رگ حرف ۷ ، گفت‌وگو آیین‌ حق‌جویی بُود

رگ حرف 7 ، گفت‌وگو آیین‌ حق‌جویی بُود

گفت‌وگو آیین‌ حق‌جویی بُود
در امکان و شایستگی گفت‌وگو با مخالف رادیکال

سعدی در گلستان حکایتی دارد به این مضمون که عالمی مسلمان با ملحدی مناظره کرد و سپس مناظره را رها کرد. از او پرسیدند چرا ادامه ندادی؟ آن عالم جواب داد: «علم من قرآنست و حدیث و گفتار مشایخ و او بدین‌ها معتقد نیست و نمی‌شنود. مرا شنیدن کفر او به چه کار آید». سعدی هم به پشتیبانی از آن عالم در می‌آید که: «آن کس که به قرآن و خبر زو نرهی/آنست جوابش که جوابش ندهی». این سخن را به زبان ساده‌ی امروزی این طور می‌توان بیان کرد: «وقتی نقطه‌ی اشتراک فکری با طرف گفت‌وگوی خود ندارید، گفت‌وگو اساسا ممکن نیست». این دیدگاه نه تنها در زمان سعدی بلکه هنوز هم دیدگاه رایجی است. دوستی اخیرا در فیس‌بوک‌اش نوشته بود با کسی که به حقوق بشر اعتقاد ندارد، بحث نمی‌کند، زیرا نقطه‌ی اشتراکی با او ندارد.

 با مخالف رادیکال نمی‌توان گفت‌وگو کرد؟

من این بار قصد دارم در رگ این حرف رایج خیمه بزنم که می‌گوید: «با مخالف رادیکال نمی‌شود گفت‌وگو کرد، زیرا نقطه‌ی اشتراک فکری با او وجود ندارد». می‌خواهم نشان دهم که این سخن، که اسم آن را «دیدگاه امتناع» می‌گذارم، قابل دفاع نیست. ادعای من این است که نه تنها با مخالف فکری رادیکال می‌توان گفت‌وگو کرد، بلکه گفت‌وگوی اصیل اقتضای گفت‌وگو با مخالف فکری رادیکال را دارد.

            برای دفاع از دیدگاه خودم اول از همه باید این را بگویم که «دیدگاه امتناع» اساسا بر تلقی نادرستی از چیستی گفت‌وگوی اصیل بنا شده است. در یک گفت‌وگوی اصیل، هدف اصلی از گفت‌وگو یافتن خطاهای احتمالی طرف مقابل گفت‌وگو نیست، بلکه درست به عکس هدف چنین گفت‌وگویی یافتن خطاهای احتمالی دیدگاه خود ما است. در فرایند گفت‌وگوی انتقادی البته کاملا ممکن است که فرد خطایی در دیدگاه خود کشف نکند و از دیدگاه خود هم‌چنان دفاع کند، و این دفاع موجب شود که طرف مقابل گفت‌وگو خطایی در دیدگاه خودش و نه دیدگاه ما بیابد، اما این پیامد ناخواسته و فرعی گفت‌وگو است. هدف اصلی از گفت‌وگوی اصیل و انتقادی کشف خطای دیگری نیست. همین نکته موجب می‌شود که گفتگوی سنجش‌گرانه‌ی اصیل، تبدیل به امری اساسا متفاوت از «گیر دادن» شود. در «گیر دادن» تمام تلاش شما یافتن خطا در طرف مقابل گفت‌وگو است، اما در یک گفت‌وگوی اصیل تمام تلاش شما سنجش دیدگاه خودتان از رهگذر گفت‌وگوی انتقادی با دیگری است. اگر گفت‌وگو را این‌گونه تصویر کنیم، آن‌گاه نه تنها با مخالف رادیکال می‌توان بحث کرد (و در نتیجه «دیدگاه امتناع» بر خطا است)، بلکه گفت‌وگو با مخالف رادیکال‌ اساسا به حقیقتِ گفت‌وگو نزدیک‌تر از گفت‌وگو با کسی است که با او نقطه‌ی اشتراک فکری دارید.

نقطه‌ی اشتراک نداری، آسمان به زمین نیامده!

طرفدار «دیدگاه امتناع» ممکن است انتقاد ما را بپذیرد و بگوید او نیز مثل ما معتقد است که هدف از گفت‌وگوی اصیل «گیر دادن» به دیگری نیست. اما در ادامه با ما راه نیاید و بگوید هدف اصلی از گفت‌وگو کشف خطای خود از رهگذر گفت‌وگو نیست، بلکه هدف اصلی گفت‌وگو «رسیدن به توافق با دیگری» است. از این رو، وقتی با دیگری اساسا نقطه‌ی اشتراکی نداری، دیگر گفت‌وگو ممکن نیست. اما حتی اگر -به فرض- هدف اصلی از گفت‌وگو رسیدن به تفاهم فکری باشد (فرضی که البته به نظرم قابل دفاع نیست)، باز هم فقدان نقطه‌ی اشتراک طرف‌های گفت‌وگو لزوما نشانه‌ی امتناع گفت‌وگو نیست. زیرا در چنین حالتی برای طرف‌های گفت‌وگو هنوز این امکان وجود دارد که بنیان‌ فکری طرف مقابل را نقد کنند و نشان دهند که برگرفتن چنین بنیانی پیامدهایی ناپذیرفتنی به همراه دارد، پیامدهایی که بعید است طرف مقابل گفت‌وگو حاضر باشد به آن‌ها تن دهد. به تعبیر دیگر، یک راه ادامه‌ی گفت‌وگو در حالتی که طرف مقابل گفت‌وگو به بنیان‌هایی اساسا متفاوت قائل است، آن است که نشان دهیم خود فرد نمی‌تواند به آن‌ بنیان‌ها معتقد باقی بماند. راه دیگر نیز نشان دادن این نکته است که در مجموعه باورهای بنیانی فرد، انسجام وجود ندارد و در آن تناقض راه دارد. در چنین حالتی، فرد باید یکی از آن باورهای متناقض را کنار بنهد.

فرض کنید کسی اساسا به حقوق بشر اعتقاد ندارد. می‌توان برای او به این شیوه استدلال کرد که: اگر حقوق بشر مبنای زیست جمعی نباشد، قدرتمندان به صورت نهادینه حقوق ضعیفان جامعه را پایمال خواهند کرد. و اگر تو مخالف پایمال شدن حقوق ضعیفان در جامعه هستی، نمی‌توانی مخالف حقوق بشر باشی. (در این حالت، پیامد ناپذیرفتنی دیدگاه وی را به او نشان می‌دهیم)؛ و یا می‌شود به این شیوه استدلال کرد: تو مخالف حقوق بشر هستی، اما با اشغال سرزمین‌های فلسطینی توسط اسراییل شدیدا مخالفی. این مخالفت بدون مبنا قرار دادن حقوق بشر، هیچ معنایی ندارد،  (در این حالت، تناقض را در تفکر او نشان داده‌ایم).

به این نکته توجه دارم که در مقام عمل گفت‌وگو با مخالف رادیکال بسیار پیچیده‌تر از ماکتی است که در بالا ترسیم کردم. اما هدف من انکار پیچیدگی چنین گفت‌وگویی نیست، هدف من تنها نشان دادن امکان و نیز شایستگی چنین گفت‌وگویی است.

برای نمونه‌ای از گفت‌وگوهای اصیل، فیلم امریکایی «هانا و خواهرانش» (۱۹۸۶) به کارگردانی وودی آلن را ببینید و به ویژه به جنس گفت‌وگوهای میکی (با بازی خود وودی آلن) با دیگران (خصوصا هانا) توجه کنید.

 یاسر میردامادی/ رگ حرف ۷

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *