی نیاوریم، نخواهیم توانست هیچ کاری انجام دهیم…از طرف دیگر پیدایش و استواری استبداد و ضرورت و اقتدار آن ملازمه با تک‌زیستی مردم و عدم ارتباط و آمادگی افراد و جوامع برای همزیستی و همکاری و برای کارهای دسته‌جمعی دارد. و بالعکس، رهائی از استبداد داخلی و استیلای خارجی که توأم با تأمین و توفیق حکومت‌های مردمیِ شورائی باشد، بدون فراهم شدن شرایط و لوازم مذکور در بالا قابل تحقق و تصور نمی‌تواند باشد…کار در مرحله‌ٔ اول با توجه و تذکر و تعلیم انجام می‌گیرد و بیشتر مربوط به نویسندگان و ناشرین یا پژوهندگان و روشنفکران می‌شود که آموزگاران جامعه و مبلغین مرامنامه‌های ملی هستند، ضمن آنکه باید توأم با رو آوردن عمومی به خواندن و آموختن آن مطالب و معانی باشد…در مرحله دوم که مهم‌تر از مرحله اول است عمل و تمرین و تن دادن از روی اعتقاد و علاقه. تصمیم و برنامه هر کس باید این باشد که کارهای انفرادی و اختصاصی گذشته را بالاتفاق و در اجتماع و مشارکت با سایرین انجام داده، دست از تک‌زیستی و تکروی و بهانه‌گیری بردارد. چاره‌ای نیست جز آنکه علیرغم دردسر‌ها و کندی پیشرفت، تن به همکاری و انضباط‌های دسته‌جمعی بدهیم…کار دسته‌جمعی و مشارکت‌ها علاوه بر نظم و اصول، احتیاج به اعتماد و اطمینان دارد. اعتماد و اطمینان نیز بدون ایمان و اخلاق و تقوا یا تصمیم به بازگشت به حق، تأمین نخواهد گشت. بکوشیم که لااقل در رابطه و رفتار‌ها، در قول و قرار‌ها و در عهد و امانت‌ها، صداقت و مراقبت داشته باشیم..».

امام صدر نیز در مصاحبه خود با روزنامه الحیاه به اهمیت عمل و فعالیت اجتماعی اشاره نموده است:

«..اسلام بنا بر آیه کریمه “فاستبقوا الخیرات” به ما می‌آموزد که در سازندگی کشور و بالا بردن سطح زندگی مردم، آن هم در تمام ابعاد اخلاقی و اجتماعی آن، بدون توجه به تعصب‌ها و روش‌های تخریبی و آثار منفی و رنج‌های فراوانی که تاکنون برده‌ایم، با دیگر اقوام و مذاهب به رقابت برخیزیم “اَنَّ هذهِ امتکم اُمَّه واحده و اَنا ربکم فَاعبدون”. به یاری خدا این شیوه را پیش می‌گیرم و پیروان همه مذاهب را دعوت خواهم کرد تا توانمندی های خود را در سازندگی و فعالیت های مثبت به کار گیرند..».

و در تفسیر سوره ماعون نیز می‌گوید:

«..مومن به خدا مسئولیت‌های اجتماعی‌اش را برعهده می‌گیرد و ایمانش مستلزم توجه به جامعه است. بسیارند کسانی که تلاش می‌کنند که میان این مفاهیم پیوند برقرار سازند و آنها را از انسان دور سازند. این افراد می‌گویند‌ که دین رابطه قلبی با خداوند است و آن را با زندگی عادی ما کاری نیست. هرگز چنین نیست بلکه ایمان ما با زندگی عادی ما کاملا در پیوند است. فعالیت های اجتماعی ما از ایمان به خدا ریشه می‌گیرد. این است ایمان درست، ایمان زنده، ایمان تپنده و غیر از این ایمانِ مرده است، ایمان فاسد، ایمان خواب و اینها اصلا ایمان نیست..».

۷

معتمدی مهر درباره رویکرد جمع گرا، دموکراتیک در منش و روش مهندس بازرگان می‌نویسد:

«..بازرگان در هیچ یک از حوزه‌های کنش دینی و سیاسی خویش به تنهایی طی طریق نمی‌کند… برای امور آموزشی، تبلیغی و حتی فعالیت اقتصادی نیز قائل به کار جمعی در چارچوب نهاد و سازمان مدنی با مدیریت جمعی و دمکراتیک است. تاسیس و راه‌اندازی هنرستان کارآموز، موسسه حسینیه ارشاد، یاد، صافیاد و ..از جمله نمودهای عینی توجه به این ویژگی است. در هیچ یک از این نهادها تصمیمات شخصاً گرفته نمی‌شود و همگی به صورت هیات مدیره‌ای هدایت و مدیریت می‌شوند و همین محمل‌هاست که همراهی یارانی توانمند و اندیشمند و همکاری با متخصص‌ترین و متعهدترین مدیران و کارشناسان کشور را برای مهندس بازرگان مقدور می‌سازد..».

محمد بسته نگار درباره اهمیت شکل گیری نهادهای مدنی و همکاری‌های اجتماعی در منش و روش مهندس بازرگان می‌گوید:

«..بازرگان در سخنرانی خود در سال ۴۵، با عنوان «احتیاج روز» به تفصیل راجع به این مقوله صحبت کرد. ایشان معتقد بود برای تغییر حاکمیت استبدادی آن دوره، نهادهای مدنی باید از پایین شکل گیرند. حتی می‌گفتند پیک‌نیک و غذاخوردن هم باید دسته‌جمعی باشد. خود ایشان در تشکیل بسیاری از نهادهای مدنی، نظیر انجمن مهندسان، پزشکان، معلمان و نهادهایی مثل شرکت انتشار پیشگام بودند. از بابتی ایشان در یکی از نوشته‌هایشان با عنوان «راه طی‌شده» خیلی راحت و به زبان ساده، به تشریح نظراتشان راجع به جامعه مدنی پرداخته‌اند..».

بازرگان در طول عمر خود موسس نهادهای مدنی، فنی مهندسی، آموزشی و سیاسی بسیاری بوده است. محمد قوچانی درباره نهادمحوری و شخصیت موسس مهندس بازرگان می‌نویسد:

«..اولین شغل او در ایران تدریس در دانشکده فنى دانشگاه تهران بود.. در سال ۱۳۱۵ به همراه دوستانش: «یک شرکت هفت نفرى همه فن حریف به نام اما (اتحاد مهندسان ایران) با مبلغ هفت هزار تومان تاسیس کردیم.» این شرکت به روایت خود بازرگان اولین شرکت مهندسى مشاور در ایران بود… چندى بعد بازرگان به ریاست دایره تاسیسات و محاسبات فنى بانک ملى منصوب شد و سپس در دولت دکتر محمد مصدق به معاونت وزارت فرهنگ رسید. مهمترین سمت دولتى او در ایران دوره ریاست هیات مدیره شرکت نفت ایران پس از خلع ید بود و چندى هم به ریاست سازمان لوله کشى آب تهران رسید..با کودتاى ۲۸مرداد بازرگان به دانشگاه بازگشت اما از فعالیت در بخش خصوصى هم غفلت نکرد. هنگامى که در اعتراض به قرارداد کنسرسیوم (عدول از نهضت ملى نفت ایران در عهد پهلوى دوم) از دانشگاه اخراج شد همراه با ۱۰ استاد دانشگاه شرکت یاد (یازده استاد دانشگاه) را ایجاد کرد… پس از زندان اما بازرگان دریافت که «بخش خصوصى» بدون «جامعه مدنى» نمى تواند در برابر نهاد دولت مقاومت کند. ایجاد کنفدراسیونى از نهادهاى مدنى محصول همین دوره و تداوم همان سنت پدرى بازرگان است که رئیس اتاق بازرگانى تهران بود. نام این کنفدراسیون مدنى «جمعیت متاع» بود که تعبیر اختصارى «مکتب تربیتى، اجتماعى و عملى» به حساب مى آید… در مجموع نهادهاى زیر ساختار آن را تشکیل مى دادند: ۱- انجمن اسلامى مهندسین ۲- هنرستان کارآموز ۳- انجمن اسلامى پزشکان ۴- شرکت سهامى انتشار ۵- انجمن اسلامى بانوان ۶- انجمن اسلامى معلمان ۷- موسسه اسلامى نارمک از جمله مسجد جامع نارمک که توسط همین موسسه ساخته شد و دبیرستان کمال نارمک که در آن افرادى مانند محمدعلى رجایى تدریس مى کردند ۸- شرکت و کارخانه ایرفو که به تولید صنعتى اختصاص داشت.. در سال ۱۳۴۷ نیز مهدى بازرگان مرکز تولید صنعتى صافیاد را به وجود آورده بود که پس از انقلاب اسلامى نیز احیا و فعال شد. این شرکت دستگاه هاى تاسیساتى حرارتى و تهویه تولید مى کرد که تا دوران پیروزى انقلاب اسلامى مهدى بازرگان مدیرعامل کارخانه آن بود .. در کنار این بخش خصوصى و جامعه مدنى مستقل و واقعى مهدى بازرگان در عرصه سیاسى نیز موسس نهادهایى بود که بدون توجه به محتواى آنها در زمره احزاب سیاسى با سابقه ایران قرار مى گیرد. مشارکت در احیاى جبهه ملى، ایجاد نهضت مقاومت ملى، تاسیس نهضت آزادى و جمعیت ایرانى دفاع از حقوق بشر نشان مى دهد بازرگان سیاستمدارى حرفه اى و اصلاح طلبى غیرحکومتى است..».

ابولفضل بازرگان درباره علت تاسیس نهادهای تاسیس شده توسط مهندس بازرگان می‌گوید:

«..این شرکت‌ها برای این به وجود نیامد که به انجمن سود مالی برساند و هدف انتفاعی نداشت؛ مثلاً، شرکت «کارآموز» یک هنرستان دارد که ضمن تدریس درس‌های فنی در آنجا، درس‌های اعتقادی هم به شاگردان داده می‌شود. شرکت‌هایی هم که تشکیل شد، بیشتر بُعد فرهنگی و مهندسی داشت؛ مثلاً انجمن در تشکیل «شرکت انتشار» و «شرکت انتشارات قلم» که صرفاً کار فرهنگی می‌کنند، نقش داشته است. این شرکت‌ها خیلی سودده نیستند، حتی شرکت انتشارات قلم ضرر هم می‌دهد. اما علت اینکه مهندسان دور هم جمع شدند این بود که مرحوم بازرگان اعتقاد داشتند مشکل ایرانی‌ها «تفرق» است و ما کار جمعی بلد نیستیم؛ بنابراین باید از هر بهانه‌ای استفاده کنیم تا دور هم جمع شویم. به همین منظور، مؤسسات و نهادهای متعددی را مثل «متاع» ایجاد کردند…تأسیس انجمن در آن زمان یک کار شجاعانه بود. چهار سال از کودتای ٢٨ مرداد ٣٢ گذشته بود و هنوز دولت کودتا مسلط بود. نهضت مقاومت ملی نیز، بر اثر فشار حکومت، فعالیت اثربخشی نمی‌کرد. رژیم شاه هم علاقه‌ای برای پدید آمدن یک دین سیاسی و محرک نداشت؛ بنابراین، تشکیل یک نوع مقابله محسوب می‌شد..».

۸

امام صدر از زمان حضور در ایران شخصیت موسس و نهادمحور بوده است که اوج این اندیشه در زمان حضور او در لبنان به ثمر نشست و جنبش امل و موسسات امام موسی صدر در کنار جامعه عزتمند و توانمند شده شیعیان جنوب لبنان از دستاوردهای او به همراه دکتر چمران است:

«.. امام صدر در ۱۳۳۷ با برخی طلاب نخستین مجله حوزوی را به نام درس‌هایی از مکتب اسلام، انتشار دادند که وی از نخستین شماره آن، سلسله مقالاتی را با عنوان «اقتصاد در مکتب اسلام» ـ که موضوعی کاملاً جدید بود می‌نوشت. در ۱۳۳۸، او به منظور تربیت و پرورش کادر متعهد و متخصصی از جوانان در آینده، دبستان و دبیرستان ملی صدر را در شهر قم تأسیس کرد که از نظر علمی‌و تربیتی، ‌از بهترین مدارس قم محسوب می‌شد. در جنب این فعالیت‌ها، وی با همکاری و همفکری جمعی از فضلای جوان حوزه علمیه قم، از جمله آیت الله بهشتی، طرحی مقدماتی را جهت اصلاح امور حوزه تدوین کرد که به دلیل فقدان شرایط مناسب در حوزه، ناکام ماند… پس از حضور در لبنان امام صدر در زمستان ۱۳۳۹ و پس از تجدید سازمان جمعیت خیریه «البر و الاحسان»، با تنظیم برنامه‌ای ضربتی جهت تامین نیازهای مالی خانواده‌های بی‌بضاعت، ناهنجاری تکدی را به کلی از سطح شهر صور و اطراف آن برانداخت… در فاصله سال‌های ۱۳۴۰ تا ۱۳۴۸ و در چارچوب برنامه‌ای میان مدت، با طی سالانه صد هزار کیلومتر در میان شهرها و روستاهای سراسر لبنان، ده‌ها جمعیت خیریه و مؤسسات فرهنگی و آموزش حرفه‌ای را راه‌اندازی نمود، که حاصل آن کسب اشتغال و خودکفایی اقتصادی هزاران خانواده بی‌بضاعت، کاهش درصد بی‌سوادی، رشد فرهنگ عمومی، و به اجرا در آمدن صدها پروژه کوچک و بزرگ عمرانی در مناطق محروم آن کشور بود. مؤسسه دیگر «بیت الفتاه» (خانه دختران) بود که در آنجا به دختران بی‌سرپرست و مستمند، خیاطی و هنرهای دستی آموزش می‌دادند. زنان و دختران علاوه بر فعالیت در بخش بانوان جمعیت بر واحسان در موسسه بیت الفتاه به کار و کوشش پرداختند. وی مرکز دیگری نیز برای بانوان دایر کرد به عنوان آموزشگاه پرستاری. در این آموزشگاه دخترانی که مدرک دیپلم گرفته بودند، پذیرفته می‌شدند و زیر نظر استادان با تجربه آموزش پرستاری می‌دیدند و پس از فارغ التحصیل شدن به مراکز بهداشتی، درمانی و بیمارستانها اعزام می‌شدند و در عین حالی که برای خود و خانواده مایه امید و زندگی بودند در آن مراکز در خدمت محرومان و بیچارگان قرار می‌گرفتند. این مرکز به نام مدینه الطب شهرت یافته و به بسیاری از روستاهای محروم جنوب لبنان خدمات درمانی و بهداشتی ارائه می‌داد. موسسه قالیبافی یکی از مراکز سرنوشت ساز برای بانوان و دیگر محرومان به حساب می‌آمد و به موجب همین اهمیت، زیر نظر شهید بزرگوار دکتر مصطفی چمران اداره می‌شد و بیش از ۳۰۰ دختر از منطقه جبل عامل در این مرکز آموزشی مشغول یادگیری قالیبافی بودند. یکی دیگر از حرکت‌های مهم و ماندگار سید موسی صدر، راه‌اندازی مرکز فعال دیگری به نام معهد الدراسات الاسلامیه (مرکز بررسیهای) اسلامی‌ بوده است. «معهد الدراسات الاسلامیه» (مرکز بررسی‌های اسلامی) موسسه‌ای فرهنگی بود که به تربیت طلاب علوم دینی از لبنان، کشورهای افریقایی، اندونزی، چین، ‌تایلند، و ژاپن می‌پرداخت و طلاب فاضلی از این حوزه، فارغ التحصیل شدند. در اواخر دهه چهل شمسی، او، «مدرسه صنعتی جبل عامل» را جهت آموزش و تربیت نوجوانان و جوانان بی سرپرست و محروم شیعه لبنان تأسیس کرد. این مدرسه شبانه‌روزی در هفت رشته مهم فنی مانند نجاری، آهنگری، جوشکاری، برق، الکترونیک، ماشین‌های کشاورزی و … فعالیت می‌کرد و دانش آموزان پس از چهار سال، ‌فارغ‌التحصیل شده و وارد اجتماع و بازار کار می‌شدند. ریاست این مدرسه را به مدت هشت سال شهید دکتر مصطفی چمران که خود فارغ التحصیل فنی از دانشگاه‌های امریکا بود، برعهده داشت… البته موسسات و مراکز مختلفی را که به همت و رهبری سید موسی صدر ساخته شده، نمی‌توان در همین چند مورد خلاصه کرد، چنانکه دو موسسه مهم دیگر به نامهای دار الایتام و سازمان زنان هم در نتیجه تلاش‌ها و جانفشانی‌های او به ثمر رسیده است…یکی از برنامه‌های صدر حرکت به سوی بازسازی هویت و انسجام طایفه شیعه لبنان بود. به همین منظور او به تاسیس مجلس اعلای شیعیان، سازمان جنبش مستضعفان و سازمان نظامی‌ امل پرداخت که سبب عزت‌مندی جنوب لبنان، شکل‌گیری مقاومت لبنانی در برابر اسرائیل و توانمندی شیعیان لبنان شد..».

۹

یکی از آفات نهادهای غیر سیاسی و مردم‌نهاد می‌تواند ورود آنان به سیاست باشد، ابولفضل بازرگان درباره رویکرد مهندس بازرگان در انجمن اسلامی مهندسین می‌گوید:

«..این جدایی از سیاست را خود مهندس بازرگان به شدت حفظ می‌کرد و همیشه می‌گفت دو کلاه دارد؛ در انجمن، فقط کلاه انجمن اسلامی مهندسان را بر سر می‌گذارد و بیرون از آن فعال سیاسی است و کار سیاسی انجام می‌دهد. تک‌تک اعضای انجمن هم اگر بخواهند در بیرون انجمن کار سیاسی کنند، منعی ندارد. در داخل انجمن، هیچ کاری که بشود به آن انگ سیاسی زد، وجود نداشته و این روش همواره حفظ شده است».

بنابراین بنا بر عقیده مهندس بازرگان باید در سازمان سیاسی کار سیاسی کرد و در سازمان اجتماعی کار اجتماعی. الهیات انسان‌گرا در گرو دید انسان‌گرایانه به دین است. در این مقاله به اهمیت همکاری و همیاری اجتماعی، نهادمحوری و وجوه اجتماعی دین در “عبادت خدا از طریق خلق” از دیدگاه امام موسی صدر و مهندس بازرگان پرداخته شد. در مقاله بعدی به مقوله آگاهی رهایی‌بخش در آموزه‌های اقبال و شریعتی خواهیم پرداخت.

.


.

مقاله دوم از مجموعه مقالات الهیات رهایی بخش تعاونی

دین خادم، نهادگرایی و همکاری اجتماعی در اندیشه و عمل امام موسی صدر و مهندس بازرگان

نویسنده: محمد قطبی

.


.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *