رضایت خدا را نمی‌فهمم !

رضایت خدا ، نوشتاری از رضا ایرانمنش

داعشی سرمی‌برد برای رضای خدا !

موتور سواری به روی بدحجابی اسید می‌پاشد برای رضای خدا !

عضوی از القاعده خودش را در جمعی منفجر می‌کند برای رضای خدا !

از دین برگشته‌ای را اعدام می‌کنند برای رضای خدا !

همسایه‌ام دروغ مصلحتی می‌گوید برای رضای خدا !

حاجی قربانی میکند برای رضای خدا !

مومنی نماز میخواند برای رضای خدا !

دوستم درس می‌خواند برای رضای خدا !

خیّری به یتیمی کمک می‌کند برای رضای خدا !

پزشکی بیماری را رایگان معالجه می‌کند برای رضای خدا !

رضایت خدا را نمی‌فهمم چون برای هرکس معنای متفاوتی دارد.

اما درد انسان را خوب می‌فهمم چون درد برای همه ی انسان ها یک معنی دارد . . .

22 نظر برای “رضایت خدا را نمی‌فهمم !

  1. آفرین بر شما جناب ایران منش که در این نوشتۀ کوتاه،حسِّ والای همدردی با دردمندان را به مخاطبان خود گوشزد کردید.

  2. بسمه تعالی
    پاسخ به کسی که می گوید”رضایت خدا را نمی فهمم”:
    یک – به جای اینکه دین را از منابع اصلی ان یعنی قران و عترت توام با یکدیگر بیاموزید، می خواهید ان را از ادعاهای مدعیان یاد بگیرید .
    دو – مدعیان دینداری ممکن است در سخنان خود راست و یا دروغ بگویند لازم است ان ها را با معیار های دین بسنجید . این شنونده است که باید عاقل باشد و راست و دروغ ها را از یکدیگر تشخیص بدهد.
    سه – دین حقیقی یکی است ولی باطل ها و فریب ها فراوان هستند . شخصی می گفت این را قبول دارم ولی ما نمی توانیم ان راه حق را از میان انبوه گمراهی ها و باطل ها تشخیص بدهیم . به او گفتم : ان قدر هم ناتوان و بی عرضه نیستیم .
    چهار – چگونه است که برای خرید یک کالا مدت ها جست و جو می کنید و جوانب ان را برسی می نمایید تا کلاه بر سرتان نرود، ولی برای مهم ترین موضوع سر نوشت ساز خود حاظر به تحقیق نیستید و به الگو ها ی دین یعنی پیامبر اکرم (صل الله علیه و اله) و معصومین (علیهم السلام ) توجه نمی کنید . ایا شما نمی دانید که حضرت امام حسین (علیه السلام) حق هستند و یزید باطل است ؟ اری اگر بخواهید می توانید بدانید و می توانید بفهمید .

      1. با فرشید موافقم.بنظرم جناب مدافع دین همان سخنان و به اصطلاح استدلالهای چندین هزار ساله ی دینداران را تکرار میکند. البته این احساسات استدلال نما برای یک دیندار مایه ی سکینه و آرامش است، اما برای کسی که بدون پیشداوری و با گشودگی تمام در پی فهم حقیقت است، چیزی ندارد.

        1. و شما ( علیرضا) بجای پاسخ مستدل فقط ادعا نموده اید. اگر واقعا در پی فهم حقیقت بودید موضوع های مطرح شده را بررسی می نمودید. شما که مدعی عدم پیش داوری هستید دلیل خود را بیاورید ویا دلایل فوق را رد کنید البته اگر می توانید!

    1. برادر جان
      صحبت راجع به رضایت خدا بود که هرکس نیتش یالااقل حرفش از رضایت خدا بود.

      به نظرم
      ۱٫ از کجا معلوم که مدعیان هم مثل شما یا من فکر نکنند که به منبع اصلی وصل هستند؟
      ۲٫ معیارهای دین را با مهر و امضای خدا با سند دست اول اگر یافتید من نیز مشتاقم.
      ۳٫ لااقل کسانی که این سایت را مطالعه می کنند، ناگزیر در جست و جو و بررسی جوانب حققیت هستند تا کلاه سرشان نرود و بنجلی را به رنگ و نام حق و باطل غالبشان نکرده باشند.

      1. کتاب دین ، قران و معلم های این کتاب که الگو های اخلاق و فضیلت هستند ، چهارده معصوم ( ع) می باشند. با این معیارها ، دیگر هیچ عذر وبهانه ای برای ندانستن و فریب خوردن باقی نمی ماند.

    1. وقتی حتی نمی توانید وجود خدا را اثبات کنید،چطور باطل بودن یزید و بر حق بودن حسین را اثبات کنید.
      از کجا معلوم که حرف یزید درست نباشد که:
      “لعبت هاشم بالملک ولا خبر جا و لا وحی نزل”

      1. پا سخ به “فرشید”
        نظم و هما هنگی درکل جهان و در هر بخش از ان و قانونمند بودن تمام پدیده ها – دلیل و نشان از خالق و هماهنگ کننده ونظم دهنده جهان است .قانونهای علمی و اصول کلی علمی که قانون های خاص را پوشش می دهند – ازکجا امده اند وچرا بر قرار هستند؟ مدیریت کل جهان با کیست ؟
        این سوال را پاسخ بدهید و از بحث فرار نکنید.

        1. جناب آقای دکتر
          لطفا کمی نظریه کوانتوم را مطالعه بفرمایید تا ببینید که این قوانین نیستند که حاکمند بلکه احتمالات هستند که رخ می دهند.
          در ضمن این برهانی که شما به آن اشاره کردید (برهان نظم یا صانع) مدتهاست که پنبه اش زده شده است.(برای توضیح بیشتر به مباحث اثبات خدای جناب ملکیان مراجعه کنید.)
          در آخر هم کی شما بحث کردید که من بخواهم از بحث با شما فرار کنم!!!!؟؟؟؟
          به هر ترتیب تا به امروز رای من این است که اعتقاد به خدا، گزاره ای خرد گریز است نه خرد پذیر

          1. پاسخ شماره۲ به فرشید
            ۱-اگر جهان قانونمند نیست پس علوم طبیعی ازجمله فیزیک وکوانتوم در پی کشف جه هستند؟
            ۲-احتمالات گذار بین حالت های کوانتومی یک سیستم به شرطی معنی دارد که چنین حالت هایی مشخص باشند. بعنوان مثال مجموعه حالت های اتم هیدروژن ومجموعه تراز های انرژی انرا درنظر می گیریم. اکنون می پرسیم چرابرای تمام اتم های هیدروژن مجموعه های فوق یکسان هستند یعنی چرا همه انها از معادله شرو دینگر پیروی می کنند؟ویا چرا همه انها مطابق قانون و فر مالیزم کلی تری که معادله فوق را نتیجه می دهد رفتار می نمایند؟ این هماهنگی و قانونمندی ونظم چرا بر قرار است؟
            ۳- اکنون که معلوم شد کوانتوم نیز قانونمند بودن جهان را نشان می دهد وجایگاه احتمالات را در ان دانستید بیایید حقیقت را بپذیرید.
            ۴-حرف پایانی شما بدون اوردن دلیل است. درست بر ضد نظر شما – خرد یک جهان بیهوده با انسانهای بی سرانجام را نمی پذیرد.

  3. آهویی در چنگال پلنگی درد می کشد.
    پلنگی برای شکار، درد می کشد.
    ورزشکاری برای قهرمان شدن توی تمرینات در می کشد.
    پزشکی بر اثر کار زیاد درد می کشد.
    بیمار سرطانی تحت درمان درد می کشد.
    سرمایه داری برای افزودن سرمایه اش درد می کشد.
    دزدی که در حال دزدی تیر خورده است درد می کشد.
    عامل انتحاری درد می کشد.
    قربانی تروریسم درد می کشد.
    در جنگی، هر دو طرف، ظالم و مظلوم، درد می کشند.
    همه درد می کشند.
    منم که این کلمات را می نویسم درد می کشم.
    درد را حس می کنم ولی نمی فهمم.
    شاید اگر درد را بفهمم، خدا را هم بفهمم.
    چون در هنگام درد بیشتر حسش می کنم.
    آنوقت شاید رضای خدا را هم بفهمم.

  4. به نظر می رسد این یادداشت در پی ادعایی فلسفی و عقلی در رد مفهوم رضای خدا نیست، بلکه تلنگری است بر این که رضای خدا چه نسبتی با درد انسان ها دارد؛ آدمیان که همگی اهل و عیال و مخلوق او هستند و خدا نسبت به همه آنها غیرت و تعصب دارد.
    نویسنده می خواهد میان رضای خدا و حب نفس حتی در مواردی که به نظر شخصی است، تمایز بگذارد و خواننده آن را درک کند

  5. درخواستی از “مدافع دین” عزیز، مربوط به پیام اول ایشان، بند چهار.
    ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
    خوانندگان گرامی سلام،
    مدافع دین بزرگوار سلام،
    این خواهشی است از شما، امیدوارم پذیرا باشید:
    ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
    دوست عزیزم،
    سوالی دارم. امید است که ناامیدم نکنید و پاسخ بدهید:
    درمورد کالای حقیقتی که شما الان در دست دارید و اتفاقا من هم به احتمال زیاد، آن را بهترین کالای دنیا می‌دانم،
    می‌خواستم بپرسم که برای پیدا کردن‌اش چند تا فروشگاه را خووب از سر تا ته وارسی کرده اید. از دور نه! از نزدیک. یعنی چند تا فروشگاه رفتید و لباس را پوشیدید و حتی چند روز هم امانتی گرفتید و بعد نپسندیدید و پس دادید یا انداختید دور؟
    لطفا اسم آن فروشگاه ها را این جا بنویسید تا من هم به عنوان یک شاگرد و مخاطب شما، آن را به گمراهانی که طالب کالای حقیقت اند معرفی کنم.
    البته برای خودم نیازی ندارم، چون مثل خود شما، آن را محکم در دست دارم و آن را ول نمی‌کنم.
    یادتان نرود که فروشگاه گفتید و گفتم.
    فروشگاه هایی که گفتید باید همه نوع جنس و کالا را عرضه کنند و شما هم امکان داشته باشید همه را ارزیابی کنید و حتی یک دانه جنس را هم از قلم نیفتد، حتی یک دانه! چون ممکن است درست همان یک دانه، مرواریدی باشد برتر از همه ی مرواریدهایی که در ویترین ها دیده اید.
    و اما بعد:
    برای این کالا، کدام قیمت را پرداخته اید و چقدر؟
    باز هم بعد:
    آن پول را از کجا گیر آورده اید؟
    لطفا آدرس بدهید تا همه‌ی دشمنان دین حداقل حجت برای شان تمام شود که یک نفر آدرس داده و دیگر بهانه‌ای برای کفر وجهل خودشان نمی‌توانند بتراشند.
    لطفا پاسخ را در همین زیر بدهید.

    اما اگر پاسخی نداشتید، اصلا ایرادی ندارد. خیلی ها ممکن است اسم فروشگاه ها یادشان برود. اما من به عنوان یک شاگرد دوستدارتان به شما توصیه می کنم تا زمانی که فروشگاه ها را به یاد ندارید یا اصلا ندیده اید، دوباره مثل یک جوینده‌ی صفر کیلومترِ فروتن بروید به بازار کالای حقیقت و خووب بگردید و تا پژوهش تان را تمام نکرده اید، ساکت بمانید و فقط نقادانه یاد بگیرید.

    ساکت بمانید و نقدانه یاد بگیرید!
    ساکت بمانید و با چشمان باز یاد بگیرید!
    ساکت بمانید وبی‌واسطه یاد بگیرید!
    ساکت بمانید و فقط به خرد خود تکیه کنید!
    ساکت بمانید و پاسخ پرسش‌های سخت را به راهنما و معلم و مرشد و مراد و این کتاب و آن کتاب و فلان قالَ یقولُ نسپارید. خودتان اول از همه، جواب را مزه مزه کنید. نگویید من جواب این سوال را نمی دانم، اما می رم از کتابم می‌پرسم، می رم از مرادم می پرسم، یه نفر هست که بهش اطمینان و ایمان دارم؛اون این چیزا رو خووب بلده، می رم از اون می پرسم. می رم از بابام می پرسم.
    این کار را نکنید لطفا.
    چون ما دیگر صغیر نیستیم و بالغ فرض می‌شویم!

    “مدافع دین بزرگوار”، استادِ صاحبِ حقیقت من، بعضی ها می گویند:
    سکوت، صدای خداست!
    پس سکوت در کل بهتراست.

    و اما در صورت آدرس ندادن، اگر بر خلاف این سخن زیر رفتار کنید:
    “ولا تقف فی ما لیس لک به علم”، و باز هم دهان باز کنید، مدعی باشید و سخن بگویید و چشم را بر درخششِ کالاهای بی نهایت بازارها ببندید،کاری نکرده اید جز:
    – در پوستین خلق افتادن! و
    – عرض خود بردن و زحمت ما دادن! و
    – گر تو قرآن بدین نمط خوانی، … … .. … … … …
    (داستان هر سه در گلستان سعدی آمده)
    اما من مطمئنم که شما همه ی فروشگاه های کالای حقیقت را از تنگه‌ی برینگ و ولادی وستک تا قطب شمال وتنگه برینگ از آن طرف و همه ی کهکشان ها و دنیاهای موازی، بازدید کرده اید و می توانید قبسی از آتش حقیقتی که یافته اید به این شاگردتان و همه ی مخاطبان تان هدیه کنید.

    تنگه‌ی برینگ و قطب شمال را با جدیت عرض کردم. چون اتفاقا فروشگاه های نقطه به نقطه ای در آن جا وجود دارد که همه شان به مدعی اند کالای حقیقت شان به ضرس قاطع حقیقی ترین است و مثل بقیه، قلابی و چینی نیست.

    لطفا !

    ما مخاطبانتان، همگی بی صبرانه منتظریم!

    لطفا چشم به‌راه‌مان نگذارید.

  6. درود بر همه دوستان عزیز.خواستم عرض کنم بزرگترین هنر فلسفه شاید این باشد که تلنگری باشد برای آدمیانی که فکر میکنند حقیقت متاعی است که با خواندن چند سطر حدیث و آیه از کتاب مقدس نصیب آنان گشته است و کفر دگران گزاف و آسان.از همین روست راحتی حصول بی چون و چرای شبه علوم حدیث را به زحمت نقد عقل ترجیح میدهند و خرسند از این هستند که حقیقت نزد ایشان است و عالم همه جاهل.امید ما این است که این دگماتیسم از همین حد ابراز و بیانفراتر نرود که اگر در پی آن این اطمینان کاذب قصد خروج کند چه بسا به این فقره ختم شود که حال که حال که من حقم و دیگری بر باطل پس بگذار شمشیر از نیام کشیده و آنانی را خداوند خلق کرده و روزی عطایشان کرده از دم تیغ بگذرانم!!آنهم به این دلیل که خدایی که خالق ایشان است در خلقت خود قصوری کرده و حال که خود ناتوان از تصحیح خطای خویش است این مهم را به من محول کرده!!!

  7. برادر ارجمند رضا ایرانمنش. من یکی از ارادتمندان ویژه استاد ارجمند مصطفی ملکیان هستم.سالهاست نوته ها و گفتارهای ایشان را پیگیری می کنم. دو سه تا از درسهای سودمند ایشان را از سخنرانی پیاده کرده ام و پاکنویس و ویرایش و تایپ کرده ام. مایلم این مطالب را با شما و همه دوستان خوب سایتتان در میان بگذارم.مثلاً درسهای «معنای زندگی» ، «زندگی فیلسوفانه»، «مرگ و جاودانگی». می دانید که این درسها به صورت ناویراسته گاه در سایت ها یافت می شود. و نیاز به پیرایش بیشتر دارد. چگونه می توانم این فایلها را برایتان بفرستم تا در سایت منتشر شود؟

  8. چه کاری کنیم که رضایت دیگری تأمین شود؟
    جواب یکی است. ادای او را دربیاوریم.
    اگر شخصی محبوب است، آرام آرام رفتارمان، حرف زدن مان، راه رفتن مان شبیه او می شود. وقتی شبیه او بشویم، از جنس او بشویم، آنگاه او ما را می پذیرد.
    بنابراین،
    مهم ترین وظیفه یک آدم خوب، این است که خدای ذهن او مهربان تر باشد. چرا؟ چرا که به پدید آمدن احساس لذت نزدیک تر است.
    پیچیده است در ظاهر. ولی هرچه هست و نیست، از اون قدیم ها تا آن بعد ها، همین چند خط بالا است. اگر نیک بیاندیشیم!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *